بازی کار کودکان است. آنها با بازی و تعامل، یاد میگیرند چگونه سخن بگویند، گوش کنند، بخوانند و بنویسند. دربارهی رفتارهای چشمگیر این خوانندگان مبتدی بخوانید و این که چگونه هریک از این رفتارها با خواندن و نوشتن مرتبط میشود.
«کودک شما از چهار تا نُه سالگی، باید بر صد قاعدهی صداشناسی چیرگی پیدا کند، یاد بگیرد با یک نگاه، سههزار واژه را شناسایی کند، و سرعت خواندن او به صد واژه در دقیقه برسد. او باید بیاموزد که واژهها را روی صفحه با خطهای کجومعوجی به نام نقطهگذاری، به چیزی - صدا یا تصویری معنادار در ذهنش - پیوند دهد.» (پل کراپ، ۱۹۹۶)
پیدایش سواد
پیدایش سواد به توصیف مراحل تدریجی و همیشگی درک و استفاده از زبان میپردازد که از هنگام تولد آغاز میشود و در دورهی نخست کودکی (یعنی تا هشت سالگی) ادامه مییابد. کودکان در این دوره، نخست میآموزند چگونه شکلهای شفاهی زبان (شنیدن و گفتوگو کردن) را بهکار ببرند، سپس کشف و درک شکلهای نوشتاری (خواندن و نوشتن) را آغاز میکنند.
گوش کردن و صحبت کردن
پیدایش سواد در کودکی هنگامی آغاز میشود که مادر و پدر، او را در آغوش میگیرند، به چشمانش نگاه میکنند و بهآرامی با او سخن میگویند. باور این موضوع دشوار است که فعّالیتی اتفاقی و خودبهخود، به رشد مهارتهای زبانی میانجامد. این تعاملِ دلپذیر، داد و ستدِ گفتوگو و لذّتِ برقراری ارتباط با کسان دیگر را به کودک میآموزد.
همچنان که خردسالان نیازها و خواستههایشان را، با صدا و حرکت، غانوغون با خود یا اطرافیان، گفتن نخستین واژهها و افزایش سریع واژههای تازه به واژههای گفتاری، در میان میگذارند، به افزایش مهارت گوش دادن و صحبت کردن ادامه میدهند. بیشتر کودکانی که از آغاز تولد با زبان احاطه شدهاند، جدا از هوش و بدون کوششی آگاهانه، تا سه سالگی روان صحبت میکنند.
هریک از ششهزار زبان در جهان، دستهبندی متفاوتی برای واجها دارند و از صداهای مشخصی برای ساخت واژهها بهره میبرند. هنگامی که بزرگسالان زبان دیگری را میشنوند، احتمالاً به تفاوت واجهایی که در زبان خودشان بهکار نمیرود، توجه نمیکنند. کودکان با توانایی تشخیص این تفاوتها، زاده میشوند. غانوغون آنها صداهایی دارد که در زبان مادریشان بهکار نمیرود. کودکان در شش تا ده ماهگی، واجهایی را که در زبان مادریشان کاربرد ندارد، نادیده میگیرند. کودکان صداهای کسانی را تقلید میکنند که بیشتر با آنها صحبت میکنند.
کودکان در سال نخست زندگیشان، صداها را به شکل واژههایی جدا، اما بدون معنا میشنوند. آنان تا یک سالگی، آغاز به پیوند واژهها با معنایشان میکنند. آنها کاربرد واژهها برای نامگذاری اشیائی را که میشناسند، بخشهای گوناگون بدن، جانوران و آدمها درمییابند. کودکان در این دوره، با سه فرض بنیادی، مراحل یادگیری این نامها را میآموزند.
- نامها (واژهها) به کلّ شیء اشاره میکند، نه به بخشی از آن، یا کیفیتش («فلاپسی» Flopsy اسباببازی دوست داشتنی است، نه سرش یا رنگش).
- نامها بهجای اشاره به اشیاء، آنها را دستهبندی میکنند («هاپو» به همهی جانوران چهارپا مربوط است).
- هر چیز که نامی دارد، تنها همان یک اسم را دارد (اکنون پدر، پدر است و مرد یا جَک نام او نیست).
