اریک کارل نویسنده و تصویرگر کتاب کرم گرسنه گرسنه که امسال پا به ۷۹ سالگی گذاشته است، چهل سال پیش این کتاب را تصویرگری کرد و نوشت. تاکنون بیش از۳۰ میلیون نسخه ازاین کتاب در سرتاسر جهان به فروش رفته است.
اریک کارل نویسنده و تصویرگر کتاب کرم گرسنه گرسنه که امسال پا به ۷۹ سالگی گذاشته است، چهل سال پیش این کتاب را تصویرگری کرد و نوشت. تاکنون بیش از۳۰ میلیون نسخه از این کتاب در سرتاسر جهان به فروش رفته است.
به جز این کتاب، اریک کارل بیش از ۷۰ کتاب دیگر نوشته و تصویرگری کرده است. خبرنگار روزنامه مترو در لندن به مناسبت چهل سالگی این اثر با اریک کارل گفت و گویی کرده است که در زیر می خوانید:
- از اریک کارل می پرسیم: چرا داستان کرم گرسنه گرسنه در جایگاه آثار کلاسیک کودکان قرار گرفته است؟
کارل پاسخ می دهد: به گمان من این کتاب، داستان امید است. همان گونه که می دانید یک کرم ناچیز و زشت می تواند چنان رشد کند که توانایی هایش را شکفته سازد و آن گاه در جهان به پرواز دربیاید. همچون یک کودک شما می توانید احساسی از خُردی و ناامیدی داشته باشید و در این شگفتی باشید که آیا هرگز بزرگ می شوید! ممکن است این موضوع بخشی از کامیابی این کتاب باشد. اما برخی هستند که فکر می کنند که کامیابی این داستان وابسته به گونه ای از زبان معما گونه psychobabble است. من این کار را شروع نکردم و با خودم نگفتم: می خواهم یک کتابی بسازم که پر ازمعنا باشد.
- ایده این کتاب چگونه به ذهن شما رسید؟
من داشتم با دستگاه پانچ دسته ای کاغذ را سوراخ می کردم و همین طور به سوراخ ها نگاه می کردم. ابتدا به فکرم رسید کتاب کرم! و در پی آن فکر کردم که کتابی باشد در باره کرمی به نام ویلی. آن کتاب همین کتابی است که امروزه می بینید. ویراستار کتاب، کرم من را دوست نداشت و ما درباره امکان های گوناگون گفت و گو کردیم. در یک نقطه او گفت: کرم پروانه Caterpillar و من گفتم : پروانه butterfly
- چرا شما کار ساختن کتاب کودک را آغاز کردید:
درگذشته که در زمینه تبلیغات کار می کردم، کسی از من خواست که درباره مواد آموزشی برای او تصویرگری کنم. من فکر کردم که این کار چندان خوشایندم نیست. کاغذهای زیادی جلوی من گذاشته بودند. من گفتم که ۳۲ ایده خوب برای یک صفحه، از آن کتاب وحشتناکی می سازد. بعد از آن بیل مارتین جونیئر از من خواست که کتاب او را که «خرس قهوه ای، خرس قهوه ای» نام داشت تصویرگری کنم. این کتاب برای من روزنی از سادگی و آهنگ را گشود. من از بیل یاد گرفتم که شما می توانید یک ایده خوب را بگیری و در ۳۲ صفحه بگسترانی !
- چگونه به این تکنیک در این کتاب دست یافتی؟
زمینه کاری من طراحی گرافیک بود و به همین دلیل دوست داشتم که روی کاغذ تخت کاری انجام دهم تا خودم تخت باشم! من دوست داشتم کاغذها را سوراخ کنم، تا کنم ، یا بچینم. این کار خودش بازیچه درست کردن است! لمس شدنی است. این ایده از بازاریابی و تبلیغات می آید، جایی که شما باید شگفت زده کنی، یا حتا شوکه کنی! کسی تصویرهای من را با نقاش های غارها سنجیده بود، چیزی که من دوست دارم. هدف من رسیدن به سادگی است برای همین بیش تر یک نمای روبه رویی یا یک نمای جانبی می آفرینم، کوشش من این نیست که چیزی پیچیده بیافرینم. و چیز دیگری که از دنیای بازاریابی و تبلیغات یاد گرفتم این است که شما دوثانیه وقت دارید که پیام خود را برسانید.
- شما گفته اید که کاربرد رنگ های روشن در تصویرگری تان واکنشی بوده است به سال های بزرگ شدن تان در دوره جنگ جهانی دوم؟
بله – من هنگامی که شش ساله بودم با مادرم از امریکا به آلمان برگشتیم. ده ساله بودم که جنگ شروع شد و ۱۵ ساله بودم که جنگ پایان یافت. در دوره جنگ، ساختمان ها در شهرها استتار شده بودند – آن ها ساختمان ها را با رنگ های خاکستری و قهوه ای نقاشی کرده بودند. پس از جنگ من به مدرسه هنر رفتم و چیزهایی درباره امپرسیونیست ها آموختم. این کار برای من نقش درمانگرانه therapeutic داشت تا بتوانم این رنگ ها را ببینم.
- و آموزگاری با شما درباره هنرمندانی سخن گفت که در دوره نازی ها به هنرمندان تباهگر متهم شدند.
بله، این همه هنرمندان بزرگ سده گذشته را دربرمی گرفت و من چیزی دراین باره نمی دانستم. دیدن نام هایی مانند ماتیس و پیکاسو برای من شوک آور بود. من فکر می کنم که آموزگارم موجودی با افکار کهنه بود، زیرا من هرگز چیزهایی مانند این تصویرها ندیده بودم.
- آیا این چیزها در کار شما تاثیر گذاشت؟
هنگامی که ما به آلمان برگشتیم، من مدرسه را شروع کردم. دو زبان، دو فرهنگ، دو نظام سیاسی – من تنها شش سالم بود، اما اغلب به شوخی گفته ام در آن هنگام من یک کارشناس آموزشی شدم. رفتن به مدرسه در آلمان خیلی خوشایند نبود، برای همین من بیش تر کوشش می کردم یاد بگیرم تا بازی کنم. مفاهیم آموزشی کوچکی همیشه در استتار وجود دارند- اگر کودکی نتواند جمع کردن دو زرافه و سه اسب آبی را حساب کند، عیبی ندارد. آن ها می توانند از دیدن تصویرها لذت ببرند. یک موش کوچک در یک، دو، سه تا باغ وحش وجود دارد، و من دوست دارم فکر کنم که در آینده ریاضی دان ها به این چیزها فکر می کنند: یک فیل، دو زرافه، و همین طور ادامه بده، در حالی که قصه گوی آینده خواهد پرسید: آنچه موش به فیل گفت چه بود؟