عصر یکشنبه ۲۱ آبان، در مراسمی در انجمن حمایت از کم توانان ذهنی، از موزه مجازی فرهنگ کودکی رونمایی شد.
موزه مجازی فرهنگ کودکی، پروژه ای در موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان است. پروژه ای که پس از گردآوری مجموعه ای گسترده از اشیا و سرگرمی های مربوط به کودکان از دوران باستان تا سال ۱۳۵۷، برای راه اندازی موزه فرهنگ کودکی آغاز شد. در سال ۱۳۸۹ موسسه تصمیم گرفت تا برپایه مجموعه های گردآوری شده، موزه مجازی فرهنگ کودکی را راه اندازی کند.
موزه فرهنگ کودکی که در نشانی اینترنتی iranak.org قابل دسترسی است، مجموعه ای گسترده از اسباب بازی ها، عروسک ها، اسناد آموزش و پرورش، پوشاک و افزارها را شامل می شود. برای همه اشیا و اسنادی که تصویر آن ها در موزه قرار داده شده است، شناسنامه کامل و همچنین خاطرات شخصی فرد اهدا کننده قرار داده شده است.
در مراسم رونمایی از موزه مجازی فرهنگ کودکی، بسیاری از علاقه مندان به کودکان و فرهنگ کودکی حضور داشتند و از بخش های مختلف آن لذت بردند. از اجرای قطعات موسیقی کودکانه توسط ارکستر چرخ و فلک، گروه موسیقی انجمن حمایت از کم توانان ذهنی، اجرای نمایش شهر فرنگی، پخش فیلم "روزگاری که کودک بودیم" و هم چنین امکان خرید اسباب بازی های قدیمی بازسازی شده. توران میرهادی بنیان گذار شورای کتابک کودک و نوش آفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک نیز در این برنامه حضور داشتند.
اجرای برنامه های مراسم رونمایی به گونه ای ترتیب داده شده بود که خاطرات کودکی را در ذهن و قلب شرکت کنندگان زنده کند. در مجموع پانزده قطعه ترانه های مشهور کودکانه در بخش های مختلف برنامه توسط ارکستر چرخ و فلک به رهبری هاتف دوستدار اجرا شد. اجرای یک نمایش شهرفرنگی که شرکت کنندگان را به سفری به پروژه پایگاه داده های فرهنگ و ادبیات کودکان و هم چنین آشنایی با دست اندرکاران و اهداکنندگان موزه مجازی فرهنگ کودکی برد، یکی دیگر از بخش های جذاب برنامه بود.
در بخشی دیگر، فیلمی مستند از تلاش های دست اندرکاران موزه فرهنگ کودکی، با نام "روزگاری که کودک بودیم!"، پخش شد. اهدای لوح سپاس به همکاران راه اندازی موزه مجازی و هم چنین پشتیبانان مالی و اهدا کنندگان به موزه از بخش های دیگر این برنامه بود.
و اما سخنرانان مراسم رونمایی، نوش آفرین انصاری، زهره قایینی بودند. داوود نماینده و مهندس سرآبادان مدیر انجمن کم توانان ذهنی نیز سخنان کوتاهی گفتند.
نوش آفرین انصاری دبیر شورای کتاب کودک نخستین سخنران این برنامه بود. او گفت: " از موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات تشکر می کنم. دوستان موسسه سال هاست که دارند نامه می نویسند که ما می خواهیم یک موزه بسازیم و پاسخی دریافت نمی کنند. آن ها حضوری دیدار می کنند اما جوابی نمی گیرند. دوستان سفر می کنند و از همه جا بازیچه ها را جمع آوری می کنند. کارتن ها جمع می شود و تعداد آن ها زیاد می شود. این فعالیت سال هاست که ادامه دارد و در نتیجه تلاش های آن ها، موزه مجازی فرهنگ کودکی راه اندازی شد. حالا هر ایرانی در هر جای جهان می تواند با کلیک کردن یک دکمه کودکی خودش را ببیند. می تواند وطنش را ببیند.
داشتن یک موزه حقیقی بسیار مهم است. وجود یک فضای فیزیکی که اشیا در ویترین باشند و انسان بتواند اشیا را ببیند و آن ها را احساس کند. حس دیدن مجازی با حس دیدن حقیقی تفاوت دارد. در یک موزه حقیقی بسیاری کارها می توان انجام داد. در موزه می توان نمایشگاه گذاشت. می توان افراد را دعوت کرد می توان کارگاه ساخت گذاشت و بسیاری از این اسباب بازی ها را هنوز ساخت و احیا کرد. وجود موزه می تواند جلب گردشگر کند و خیلی از آدم ها را از سراسر جهان به خود جلب کند. امیدوارم که دوستان بتوانند موزه را تاسیس کنند.