همچنان که کودکان مهارتهای زبانیشان را پرورش میدهند، این فرضها را رها میکنند و واژهها و معناهای نویی میآموزند. پس از این، آنان مهارتهای زبانیشان را بهسرعت گسترش میدهند. روند معمول آن چنین است:
- آنها در حدود هجده ماهگی، باسرعت شگفتآوری، در هر دو ساعت، واژهای تازه به دامنهی واژگان خود میافزایند.
- بیشتر کودکان تا دو سالگی، یک تا دوهزار واژه میدانند و از ترکیب دو واژه، جملههای سادهای میسازند: «برو بیرون»، «همه رفتند».
- کودکان در فاصلهی بیستوچهار تا سی ماهگی، جملههای بلندتری میسازند.
- کودکان از سی تا سیوشش ماهگی، برای بیان زمان و تعداد، از دستور زبان بهره میبرند و واژههایی مانند «چند»، «علامت زمان آینده» و «چهکسی» را بهکار میبرند.
خواندن و نوشتن
همزمان که کودک مهارتهای گوش دادن و صحبت کردن را بهدست میآورد، خواندن و نوشتن را نیز میآموزد.
کودکان در خانه، کودکستان، مراکز پیشدبستانی یا دبستان، به داستانهای دلخواهشان گوش میدهند و آنها را برای خودشان بازگو میکنند، با آجرهای بازی الفبا، بازی میکنند، به نوشته و نشان رستورانی که دوست دارند، اشاره میکنند، نقاشی میکنند، حروفی را سرهم میکنند و واژهای مینویسند و هنگامی که بزرگسالان برای لذّت بردن مطالعه میکنند، مینویسند و کارهایشان را انجام میدهند، آنها را تماشا میکنند.
کودکان هنگام بازی، اکتشاف و تعامل با دیگران، کاوشهای گوناگونی از زبان دارند. مهارتهای زبانی نخستین مسیرهای رشد شناختی هستند، زیرا به کودکان فرصت میدهند دربارهی تجربهها و کشفهایشان سخن بگویند. کودکان واژههایی را میآموزند که مفهومهایی مانند بالا و پایین را بازگو میکنند، یا واژههایی که با آنها دربارهی رویدادهای گذشته و آینده میتوانند صحبت کنند.
بسیاری از تجربههای بازی، به پیدایش مهارتهای سوادآموزی میانجامد. دستهبندی، جفت کردن، طبقهبندی و ترتیب اشیاء مانند مهره، جعبهی دکمهها یا مکعبهای رنگی، در پدید آمدن این مهارتها نقش دارند. لوله کردن خمیربازی و بازی با انگشتها موجب مقاومت و هماهنگی ماهیچههای کوچک دستها و انگشتهای کودکان میشود. آنها با این ماهیچهها، افزارهای نوشتاری مانند مدادشمعی، قلم ماژیک و قلممو را مهار میکنند.
با رشد مهارت زبانی کودکان، آنها داستان میگویند، حروف نوشتاری نامشان را میشناسند، نامشان را روی نقاشیها و کارهایشان مینویسند، و در بازیهای ساختگی، وانمود به نوشتن میکنند. کودکان پس از شنیدن داستان، دربارهی افراد، احساسهای آنان، اشیا و رویدادهای کتاب، گفتوگو میکنند و آنها را با تجربههای خود میسنجند.
مهارتهای خواندن و نوشتن باهم رشد میکند. کودکان با دیدن نوشتارها در خانههایشان، کلاس درس و اجتماعهایی که اطلاعات ارائه میکنند، نوشتن را میآموزند. آنها نگاه میکنند و همچنان که بزرگسالان مینویسند، فهرست آماده میکنند، با دوستی ارتباط برقرار میکنند یا جدولی را حل میکنند، یاد میگیرند. کودکان از نوشتههای خودشان نیز میآموزند.
