شعر ارتفاع شب پره از اسدالله شعبانی

بر پای غم نشسته دل کوه-پر مرا

دریای بی‌کران شده دامان‌­تر مرا

 تا در کلاف مهر تو دستی برآورم

 در بند خاک مانده كمان كمر مرا

در تنگ پست واقعه، دل را حکایتی ست

با آسمانی این همه سنگی، به سر مرا

تا ارتفاع شب پره، بالی نمی‌زنند

پروانگان چشم تو، شب تا سحر مرا

درهای­وهوی بی‌هنران مانده‌ام هنوز

تا سنگواره می‌کشد آخر هنر مرا

 

اردیبهشت ۶۵

 

نویسنده
اسدالله شعبانی
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on