کتاب شگفتی داستان اگوست پسر ده سالهای است که با یک ناهنجاری ژنتیکی و چهرهی غیرعادی متولد است. چهرهی نامتعارف و عملهای جراحی پیدرپی سبب شدهاند آگوست تا کلاس پنجم در خانه درس بخواند. سرانجام پدر و مادر او تصمیم میگیرند او را به مدرسهای خصوصی بفرستند. ورود او به مدرسه هیجانانگیز و در عین حال ترسناک است. او با ماجراها و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند.
پرسشهایی برای گفتوگو
- از خواندن این کتاب چه احساسی داشتید؟ چرا؟
- کدام شخصیت داستان برایتان جذابتر بود؟ چرا؟
- تا به حال با فردی روبهرو شدهاید که احساس کنید عجیب است؟
- به نظر شما بچههایی که از دیگران متفاوت هستند، باید به مدرسهای جداگانه بروند یا در خانه درس بخوانند؟
- اصلیترین فرق شما با دیگران چیست؟
- تا به حال برایتان پیش آمده به خاطر یکی از ویژگیهایتان در جمع پذیرفته نشوید؟ چه احساسی داشتید؟
- به نظرتان در چه مواردی شما دقیقاً مثل دوستانتان هستید؟
- جک ویل فکر میکرد دوستی با آگوست شجاعانهترین کاری بود که انجام داده است. به نظر شما هم او شجاعت به خرج داده بود؟ شجاعانهترین کاری که شما انجام دادید چه بوده است؟
- تا به حال برایتان پیشآمده، مانند جک در روز هالووین، به خاطر خوشآمد دیگران مجبور شوید حرفی بزنید که دوست ندارید؟ پس از آن چه حسی داشتید؟
- اگر در مدرسه عدهی به شما زور بگویند یا شما را مسخره کنند، چه احساسی پیدا میکنید؟ واکنشتان چیست؟
صورت آگوست
در ابتدای کتاب آگوست در توصیف خودش میگوید که من از هر چه تصور کنید بدترم. شما آگوست را چهطور تصور کردید؟ تصویری که از آگوست در ذهنتان ساختید را نقاشی کنید. نقاشی شما با چیزی که ویا در میانهی داستان توصیف کرد، چه تفاوتی دارد؟ فکر میکنید دلیل این تفاوت چیست؟
تصاویرِ من
یک کاغذ بزرگ که به چهار قسمت تقسیم کنید. (اگر کاغذ بزرگی ندارید، از 4 کاغذ کوچکتر استفاده کنید). بالای هر قسمت یکی از عبارتهای زیر را بنویسید:
من در نگاه خودم، من در نگاه پدر و مادرم، من در نگاه خواهر و برادرم، من در نگاه دوستانم.
در هر قسمت تصویری از خودتان بکشد و یا با استفاده از از نشانهها و کلمات خودتان را توصیف کنید. این چهار تصویر چه تفاوتهایی با هم دارند؟ به نظرتان دلیل این تفاوتها چیست؟
کلاه روی سر کسی است که ...
هر کسبا استفاده از رونامهی باطله و تکنیک کاغذ و تا(اریگامی)، کلاهی برای خود درست کند. فرض کنید این کلاه مانند کلاه کاسکت اگوست است. یک نفر داوطلب شود و جملههایی با مشابه جملهی زیر بگوید:
کلاه روی سر کسی قرار گیرد که .... ( هر بار جای خالی را با یک ویژگی، رفتار، عادت و ... پر کنید). برای مثال:
کلاه روی سر کسی قرار گیرد که فیلم جنگ ستارگان را دوست دارد.
کلاه روی سر کسی قرار گیرد که عاشق فوتبال است.
کلاه روی سر کسی قرار گیرد که از درس علوم بدش میآید.
و...
این کار را میتوانید چند دور ادامه دهید. زمانی که هیچکس جز شما کلاه نداشت چه احساسی داشتید؟ وقتی مانند همه کلاه به سر داشتید چه طور؟ این که با دیگران فرق داشته باشیم چه احساسی دارد؟
دنیا با مدرسههای خانگی
تصور کنید مثل آگوست به جای مدرسه در خانه درس میخواندید؟ به نظرتان در خانه درس خواندن چگونه است؟ داستان کوتاهی در بارهی دنیایی بنویسید که در آن همهی بچهها در خانه درس بخوانند.
جملهی الهام بخش
معلم زبان انگلیسی هر ماه جملهی الهام بخشی را برای بچهها مینوشت. شما تا به حال جمله یا عبارتی شنیدهاید که در ذهنتان مانده باشد؟ اگر بخواهید یک جملهی الهام بخش بنویسید، آن جمله چیست؟
شوخیهای دوستانه
جک ویل با آگوست شوخی کرد و به او گفت که باید از جراح پلاستیکش شکایت کند. جولیان هم دربارهی شخصیت دارث سیدیوس در جنگ ستارگان با آگی شوخی کرده بود. بعضی شوخیها مانند شوخی جک ویل گفتوگو را خوشایند میکنند و احساس خوبی به وجود میآورند. اما بعضی دیگر مثل شوخی جولیان سبب رنجش و دلخوری میشوند. فهرستی از شوخیهای خوشایندی که در طول داستان وجود داشت تهیه کنید. به نظر شما چرا این شوخیها کسی را ناراحت نکردند؟
این کتاب را میتوانید از کتاب هدهد تهیه کنید.