جدول زیر نمونههایی از فعّالیتهای کودکان کودکستانی و پیشدبستانی را نشان میدهد و چگونگی پیوند آنها را با خواندن و نوشتن توضیح میدهد:
کارهایی که کودکان انجام میدهند |
ارتباط فعّالیتها با خواندن و نوشتن |
فراهم کردن الگو با اشیائی مانند دکمه، مهره، مکعبهای کوچک رنگی. |
کودکان با نظم دادن به اشیاء، ترتیب را درک میکنند. آنان با این فعّالیت درمییابند که واجها در واژهها ترتیب ویژهای دارند. |
به داستان گوش کنید، سپس با خانواده، آموزگاران و یکدیگر دربارهی موضوع، شخصیتها، پیشآمدهای احتمالی و آنچه دربارهی این کتاب دوست داشتید، صحبت کنید. |
کودکان از بلندخوانی لذّت میبرند. آنها میآموزند که کتاب، افراد، مکانها و دیدگاهها را معرفی میکند و تجربههای خانوادگی را بازگو میکند. گوش دادن و گفتوگو در ساختن واژهها به آنها کمک میکند. کودکان هنگام یادگیری مفاهیم نخستینِ سواد، تفریح میکنند: نوشتار واژههای گفتاری است که نوشته میشود. نوشتهها معنی دارند. ما نوشته را از راست به چپ، از بالای صفحه به پایین، و از آغاز کتاب تا پایان آن میخوانیم. |
بازیهای جور کردنی را انجام دهید، مانند حدس زدن کارتها یا پیدا کردن تصویر مربوط به واژه. |
کودکان با دیدن این که برخی نمونهها مانند هم هستند، درمییابند که حروفِ واژهها باید با ترتیب همانندی نوشته شود تا واژه معنادار شود. |
انجام دادن کارهایی با موسیقی: دستها را بالا ببرید، پایین بیاورید، جلو نگه دارید، عقب ببرید، چپ ببرید، راست ببرید. اکنون بچرخید. |
کودکان مفاهیمی مانند بالا / پایین، جلو / عقب، چپ / راست را میشناسند و این واژهها را به واژگان خود میافزایند. با درک این مفاهیم کودکان دربارهی چگونگی خواندن و نوشتن واژهها روی صفحه، میآموزند. |
شعرهای آهنگینی که مادر و پدر، آموزگار یا مربی بازگو میکنند، و خواندن آنها با آهنگی که خودشان میسازند. |
کودکان متوجه واجها میشوند که کوچکترین واحد صدا هستند و واژهها را میسازند. این آگاهی موجب موفقیت در خواندن و نوشتن میشود. |
برای فروشگاه بقّالی یا خواربارفروشی خیالی، نشانهای درست کنید. |
کودکان بهرهگیری از نوشتار را برای فراهم کردن اطلاعات، تمرین میکنند (برای نمونه، بهای مواد غذایی گوناگون). |
بازگویی داستان دلخواه برای کودکی دیگر یا یک عروسک. |
یادگیری خواندن موجب میشود کودکان اعتماد بهنفس پیدا کنند. آنها میآموزند داستان را به همان ترتیبی که برایشان خوانده شده، نخست آغاز آن، سپس میانه و آنگاه پایان آن را بخوانند. |
با املایی از واجها و واژههای خودساخته، فهرستی برای خرید از فروشگاه فراهم کنید. چنان که پدر وم ادر فهرست مینویسند. |
کودکان به کمک نوشتن، اطلاعاتشان را با دیگران در میان میگذارند. آنان هنگامی که بزرگسالی را در حال نوشتن میبینند، قراردادهای نوشتاری را میآموزند. املای خودساخته، آگاهی واجی را افزایش میدهد. |
نامشان را با خط ناخوانا، شکل، چند حرف یا «صحیح» در فهرست حضور و غیاب، نقاشی یا نامه بنویسید. |
کودکان میآموزند نامشان شناساننده آنهاست و واژههای دیگر اشیا، احساسها، حرکتها و غیره را نشان میدهند. آنها میبینند که آموزگار از روی نوشته، آنها را بررسی میکند، دیگران هنرشان را میبینند یا در نامه برای فردی دیگر مینویسند. |
بهسوی خواندن و نوشتن
هنگامی که کودکان وارد کودکستان میشوند، دربارهی زبان بسیار آموختهاند. آنها در طول پنج سال، دیدهاند، گوش کردهاند و با بزرگسالان و کودکان دیگر تعامل داشتهاند. کودکان در خانه و مراکز آموزشی پیشدبستان و مراقبت از کودک، بازی کرده و چیزهایی را کشف کردهاند.
