کتاب وقتی اندوه به دیدارم میآید کتابی لطیف و غمانگیز است که به شکل کاغذی برای کودکان منتشر شده تا کمکشان کند عواطف دشوار را تحمل کنند. نخستین اثر اوا الند حاوی پیام مثبت و قدرتمند پذیرش است که خواننده را تشویق میکند با تمام عواطفاش روبهرو شده و آنها را بپذیرد، حتی عواطفی که منفی محسوب میشوند، مانند ناراحتی. با پذیرش این احساسات میتوانیم آنها را بهتر درک و پردازش کنیم. این کتاب، پُر از احساس است و الند با استفاده از این داستان امیدبخش و الهامبخش، نکتههای عملی پیش رویمان میگذارد. تصاویر کاملاً با متن میخواند و پالت رنگی آرامشبخش و اطمینانبخشی را به نمایش میگذارند. در متن زیر اِلند از منبع الهامش برای نگارش وقتی اندوه به دیدارم میآید صحبت میکند و از این میگوید اینکه چقدر پذیرش عواطفمان میتواند برای سلامتمان مهم باشد.
ایدهی این کتاب خیلی قدیمی است. مقداری یادداشت و خلاصهٔ داستان داشتم که در ظرف یک ساعت و اندی تند و فوری روی کاغذ آوردم. ایدهٔ این کتاب به سال 2012 باز میگردد که همان طرحهای خیلی خیلی خام کتاب وقتی اندوه به دیدارم میآید هستند. نام این نوشتهٔ ناگهانی را – مهمان ناخوانده و یا همان یک دستورالعمل گذاشتم و آن موقع اصلاً به نوشتن یا تصویرگری کتابهای کودکان فکر نمیکردم. نخست این یادداشت را یک کتابچهٔ کوچک یا یک پوستر تاشو تصور میکردم درست مانند یکی از دستورالعملهای لوازم ایکیا. اما در سال 2016 دوباره به ایدهٔ خامم فکر کردم درست هنگامی که در مقطع کارشناسی ارشد تصویرگری کتاب کودک در مدرسهٔ هنر کمبریج تحصیل میکردم و از آن زمان به بعد ایدهام شکلهای مختلفی گرفت و مراحل زیادی را سپری کرد. خیلی جالب است که شکل و شخصیت اندوه هرگز تغییر نکرد، به غیر از این که در این میان چند آزمایش روی شخصیت داستانیام انجام دادم تا به این مرحله رسید و در همین مرحله ماند تا این که به شکل کتاب درآمد. در طول دورهٔ تحصیل اصلاً ایدهای نداشتم که کتابی دربارهٔ ناراحتی بنویسم. اما چیزی که در همان ابتدا در موردش مطمئن بودم این بود که دلم میخواست یک کتاب آرامشبخش تولید کنم و ببینم با تصویرسازی و قصهگویی چگونه به آن دست خواهم یافت. خوب من درست به موقع آن را نوشتم: «باور دارم انگیزهٔ درونی این که به موقع با عواطف دشوار کنار بیاییم به این مفهوم است که به جای آنکه عواطفمان را به ضمیر ناخودآگاهمان برانیم، یعنی جایی که ممکن است عواطفمان زندگیشان را از سر بگیرند، بهترست بیشتر مسئولیت احساسات و عواطفمان را بپذیریم زیرا همین سبب میشود خود و دیگران را بهتر بفهیم و درک کنیم. به جای آنکه این احساس را داشته باشیم که بخشی از وجودمان را پنهان کنیم، مثل این که لباس مبدل پوشیده باشیم، میتوانیم نسبت به آنچه که در لحظه برایمان اتفاق میافتد روراست بمانیم و صادق باشیم. کاری کنیم که ساده و راحتتر با خود و دیگران ارتباط برقرار کنیم. با این کتاب به کودکان فرصت میدهیم تا چنین احساسات و عواطفی را در محیط امن یک کتاب کشف کنند و به طور همزمان به بزرگسال و کودک ابزاری برای گفتوگو و صحبت دربارهٔ موضوعهای دشوار را دادهایم.
