تجربه ترویح کتابخوانی در دو مرکز آموزشی در مالزی

روز سه شنبه ۸ اسفند ماه احمدرضا احمد خیرالدین، رئیس دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان، به همراه همسرش میهمان "خانه کتابدار کودک و نوجوان" بود و در میان گروهی از دوستداران و مروجان کتابخوانی از تجربه های خود از ترویج کتابخوانی در میان دانش آموزان مالزی سخن گفت.

این برنامه با پخش فیلم مستندی از افتتاحیه کتابخانه "لقمان" در روستای ساتیار در کرمانشاه آغاز شد. این کتابخانه را فرزانه اخوت به نام لقمان خالدی مستندساز موفق این روستا راه اندازی کرده است.

سپس احمدرضا احمد خیرالدین  دو تجربه ی خود از ترویج کتابخوانی در مراکز آموزشی مالزی را با حاضران سهیم شد. در زیر متن سخنرانی او را می خوانید:

"من به عنوان رئیس شورای کتاب کودک مالزی، رئیس دفتر بین المللی و رئیس دو انجمن خانه و مدرسه باید یک کوشش مضاعفی در بحث ترویج خواندن در مدرسه ها انجام بدهم. ترویج خواندن برای من طبعا یک دغدغه ی بسیار جدی است. ما در مالزی ۱۰ هزار مدرسه داریم. یکی از مشکلات اصلی که در مالزی پیش روی ما قرار دارد این است که توجه به علوم و تکنولوژی بسیار زیاد است و به ادبیات و خواندن کمتر پرداخته می شود و اقبال خاصی به واردات کتاب به زبان انگلیسی وجود دارد.

رشد تکنولوژی و جاذبه های این امکانات جدید از یک سو و تمرکز نظام آموزش و پرورش در مالزی بر امتحان و رقابت باعث می شود که انگیزه ی خواندن کمتر و کمتر شود. یکی از راهکارهایی که وزارت آموزش و پرورش در مالزی برای این مشکل پیدا کرده اجرای برنامه ای به نام مسابقه ملی خواندن است. در این مسابقه هر کودکی که بیشترین تعداد کتاب را خوانده باشد و بتواند شرح بهتری از این کتاب ها ارائه دهد "قهرمان خواندن" لقب می گیرد. این کار ۱۰ سال است که در مالزی جریان دارد. کاملا روشن است که کودکانی که کتاب های کم حجم و غالبا کم محتوا را می خوانند برنده ی این مسابقه خواهند بود.

بنابراین ما قهرمانان دروغین می سازیم و از همه بدتر این که پدر و مادرها در این ماجرا نقش دارند. زیرا آن ها می خواهند که فرزندان شان قهرمان شوند و آن ها را به خواندن کتاب های کم حجم و بی محتوا راهنمایی می کنند. در این برنامه نام دولت مطرح می شود و همه ی رسانه ها به آن می پردازند و از نظر کسانی که فکر می کنند این شیوه درستی است این برنامه موفق عمل کرده است. اما برای کسانی مانند من این جریان به هیچ وجه قابل قبول نبود و فکر می کردم که این ماجرا کاملا کاذب و دروغین است. چگونه مسابقه ای می تواند سالم باشد هنگامی که قرار باشد از میان ۵/۲ میلیون کودک تنها یک نفر قهرمان انتخاب شود؟

 به نظر من آنچه که باید به آن دست پیدا کنیم برنامه ای است که در آن عشق به خواندن را برای خواندن در کودکان پرورش دهد و نه برای مسابقه. من این مسئله را در دو مدرسه ای که رئیس انجمن خانه و مدرسه هستم با آموزگاران و مدیران و نیروی آموزشی مدرسه در میان گذاشتم و نقد و نظرم را درباره ی این شیوه بیان کردم. برخی از آموزگاران با من همراه شدند. اما گروهی هم مخالف بودند به خصوص این که یکی از قهرمانان اخیر از این مدرسه بود. بنابراین در برابر این پیشنهاد من مقاومت بالایی وجود داشت.

طرحی که تصمیم گرفتیم اجرا کنیم طرح درگیر کردن معلم ها و والدین بود. اگر معلم ها نقش خواندن و ادبیات را نپذیرند دیر یا زود انحراف به طرف درس ایجاد می شود. در واقع به این نتیجه رسیدیم که باید این دو گروه کاملا نقش جدیدشان را متوجه شوند و  بپذیرند تا چنین پروژه هایی موفق باشد.

یکی از راهکارهایی که به ذهن مان رسید این بود که شکل و شمایل کتابخانه را در مدرسه تغییر دهیم. ما فضای کتابخانه، تزئینات، کف پوش و رنگ دیوارها و قفسه های کتابخانه را تغییر دادیم و از همه مهم تر مجموعه ای از کتاب های جدید تهیه کردیم و ساعتی را برای خواندن برای لذت بردن تعیین کردیم. به پدر ها و مادرها خبر دادیم که برنامه ای برای ترویج خواندن داریم و توضیح دادیم که این برنامه ۷-۸ ماه طول خواهد کشید و در پایان این دوره یک جشنواره خواهیم داشت. کتاب هایی به فرزندانشان معرفی خواهد شد که باید کمک بکنند که آن ها را به بخوانند و بر اساس این کتاب ها فعالیت هایی مانند قصه گویی، شعرخوانی، نمایش خلاق و ... در آن جشنواره اجرا کنند.