کودکستان
با آغاز و گذراندن این دوره، بهطور طبیعی مهارتها و دانش زبانی کودکان پرورش یافته است. کودکان ...
میدانند که نوشتار معنا دارد، هنگامی که:
- کتاب داستان را ورق میزنند تا بدانند بقیه داستان چیست.
- «مینویسند» (خطخطی میکنند یا واجهایی را اختراع میکنند) تا پیامی را انتقال دهند.
- برای بازگویی داستانِ خود از زبان و صوت داستانها بهره میبرند.
- داستانها را با صدای بلند بازگو میکنند.
میدانند که زبان نوشتار چگونه است، هنگامی که:
- میدانند واژهها ترکیبی از واجها هستند.
- واجهای خاصی را در واژههایی که نمیشناسند، تشخیص میدهند.
- با واجهای «تقلیدی» مینویسند یا نوشتهشان ظاهری مانند واجهای واقعی دارد.
حروف الفبا را میتوانند بشناسند و بخوانند، هنگامی که:
- نام حرف الفبا را میگویند.
- به حروف الفبا در نام خودشان و متن نوشتاری اشاره میکنند.
میدانند که واجها صدادار هستند، هنگامی که:
- با انگشت به واژههایی که میخوانند یا خوانده میشود، اشاره میکنند.
- واژهها را با قواعد صدا میخوانند و واجها را با صداهایی که در واژه میشنوند، پیوند میدهند.
صدای واجها را میشناسند، هنگامی که:
- اشیائی از اتاق را که با یک واج آغاز میشود، نام میبَرَند.
- به واژههایی که با یک واج در متن آغاز میشوند، اشاره میکنند.
- واژههای همآوا را جدا میکنند.
- میکوشند واژههای تازه یا ناآشنا را هنگام خواندن، صداکشی کنند.
- واژهها را در نوشتار با نخستین صدای آنها نشان میدهند (برای نمونه با نوشتن «س»، واژه سگ را نشان میدهند).
میدانند که واژهها با هدفهای گوناگون بهکار میروند، هنگامی که:
- به نشانهای مربوط به مکانهای ویژه مانند محل بازی، رستوران یا فروشگاه اشاره میکنند.
- با هدفهای مختلف مینویسند. برای نمونه فهرست خیالی برای خرید، نامهی تشکرآمیز یا فهرست بازیها.
میدانند کتاب چیست، زیرا:
- کتاب را بهدرستی در دست میگیرند.
- هربار یک صفحه از آن را ورق میزنند.
- از راست به چپ و از بالا به پایین میخوانند.
- از ابتدا آغاز میکنند و به ترتیب تا پایان آن میخوانند.
چون کودکان یادگیری زبان را از هنگام تولدشان آغاز میکنند، بیشتر آنها برای رفتن به مرحله بعدی، چیرگی بر خواندن و نوشتن قراردادی، آمادهاند. برای این که کودکان خوانندگان و نویسندگان کارآمدی شوند، نیاز است:
- نشانههای واجهای نوشتاری و واژههای کاربردی در خواندن و نوشتن را بشناسند.
- واجها را بنویسند و واژهها را با توجه به قواعد مرسوم بسازند.
- از مهارتهای عادی تفکر و توانایی استدلال بهره ببرند و هنگام خواندن و نوشتن به معناهای آن دست یابند.
نشانههای نوشتاری که برای خواندن و نوشتن بهکار میبریم، سیودو حرف بزرگ و کوچک الفبا است. قواعد قراردادی دربرگیرندهی چگونگی نوشتن واجها و ساختن واژهها با واجهای نوشتاری میشود که جهت درست، بهکارگیری از واجهای بزرگ و کوچک، هجی کردن درست و قرار دادن فاصله میان واژهها چند نمونه از آن است.
مهارتهای معمول به مواردی اشاره میکند که خوانندگان بدون آن که برای آن توقف و فکر کنند، خودبهخود انجام میدهند. ما هنگامی توقف میکنیم که نشانهی ویرگول یا نقطه میبینیم، با واژههای دیداری پُربسامد روبهرو میشویم و آنچه را از پیش میدانستیم، برای درک مطلبی که میخوانیم، بهکار میبَریم. یکی از مهارتهای معمول و قابل تأمل، آگاهی واجی است، یعنی توانایی پیوند میان صداها و واجهای خاص و ترکیب واجها است.
