شعر شبانه‌های زمین از اسدالله شعبانی

تو مرگ را نپذیرفتی

و هوشیاری اندامت

درخت را معنا کرد

و خاک را،

که با تمامی اجساد بی‌پناه یکی شد

که با تمامی آوارها به هم پیچید

و ما، در آتش و فریاد خویش دانستيم

که زندگی رازی‌ست

که از نهایت آوار و مرگ برمی‌خیزد.

جوانه‌ای ست که بعد از هزار سال

دوباره می‌روید.

چرا که با من و تو

آفتاب پیغامی‌ست،

که ما دوباره برآييم.

بیا دوباره بروییم از تمام زمین

و از تمامی ویرانه‌ها

جوانه کنيم

در اعتماد عظيم گياه...

 

آذر ۶۵

نویسنده
اسدالله شعبانی
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on