امیدوارم که بچه ها بروند پشت کامپیوترها و از این موزه بازدید کنند و بزرگ تر ها را هم به دیدن آن تشویق کنند. و من مطمئنم که خاطرات بسیار جالبی مطرح خواهد شد در بین خانواده ها که به غنی تر شدن فرهنگ آن ها می انجامد."
سخنران دیگر این برنامه، زهره قایینی، مدیر موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بود. او سخنان خود را چنین آغاز کرد: " ۱۵ سال از آغاز پژوهش درباره ادبیات کودکان در موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان می گذرد. در این ۱۵ سال ۱۰ جلد کتاب تاریخ ادبیات کودکان را آماده کردیم که هفت جلد آن منتشر شد. در این مدت تلاش همه ما بر این بود که لایه به لایه غبار زمان را برداریم تا آگاهی هایی را درباره زندگی کودکان با مخاطبان مان سهیم شویم. تلاش کردیم حساسیت جامعه را نسبت به موضوع کودکی بالا ببریم.
همه چیز از اشیای مربوط به کودکان و اسناد و انسان هایی که برای کودکان کار می کردند فراموش شده بودند. فراموش شده بود که ما قدیمی ترین متن ادبی برای کودکان را داریم. درخت آسوریگ، یا این که در دامن این سرزمین شاعری داشتیم که نخستین شعرهایش را به شکل لالایی برای کودکان بی سرپرست سروده بود : پروین دولت آبادی. یا ناتل خانلری که در فراموشی و تنهایی دنیا را ترک کرد. او کسی بود که کوشید تا سواد آموزی را در جامعه گسترش دهد.
در این تلاطم زندگی همه ما فراموش کردیم که به کودکان مان بگوییم که روزگاری صدها کودک از بیماری به خاک سپرده می شدند. روزگاری بچه ها اسباب بازی نداشتند و ما سراسر تاریخ را کاویدیم تا همه آن جه مربوط به کودک است را درک کنیم.
ما در طول کار متوجه شدیم زمانی می توانیم ادبیات کودکان را در سیر تاریخی خودش تحلیل کنیم که ببینیم کودکان ما چگونه زاده شدند، چگونه بزرگ شدند، چگونه لباس می پوشیدند چگونه مدرسه می رفتند. همه این ها نیاز به یک مطالعه گسترده داشت و در همه این سال ها دو چیز ما را نگران می کرد. یکی از دست رفتن اشیا و دیگری از دست رفتن انسان ها ی تاریخ ساز. کسانی که تاریخ کودکی را می ساختند و بعد پیدا کردن آن ها، ثبت دانش آن ها، مصاحبه با آن ها، نگهداری از اسناد و اشیا و همه و همه نیاز به پشتیبانی های فراوان داشت و این کاری است که در گستره یک سرزمین قرار می گیرد.
کاری است که نیاز به پشتیبانی های بزرگ دولتی و غیردولتی دارد. هنگامی که زنده یاد مهدی آذر یزدی ما را به یزد فراخواند تا کتاب های مکتبخانه ای خودش را به ما اهدا کند، هنگامی که آن ها را از قفسه های خانه اش در یزد بر می داشتیم همه در حال پودر شدن بودند. بلافاصله سراغ سازمان اسناد کتابخانه ملی رفتیم تا آن ها را مرمت کند. از آن جا سراغ مراکز دیگر رفتیم. کاخ گلستان، ده ها جای دیگر و آن ها متعجب بودند که چگونه ما از آن ها می خواهیم در حالی که ده ها کتاب نسخه خطی ارزشمند و قیمتی هنوز مرمت نشده اند این کتاب های کوچک کاهی که به نگاه موزه داران بی ارزش بودند، برای ما مرمت کنند زیرا هم کاهی بود هم مال کودکان.
برای حفظ اسناد مربوط به کودکان ما باید می جنگیدیم تا چنین فرهنگی را نه تنها در این مراکز بلکه در کل جامعه ایجاد کنیم. ما نیاز به پول داشتیم برای مرمت، برای خرید اسناد، برای خرید عروسک ها، لباس ها و پارچه ها. باید ساعت ها سخنرانی می کردیم که دیگران را راضی کنیم که همان گونه که به درستی مدرسه سازی با ارزش است، حفظ این اسناد نیز با ارزش است.