پژوهشها نشان میدهد که آگاهی واجی از بهترین نشانههای مهارتهای خواندن اوّلیه است.
واجها، کوچکترین واحدهای آوایی، هجا را میسازند و واژهها نیز از هجا ساخته میشوند.
کودکانی که درک میکنند زبان گفتاری از صداهای جداگانه، واج و هجا ساخته شده، خواندن برایشان آسانتر است.
آگاهی واجی بهطور طبیعی و بهتدریج در بسیاری از کودکان افزایش مییابد. فعالیتهای ساده مانند خواندن همیشگی داستانهای دلخواه و شعرها، موجب آگاهی واجی کودکان میشود. شاید برای دیگر کودکان نیاز باشد در فعالیتهایی که برای این مهارتِ پایه طراحی میشود، شرکت کنند.
توانایی تفکر و استدلال به کودکان در خواندن واژههای ناآشنا کمک میکند. شاید کودک معنای واژه یا جملهی پیشین را بهکار ببرد، به پیشوند یا پسوندِ آشنا نگاه کند، یا بهیاد بیاورد ترکیب حرفی را که در واژهی دیگری دیده، چگونه بازگو کند.
دورهی کودکستان
هنگامی که کودکان این دوره را به پایان میرسانند، بهطور طبیعی مهارتها و دانش زیر در آنها پرورش یافته است. آنها ...
هنگام خواندن متنهای ساده و گوناگون درکشان را افزایش میدهند:
- دربارهی آنچه از پیش میدانند، میاندیشند.
- تصویر ذهنی ایجاد میکنند و آنها را تغییر میدهند.
- پیشگویی میکنند و آن را تأیید یا بازبینی میکنند.
- هنگامی که بهدرستی درک نمیکنند، بازخوانی میکنند.
هنگام خواندن از مهارت تجزیه واژه بهره میبرند:
- بهرهگیری از واجها و نشانههای متنی برای شناختن واژههایی که نمیشناسند.
- بهرهگیری از بخشهای واژه (مانند ریشه، پیشوند، پسوند و واژههای همانند) برای شناخت واژههای ناآشنا.
عناصر نوشتاری (مانند نویسنده، شخصیت اصلی، موقعیت) را درک میکنند:
- نتیجهگیری دربارهی رویدادها، شخصیتها و موقعیتها در داستان.
- سنجش موقعیتها، شخصیتها و رویدادها در داستانهای گوناگون.
- بیان علت نوع عملکرد شخصیتها در داستان.
ویژگیهای ژانرهای سادهی متفاوت (مانند افسانه، داستان واقعی، افسانههای قومی، شعر و داستانهای خندهدار) را درک میکنند:
- بیان تفاوتها در ژانرهای ساده.
- نوشتن داستان با شخصیتهایی در ژانر انتخابی.
هنگام پاسخ به متن نوشتاری، از قراردادهای مناسب زبانی بهره میبرند:
- املای درست واژههای پُرکاربرد.
- بهکار بردن واجهای بزرگ، ویرگول و نقطهگذاری پایانی درست.
- نوشتاری خوانا و روان.
- بهکار بردن واژههایی مناسب و متنوع.
- نوشتن جملههای کامل.
