در کتاب «اُلی عزیز» میخوانید: پدرو مادر اُلی هر دو دامپزشک بودهاند. او پدرش را از دست داده است و حالا برادر بزرگترش، مات، هم تصمیم گرفتهاست به جای دانشکده دامپزشکی به آفریقا برود، دلقک شود و بچههای آنجا را خوشحال کند. تصمیم مات پیشبینیناپذیرترین اتفاق داستان نیست، و حوادثی در انتظار اوست.
1- پرسشهایی برای گفتوگو
- این کتاب را دوست داشتید؟ چرا؟
- این شیوه روایت را دوست داشتید؟
- داستان چه شخصیتی برایتان جذابتر بود؟ چرا؟
- شما با تصمیم مات موافق بودید؟ دلیلتان چیست؟
- تا به حال برایتان پیش آمده تصمیمی بگیرید که مخالف نظر اطرافیان باشد؟ آن زمان چه کردید؟
- اگر در شرایط مشابه اُلی و مادرش قرار بگیرید و فردی که خیلی دوست دارید تصمیمی بگیرد که شما با آن موافق نیستید، چگونه با او رفتار میکنید؟
- بتل اخمو از مات خواست کار درست و مسئولانه را انجام دهد. چرا فکر میکرد سفر مات به آفریقا مسئولانه نیست؟
- به نظر شما چه کاری درست و مسئولانه است؟
- اُلی چهطور به نبود مات عادت کرد؟
- تا به حال دلتنگ کسی بودهاید؟ برای کنار آمدن با آن وضعیت چه کردید؟
- به نظر شما چهچیزی باعث میشد مات از حضور در آفریقا خوشحال باشد؟
- مات دوست نداشت پیش از دوباره سرپا شده اُلی را ببیند؟ شما با این کارش موافق بودید؟
- مات بهخاطر از دست دادن پایاش ناراحت بود، اما باز هم میخواست به آفریقا برگردد. به نظر شما چرا این تصمیم را گرفت؟
2- عواطف متضاد
یادآوری کنید مادر اُلی پس از رفتن مات به آفریقا میگوید: «خیلی از دستش عصبانیام اما به او افتخار میکنم.» از نوجوانان بپرسید چهطور دو حس متضاد با هم جمع میشوند؟ سپس از آنها بخواهید موقعیتی که در آن چنین تجربهای داشتهاند را به یاد آورند و داستان یا داستانکی دربارهی آن بنویسند.
3- نقشه کوچ
قهرمان از لندن به آفریقا کوچ کرد. از نوجوانان بپرسید پرندهای به محل زندگی آنها کوچ میکند؟ سپس از آنها بخواهید درباره پرندههای مهاجر منطقه خود و جهتیابی آنها جستوجو کنند و پس از آن نقشه کوچ آن پرندهها را بکشند.
4- شوخی در شرایط دشوار
مات معتقد بود که اگر در شرایط دشوار شوخی نکند و نخندد، باید گریه کند. از نوجوانها بپرسید با نظر مات موافقاند؟ سپس تعدادی کارت به آنها بدهید که روی آنها موقعیتها و وضعیتهای ناخوشایندی نوشته شده باشد. هر نوجوان یک کارت را بردارد و متناسب با آن یک شوخی خندهدار که آزاردهنده هم نباشد بنویسد.