داستانی برای همدلی و همبستگی
داستان «چتری با پروانههای سفید»، به قلم پرتوان «فرهاد حسنزاده»، روایتی از چهار شخصیت کودک در سه موقعیّت متفاوت است. چهار شخصیت کودکی که با ویژگیها و پایگاههای اجتماعی متفاوت، در موقعیّت زمانی یکسان - آستانه تحویل سال نو - با مشکلی متفاوت دست به گریبان هستند:
«اردلان»، پسر بچهای منتظر در نوبت آرایشگاه، «اتوسا» در انتظار خیاط و لباس نو، و سرانجام خواهر و برادری به نام «مریم و علی» که پشت چراغ قرمز، در جستوجوی مشتری برای فروش گلهایشان هستند.
فرهاد حسنزاده - نویسنده منتخب شورای کتاب کودک برای دریافت جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن در سال ۲۰۱۸ – درباره داستان خودش میگوید:
«اسفند سال ۸۸ بود که داستانی نوشتم برای نشریه «سهچرخه». از همان داستانهایی که هیچ چیزش از قبل معلوم نیست و نویسنده خودش را به جریان داستان میسپارد. وقتی چشم باز کردم، دیدم داستانی سه اپیزودی نوشتهام که شخصیتهایش هر کدام داستان خود را دارند...».
خرید کتاب چتری با پروانههای سفید
تصاویر کادربندی شده و دارای جزئیات، در خدمت صحنهپردازی موفق داستان قرار دارند. چنانکه گویی آنچه خوانده میشود، در برابر دیدگان خواننده رخ میدهد.
روند رخدادها در طرح داستانی چنان پیش میروند که مشکل و نگرانی هریک از شخصیتهای داستانی بهدست دیگری حل میشود. در پشت جلد کتاب میخوانیم:
«در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود.
گاهی گره من به دست تو باز میشود.
گره تو به دست یکی دیگر.
و گره یک نفر دیگر به دست من.
ولی خوب میدانم در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود.»
داستان «چتری با پروانههای سفید»، سه کارکرد شناختی، عاطفی و اجتماعی را همزمان دارد:
دو واژهٔ «پروانه سفید» و «چتر» در عنوان داستان، در خدمت بیان مفهومهایی چون «همدلی»، «صلح» و «همبستگی» هستند، که به شیوهای غیر مستقیم و خارج از الگوها و قالبهای پند و اندرزگونه، به مخاطب کودک ارائه میشود.
وجود «پروانه» در نماد رشد، تغییر و حرکت و همچنین «چتر» در نماد حمایت و همبستگی در المانهای تصویری، مخاطب کودک را در آسمان تخیل به پرواز فرامیخواند.
در روند داستان، ذهن کودک با محیط پیرامون گره میخورد. این گرهخوردگی به درک موقعیّتهای اجتماعی متفاوت - نظیر موقعیت کودکان کار - توسط او میانجامد.
مخاطب کودک در خلال داستان، دغدغهها و نگرانیهای شخصیتهای داستان را که با شگرد «تعلیق» خلق شدهاند، میتواند درک کند. درکی که مقدمهای برای همدلی او و تواناییاش برای راه رفتن با کفش دیگری و دیدن با عینک دیگری است. این همدلی در پرتو شناخت او از اجتماعی که در آن زندگی میکند، میّسر میشود.
پایان خوش داستان و رفع نگرانیها و مشکلات، همان ملاتی میتواند باشد که کودکان را با همنوعانش پیوند میدهد و همبسته میسازد.