چون بدون این اسناد، بدون این تاریخ، بدون داشتن موزه نمی توان نسل آگاه آینده را پرورش داد. نمی توان آن ها را فرهیخته نامید اگر فرهیختگان پیشین خود را نشناسند. اگر ندانند که کودکی این سرزمین چگونه گذشته است، نمی توانیم آن ها را یک شهروند مسئول بارآوریم.
در این سرمزین ایده های بسیاری در زمان ها ی گوناگون پدیدار می شود . اما این ایده ها باید پرورش پیدا کند . باید از این ایده ها پشتیبانی کرد. شاید بد نباشد که درباره پشتیبانی و ظیفه پشتیبان و وظیفه ایده پردازی و مجری ایده هم کمی بگویم. هر پشتیبانی که چیزی اهدا می کند، مسئولیت اجرا کننده پروژه را بالا می برد. هر کس اسباب بازی کهنه، سندی در حال پاره شدن را به ما می دهد باید آن را باید این را ثبت کنیم، درباره اش تحقیق کنیم، از آن نگهداری کنیم، آرشیو کنیم و هزاران هزار کار دیگر و در این مراحل نبز باز پشتیبانان آگاهی می خواهیم که بدانند چه می کنند و چرا چنین می کنند. در این میان در فکر مطرح کردن اسنادی که جمع آوری کرده بودیم افتادیم. این کار بودجه عظیمی می خواهد. و در همه جای جهان بانک های اطلاعاتی با بودجه های بزرگ شکل می گگیرند.
در این میان مهندس عبدالصاحب تفرشی این ایده را گرفت. او ما را پشتیبانی کرد تا ایرانک راه بیافتد اما هیچ دانشگاهی یا افراد دیگر متوجه نشدند که این بانک اطلاعات چه ایده مهمی است برای اطلاع رسانی به همه جای جهان مورد نیاز است، به دانشجویی که در شهرستان درس می خواند و منابع را در دسترس ندارد یا فردی که خارج از ایران زندگی می کند و می خواهد در این مورد پژوهش کند. این حمایت ها باید گسترده تر ادامه پیدا می کرد . اما نکرد و ما ناچار شدیم که روز به روز اسناد کمتری را در بانک اطلاعاتی وارد کنیم. ما ایده موزه را داشتیم در کنار ایرانک. در واقع موزه در ابعاد بزرگش. سندها، کتاب ها، زیست افزارها، اسباب بازی ها. باید درک می شد که وقتی به جمعه بازار می رویم یا به مغازه های لباس های قدیمی در اصفهان یزد و جاهای دیگر می رویم باید در همان جا اشیا خریداری شوند. باید می خریدیم،عکس می گرفتیم و عکس ها را در موزه بارگزاری می کردیم.
در این جا ما کسی را داشتیم به نام خرمن کسرایی. او به ما کمک کرد تا اسناد، کتاب ها و لباس ها و اشیا را خریداری کنیم. اما این کار باید گسترده شود. موزه باید ادامه پیدا کند. باید در جایی تحقیقات انجام شود بدون مکان، بدون انبار، بدون آرشیو استاندارد انجام این کارها به یک شوخی می ماند.
باز هم مهندس تفرشی به کمک ما آمد و برای در اختیار قرار دادن یک انبار از او سپاسگذاریم. انبار شماره ۲. که آن هم اکنون پر شده است. نمونه ای دیگر از همدلی ها و پشتیبانی ها، مهندس ایوب موحدی پور است. کم و بیش همه شما با کتابک و کار عظیم ترویج کتابخوانی آشنا هستید. اگر که می دانیم این هر سه عزیز می دانند که کار را برای خود کودکان انجام داده اند و به این دلیل کنار ما قرار گرفته اند و نیاز به سپاس از سوی هیچ کسی ندارند اما موسسه وظیفه خود می داند که چنین چهره هایی را به همگان بشناسد.
در پایان می خواهم همه ما از سه نفر دیگر که امروز دو تن شان در میان ما حضور دارند که کودکی و فرهنگ کودک را به درازای یک عمر پشتیبان بودند و از جان مایه گذاشتند تشکر کنم. خانم توان میرهادی، خانم نوش آفرین انصاری و آقای یحی مافی."
