کتاب «35 کیلو امیدواری» داستان گرگوری است. او از مدرسه متنفر است و مدرسه برایش شکنجهای واقعی است. در مقابل گرگوری عاشق ساختن است و دوست دارد بیشترین زمان خود را در کارگاه پدربزرگش سپری کند. پدربزگش تنها فردی است که را میفهمد و به گرگوری کمک میکند شرایط زندگیاش را تغییر دهد.
1- پرسشهایی برای گفتوگو
- این کتاب را دوست داشتید؟ چرا؟
- چه چیزی در شخصیت گرگوری برایتان جالب بود؟
- شما مدرسه را دوست دارید یا مثل گرگوری از آن متنفرید؟
- تا به حال با فردی آشنا شدهاید که در درسهای مدرسه موفق نباشد اما مهارتهای زیادی داشته باشد؟
- اگر میتوانستید برای بهتر شدن مدرسه چیزی را تغییر دهید، چه میکردید؟
- فکر میکنید چه چیزی گرگوری را به هنرستان علاقهمند کرد؟
- به نظرتان گرگوری چهطور توانست امتحان ورودی را به موفقیت پشت سر بگذارد؟
- گرگوری خیلی پدربزرگش را دوست داشت؟ به نظر شما چه ویژگیهای در رفتار پدربزرگ او را دوستداشتنی کرده بود؟
- شما در انجام چه کاری ماهر هستید؟
- شما هم مثل گرگوری به کار با دست و ساختن علاقه دارید؟
2- مدرسهی که دوست دارم
گرگوری با دیدن پوستر هنرستان به آنجا علاقهمند شد. شما هم پوستر مدرسهی مورد علاقهتان را درست کنید. ظاهر مدرسه چگونه است؟ موضوع درسها در آن مدرسه چیستند؟ چه کارها و فعالیتهایی انجام میدهند؟ معلم چگونه با آنها رفتار میکنند و ... . میتوانید پوستر را نقاشی کنید یا از تصاویر بریده شده از روزنامهها و مجلهها استفاده کنید.
3- نامهای به مدیر مدرسه
برای مدیر مدرسهای که پوسترش را کشیدهاید، نامهای بنویسید. مانند گرگوری که برای ورود به هنرستان برای مدیر آنجا نامهای نوشت و و از خودش و شرایطش گفت. تلاش کنید مدیر مدرسه با خواندن نامهتان به خوبی با شما آشنا شود.
4- تکگویی از زبان دیگران
نام همهی شخصیتهای کتاب (گرگوری، پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، معلمها و ...) را روی کاغذهای کوچک بنویسید و داخل یک ظرف بریزید. هر کس به طور اتفاقی نام یک نفر را بیرون بیاورد. خودش را جای آن شخصیت بگذارد و تصور کند او در زندگی چه شرایطی دارد. سپس چند دقیقهای از زبان او صحبت کند. در گفتههایش به اصلیترین موضوعها و مسائل آن فرد اشاره کند و از احساسها، نگرانیها و دلخوشیهایش بگوید.