ریسک خیلی بزرگی بود چون اول سال این تصمیم را گرفتیم و نمی دانستیم چه چیزی حاصل می شود. اما با شناختی که از روان شناسی خانواده داشتیم به این نکات پی بردیم که وقتی خانواده ها بدانند که قرار است فرزندانشان  روی صحنه بروند،  و ممکن است که در مدرسه معروف شوند، خیلی زود تغییر رویه می دهند و از این برنامه حمایت می کنند و البته این اتفاق نیز افتاد. آموزگاران را هم با یک برنامه تشویقی با خود همراه کردیم به این ترتیب   که آموزگارانی که بهترین دانش آموزان را در این زمینه پرورش دهند تشویق می شوند. و به این ترتیب یک جریان زنده و فعال را در فضای مدرسه به راه انداختیم.

برنامه خوب پیش می رفت اما با چالش بزرگ رو به رو بودیم که چگونه جشنواره را برنامه ریزی کنیم. تصمیم گرفتیم که برنامه را در دو قسمت اجرا کنیم. قسمت نخست برنامه را به گزارش خواندن اختصاص دادیم و  برای این که برنامه برای خانواده ها جاذبه داشته باشد قسمت دوم برنامه به شکل کارناوال برگزار کردیم.

در این برنامه حدود ۱۵۰۰ نفر شرکت کردند. برنامه ریزی مان بسیار دقیق بود. برنامه ساعت ۸ صبح با حضور دانش آموزان و والدین آن ها و همچنین خبرنگاران آغاز شد. از هر کلاس دو دانش آموز بر روی صحنه رفتند و درباره ی کتاب هایی که خوانده بودند صحبت کردند و یادبودهایی دریافت کردند. به ۵ نفر از کتابخوان ترین دانش آموزان نیز گواهی داده شد. یکی دیگر از برنامه های جشنواره طرحی به نام "هر چیزی دستتان است بگذارید زمین و بخوانید"  drop everything and read بود که با حضور همه ی شرکت کنندگان در جشن اجرا شد. از طریق یکی از دوستان ناشرم ۲۰۰۰ جلد کتاب کم برگ ولی خوب تهیه کردیم. بههمه ی کسانی که آمده بودند، کودکان، پدر و مادرها و پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها هنگام ورود یک کتاب داده شد و در یک زمان مشخص ۱۵ دقیقه ای که از همگی خواستیم که  کتاب ها را بخوانند و سپس از ان ها خواستیم که نامشان را بر روی کتاب بنویسند و آن را به کتابخانه مدرسه هدیه بدهند. این برنامه بسیار خوب اجرا شد و در این ۱۵ دقیقه سکوت مطلق برقرار بود. سپس چند دانش آموز  به طور داوطلب خلاصه ی کتابی که خوانده بودند صحبت کردند.  و از آن جا که این کتاب ها در مجموعه کتابخانه مدرسه وجود نداشت بیانگر مهارت خواندن دانش آموزان بود.

 خانواده ها از این برنامه بسیار بسیار راضی بودند و به نظر می رسید که مفهوم خواندن را بهتر درک کرده اند. آن ها خواستند که هر سال این برنامه اجرا شود. در ضمن ۱۰ هزار دلار در این برنامه برای خرید کتاب های جدید برای کتابخانه مدرسه گردآوری شد.

 این برنامه اکنون به صورت دو سالانه برگزار می شود. ولی متاسفانه همچنان برنامه ملی قهرمان خواندن هم در مدرسه اجرا می شود. اما به نظر می رسد که عادت به خواندن جا افتاده تر شده است، کتابخانه مدرسه فعال تر شده و به شکل پیوسته از این طرح پشتیبانی می شود. بنابراین به نظر می رسد که این طرح موفقی است البته این که این طرح  تا چه اندازه بتواند در جامعه ی گسترده تر تاثیر بگذارد بحث دیگری است.

 تجربه ی دوم احمدرضد احمد خیرالدین مربوط به ترویج کتابخوانی در یک شبانه روزی بود. او در این باره چنین گفت:‌"در مورد دانش آموزان دبیرستان ترویج خواندن کمی سخت تر است چون ما در مالزی امتحانات ملی داریم که بسیار سنگین است و دانش آموزان بیشتر به دنبال خواندن درس هایشان هستند.در این تجربه آن طرح بزرگ پیشین را دنبال نمی کنیم بلکه جلسه های بحث و گفت و گو  و  نشست های ادبی و کارگاه های نوشتن برگزار می کنیم. دانش آموزان سفر کردن را بسیار دوست دارند از این موضوع استفاده می کنیم و آن ها را تشویق می کنیم درباره ی کشورهایی که می خواهند سفر کنند مطالعه کنند و این خود بیشتر خواندن را تشویق می کند.

در  بحث ترویج خواندن میان دانش آموزانی دبیرستانی که عادت به خواندن در آن‌ها قبلا به وجود آمده با دیگر دانش آموزان خیلی تفاوت است. اما در کل می توان گفت که دانش آموزان علاقمند به خواندن فراوان هستند و ما باید شرایط را به نحو مطلوب فراهم کنیم.

او در پایان سخنانش گفت که آشنایی من با دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان و شورای کتاب کودک این امکان را به وجود آورد که با وزارت آموزش و پرورش مالزی مذاکره بکنیم و بحث محتوا و ارزیابی را پیش بکشیم. اکنون بر روی چگونگی ارزیابی کتاب و ملاک های ارزیابی برای این که بتوانیم کتاب ها را ارزیابی کنیم. این طرح در مرحله ی مقدماتی است ما امیدوار هستیم که در سال ۲۰۱۴ به نتیجه برسیم و عملیاتی بکنیم و همه ی این ها را مرهون ارتباط با دفتر بین المللی و جامعه ی جهانی و تلاش هایی که کشورهای دیگر کرده اند هستیم.

برنامه با بیان چند تجربه ترویج کتابخوانی مروجان حاضر در نشست و پرسش و پاسخ پایان یافت.

 

 

 

Submitted by editor3 on