در پایان برنامه، لیلا کفاش زاده، کارشناس میراث فرهنگی و یکی از همکاران موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بازیچه های بازسازی شده که برای فروش در محوطه بیرونی سالن قرار داده شده بودند را معرفی کرد. او گفت که این اسباب بازی ها را افراد بومی از روستای برکه خلف در قشم و شهروندان گنبدکاووس در استان گلستان بازسازی کرده اند.
در نمایشگاه کوچکی که در محوطه بیرونی سالن محل برگزاری برنامه برپا شده بود، این بازیچه های بازسازی شده برای فروش گذاشته شده بودند. بازیچه هایی مانند قارقارک که به دوران پهلوی اول برمی گردد و برای نخستین بار از سوی موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات بازسازی شده است و هم چنین موشموشک که یک اسباب بازی بسیار کهن است و شکل بازسازی شده آن در اختیار علاقه مندان قرار گرفته بود.
شرکت کنندگان دراین نمایشگاه با پروژه های دیگر موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان مانند پروژه ترویج کتابخوانی "با من بخوان"، بسته های کتاب "با من بخوان"، کتابک و کتاب های تاریخ ادبیات کودکان و آموزش خلاق کودک محور نیز آشنا شدند.
موسسه علاقه مندان را به اهدای اسباب بازی ها و دیگر اشیای مربوط به دوران کودکی خود به موزه فرهنگ کودکی دعوت کرده بود. بنابراین چندین تن از شرکت کنندگان بازیچه های قدیمی خود را با شوق به موزه اهدا کردند و خاطرات شخصی خود از این بازیچه ها را نیز در اختیار کارشناسان موزه گذاشتند.
اما برخی از اهدا کنندگان پیشین به موزه کودکی نیز در این برنامه شرکت کرده بودند. افرادی که گاه همه مجموعه اسباب بازی های خود را به موزه اهدا کرده اند و اکنون نیز به شوق تلاش می کنند تا دیگران را به اهدای مجموعه های خود به موزه تشویق کنند. در حاشیه مراسم با چند تن از این علاقه مندان به گفت و گو نشستیم:
هدیه مسعود انصاری: "با آشنا شدن با مسئله موزه کودکی بود که به اطلاع من رسید که قرار است وسایل دوران کودکی هم نسلان من جمع آوری بشود که طبیعتا من هم استقبال کردم و مجموعه ای که در اختیار داشتم را به موزه مجازی هدیه کردم. به این امید که نسل بعدی بتوانند با سرگرمی های دوران ما آشنا بشوند. به جهت کاری که موسسه انجام می دهد و این که موزه مجازی باعث ماندگار شدن اسباب بازی ها می شود، من اهدای مجموعه ام را به علاقه شخصی ام برای نگهداری از مجموعه ام اولویت دادم. امیدوارم که روزی موزه مجازی به موزه ای با شخصیت حقیقی تبدیل بشود و این نیازمند کمک های نهاد ها و مردم است."
کامران ملک مطیعی: "این یک وظیفه است. آن چه که مربوط به گذشته است را باید اهدا کرد تا گذشته زنده بماند. جواب سوال های ما در گذشته و تاریخ و هویت ماست و آدم ها باید با دید خودشان گذشته انسان ها را ببینند. راه اندازی این موزه باورنکردنی است و کاربزرگی است. بایگانی و انبار داری قدم بزرگ و دشواری است که برداشته شده و من امیدوارم که موزه کودکی به زودی راه اندازی شود. امیدوارم که با شناخته شدن هر چه بیشتر موزه کسانی که می توانند کمک کنند بیایند و مجموعه های خود را اهدا کنند."
خسرو پرویز مساعد: "چیزهایی که من در اختیار داشتم مربوط به فرهنگ و آموزش و گذشته این مملکت است و من وظیفه داشتم که در اختیار جامعه قرار دهم تا با این کار ماندگار شوند. هرچه که بتواند فرهنگ مملکت را بیشتر به مردم بشناساند قدم موثری است و باید به آن کمک کرد."
نشریه دوچرخه پیوست کودک و نوجوان روزنامه همشهری فردا پنجشنبه ۲۵ آبان گزارش مفصلی درباره فعالیت های موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و به ویژه موزه مجازی فرهنگ کودکی منتشر خواهد کرد. علاقه مندان می توانند این پیوست را تهیه کنند و با فعالیت های موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بیشتر آشنا شوند.