خرید کتاب وقتی اندوه به دیدارم میآید
این کتاب نتیجه چیزی است که هنوز فکر میکنم یکی از جنبههای قدرتمند کتابهای تصویری است. در کتابهای تصویری خودمان را میتوانیم ببینیم و یا این که آنها میتوانند راهی برای دستیابی به قلمروهایی در وجودمان باشند که در غیر این صورت درشان قفل میماند و یا فراموش خواهند شد و یا به آسانی خیلی هراسانگیز خواهند شد. این کتاب به کسانی که از کودکان مراقبت میکنند فرصت میدهد تا موضوعهای دشوار را با کودکان کشف کنند. فکر میکنم با خواندن یک کتاب با هم آن هم کتابی با موضوع ناراحتی به کودکان کمک میکنیم و این چراغ سبز را به آنها میدهیم که اشکال ندارد گاهی اوقات اگر آدم احساس ناراحتی بکند یا بترسد. به آنها میفهمانیم که هر کسی گاهی این احساسها را تجربه میکند و درست نیست که به خواهیم به خاطرشان شرمنده باشیم. با آشکار کردن عواطف قویای چون ناراحتی و درک بهتر این عواطف میتوانیم ترس از چنین عواطفی را از خود دور کنیم. درست مانند کودک روی تصویر روی جلد کتاب میتوانیم در مورد چنین احساساتی کنجکاو بشویم و نسبت به آنها مهربان باشیم. عواطفمان، از ما دربارهٔ خودمان و نیازهایمان به ما میگویند- و ما هم شاید به آنها توجه کنیم. و وقتی به عواطفمان گوش فرا میدهیم و مراقبشان هستیم شاید بتوانیم کشف کنیم که آنها هم یک جورایی از ما مراقبت میکنند. وقتی ناراحتی به شکل و گونههای خاصی به دیدارمان میآید، همهمان داستانهای خودمان را داریم و روشهای مقابلهمان متفاوت است. من به عمد یک اثر هنری مینیمال خلق کردم و جملههای کوتاه نوشتم تا فضا برای خواننده باشد تا بتواند داستان خود را روایت کند و ارتباط شخصیاش را با حس ناراحتی کشف کند.
از روی تمام پاسخهایی که تاکنون دریافت کردهام فضاوت میکنم که به نظر میرسد این کتاب جواب داده است. گرچه هنوز گاهی اوقات باورش سخت است که من (به همراه ویراستارم لیبی همیلتون و کارگردان هنری بکی گریل در انتشارات اندرسن)- و قبل از آن با کمک و راهنمایی استادانم در مدرسهٔ هنر کمبریج موفق شدیم اثری خلق کنیم که چنین با قدرت احساسات دیگران را هم برمیانگیزد. البته پیشتر فهمیدم ناراحتی یک حس عمومی است اما در طول ساخت و پردازش ایدهٔ این کتاب نیز آموختم تا این احساس را بهتر درک کنم و گاهی ناراحتیام را در آغوش بگیرم! و وقتی در مورد عواطفم با دیگران گفت و گو میکنم بیشتر با دیگران پیونده میخورم. اگر بتوانیم بدون ترس و قضاوت ناراحتیمان را ببینیم و درک کنیم، آن وقت میتوانیم آن را بدون قضاوت و ترس در دیگران هم شناسایی کنیم و ببینیم. این کتاب سبب شد به شکل عمیقتری درک کنم که فراتر از تفاوتهایمان، همگی با هم بیشتر نقطهٔ اشتراک داریم تا تفاوتهایی که ما را از هم جدا میکند. با شناخت و درک وجودمان و عواطفمان از همان اوان کودکی میتوانیم بیشتر حس دلسوزی، عشق و مهربانی را نسبت به خود و دیگران پرورش دهیم. فکر میکنم تشویق کودکان برای کشف عواطفشان آن هم به شیوهای سالم و بیخطر بسیار مهم است و خیلی خوشحالم که کتابهای زیادی در این مورد وجود دارد. آنهم کتابهایی که وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم آنها را بخوانم.