جدول زیر نمونههایی از فعالیتهای کودکان را نشان میدهد و چگونگی پیوند آن را با خواندن و نوشتن توضیح میدهد:
آنچه کودکان انجام میدهند |
پیوند فعالیتها با خواندن و نوشتن |
گفتوگو دربارهی سفر پیش رو، تماشای آموزگار که روی برگه بزرگی برای آنها مینویسد، و همصدا شدن با او، هنگامی که قوانین را با صدای بلند میخواند. |
کودکان برای نخستینبار پیوند میان شکلهای گوناگون زبانی، گوش کردن، سخن گفتن، خواندن و نوشتن را میآموزند. آنها درمییابند که زبان هدفمند، در اینجا آمادگی برای سفر است. واژههایشان را میبینند که نوشته میشود و هنگام خواندن با صدای بلند، آنها را میشنوند. |
نگاه کردن به کتاب برای یافتن پاسخ. |
کودکان میدانند که نوشتهها، اطلاعاتی را در دسترس ما میگذارد. آنها از کتاب برای یادگیری دربارهی جهان بهره میبرند. |
خواندن مستقل و چندینبارهی یک کتاب، پس از این که آموزگار آن را در کلاس بلندخوانی میکند. |
کودکان یک کتاب را بارها میخوانند، زیرا جالب و تشویقکننده است. آنها شماری از واژههایی را که آموزگار بلندخوانی میکند، میتوانند بهیاد بیاورند و بقیه را بفهمند، زیرا ترتیب و معنای داستان را بهیاد میآورند. |
خواندن بدون دشواری برخی از واژهها بدون توقف برای رمزگشایی آنها. |
کودکان بهتدریج واژگان دیداری را میسازند که دربرگیرندهی شمار بسیاری از واژههای کاربردی در زبان میشود. آنها خودکار این واژهها را میخوانند. |
خواندن واژههایی که تاکنون ندیدهاند. |
کودکان آنچه را از پیش دربارهی ترکیب واجها، ریشهها، پیشوندها، پسوندها و نشانهها در تصویرها یا داستان میدانند، بهکار میبرند تا واژههای تازه را بشناسند. |
بهکارگیری واژههای نو هنگام نوشتن و خواندن. |
کودکان واژگان خود را از راه خواندن و حرف زدن، نظر دادن، گفتوگو دربارهی پرسشها، گوش دادن به دیگران هنگام گفتوگو و کشف علاقههایشان، میسازند. کاربرد واژههای تازه به آنها کمک میکند تا معنای واژهها را کامل دریابند. |
شناسایی اشتباههای املایی خود و کمک گرفتن برای درست نوشتن آنها. |
کودکان میدانند که هجی کردن تنها اتصال آوا و واج نیست. آنها قاعدههای پایهای را میآموزند که دربرگیرنده هجی کردن و استثناها میشود. |
پرسش درباره آن چه میخوانند. |
کودکان میدانند که خواندن فراتر از بازگویی درست واژهها است. شاید برای روشنتر شدن آنچه خواندهاند، یا یادگیری دربارهی آن موضوع، پرسشهایی را بپرسند. |
انتخاب خواندن در اوقات فراغت در خانه، دبستان و بیرون از برنامهی دبستان. |
کودکان از یادگیری مستقل لذّت میبرند، بهویژه هنگامی که خودشان کتاب را انتخاب میکنند. هرچه کودکان بیشتر بخوانند، بهتر خواهند خواند. |
نکتههای پایهای دربارهی رشد
- کودکان در چهار حوزه در پیوند باهم، شناختی و زبان، فیزیکی، اجتماعی و احساسی، رشد میکنند.
- بیشتر کودکان از الگوی یکسانی برای رشد پیروی میکنند، ولی آهنگ حرکت خود را حفظ میکنند.
- مهارتهای زبانی از رشد شناختی، اجتماعی و احساسی تأثیر فراوانی میگیرند.
- کودکان نخست میآموزند که گوش کنند و سخن بگویند، سپس با بهرهمندی از این مهارتها و مهارتهای دیگر، میآموزند که بخوانند و بنویسند.
- تجربهها و تعاملهای کودکان در سالهای نخست زندگی، در رشد مغزی و یادگیری کلی آنها مؤثر است.
- پیدایش سواد، مرحلهای تدریجی و پیشرونده از یادگیری درک و کاربرد زبان است.
- کودکان هنگام بازی، کاوش و تعامل با دیگران، موارد فراوانی از زبان را کشف میکنند.
- آنها بر کشفهای زبانی خود استوار میشوند تا خوانندگان و نویسندگان متعارفی شوند.
- خوانندگان و نویسندگان توانا، واجها و واژهها را میشناسند، از قواعد نوشتن پیروی میکنند و برای متن معنا میسازند.
- برنامههای موفقی که سواد خواندن کودکان را افزایش میدهد، باید برپایه شناخت درست از رشد کودک، پژوهشهای تازه دربارهی رشد مغز و مراحل پیشروندهی طبیعی باشد، که کودکان برپایه آنها مهارتهای زبانی را فرا میگیرند و میخوانند و مینویسند.