یکی از آسیبهایی که کموبیش در همه سطوح دامنگیر جامعه ماست، گسست و گسلهایی است که میان یک تصمیم نابجا یا نادرست با موضوع تصمیم رخ میدهد. اگر این تصمیم نادرست یا نابجا در حوزه فرهنگ رخ دهد، میتواند پیامدهای ناگواری داشته باشد.
سبب اینگونه تصمیمگیریها این است که تصمیمگیران در این هنگام جوزده میشوند و با سازمانهای مدنی یا کارگزاران آن رشته بهدرستی ارتباط برقرار نمیکنند. چندسال پیش از این در شورای فرهنگ عمومی کشور روز تصمیمگیری برای ادبیات کودکان فرارسید و باوجود مخالفت گسترده گروهی از همکاران و دوستان در انجمن نویسندگان، روز ١٨ تیر بهعنوان روز ملی ادبیات کودکان ایران نامگذاری شد. نامناسببودن این انتخاب دو وجه داشت که با گذشت این سالها کمکم عوارض و نادرستی و نابجایی این تصمیم دارد خودش را نشان میدهد. البته برای کسانی که دور میز نشستند و این تصمیم را گرفتند، شاید بود و نبود این روز و چگونهبرگزارشدن آن چندان مهم نباشد، چون آنها میخواستند که فقط یک روز را در تقویم کشور ثبت کنند، اما برای کسانی که هرروزه با موضوع کودک و ادبیات کودکان سروکار دارند، درستی این انتخاب بسیار مهم است.
دلیل اول برای نادرستی و نابجایی انتخاب این روز، روز درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده نامآشنای ادبیات کودکان ایران، است. همان زمان ما بهعنوان نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان انتخاب روز مرگ یک نویسنده را بهعنوان روز ملی ادبیات کودک نامناسب دانستیم، زیرا کودکان که هسته زندگی هستند، تازه در حال روییدن و شکوفیدناند و درست نیست هنگامی که درباره این روز با آنها سخن میگوییم، از روز مرگ مهدی آذریزدی سخن بگوییم. بهویژه آنها که چون من با آذریزدی پیوند نزدیک داشتند و با روحیه و منش او آشنا بودند میدانند که چقدر برای او مهم بود که کودکان روز خود را با شادی شروع کنند و اگر قرار باشد جشنی به نام روز ملی ادبیات کودک گرفته شود، با نام مرگ او گرفته نشود و دستکم با نام زندگی او گرفته شود. بسیاری از روزهای دیگر و بسیار زادروزها بود که میتوانست روز ملی ادبیات کودکان شود. اگرچه زادروز خود آذریزدی در روزهای پایانی اسفند باز مناسب نبود و توجه مردم به تعطیلات نوروزی بود. اما کسانی دیگر مانند جبار باغچهبان بودند و هستند که زادروزشان در ١٩ اردیبهشتماه از زمانهای بسیار مناسب برای نامگذاری این روز است.
دلیل دیگر و بسیار مهمتر از اولی این است که روزهای تابستانی بههیچوجه برای برگزاری روز ملی ادبیات کودک در ایران مناسب نیست. مدرسهها تعطیل است. و اگر قرار باشد که ما روزی را بهگونه ملی برگزار کنیم، باید که این روز در بیش از ١٢٠ هزار مدرسه ایران برگزار شود. حتی اگر تنها قرار بود برای این روز پوستر چاپ شود، باید این پوسترها بر در و دیوار مدرسههای شهری و روستایی زده میشد و در هر مدرسه آموزگار یا کتابداری درباره این روز با کودکان و نوجوانان سخن میگفت. این کار که در میانه تابستان شدنی نیست. بنابراین آیا آنها که این روز را بهعنوان روز ملی ادبیات کودکان برگزیدهاند، نمیدانستند ادبیات کودکان پیوندی ناگسستنی با نظام آموزشوپرورش دارد و باید این روز بهانهای شود برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و ادبیات کودکان در نظام آموزشوپرورش بیگانه با کتاب؟ جدای از اینها، اگر قرار بود برخی از رخدادهای ادبیات کودکان مانند سمینارها یا نشستها یا آیینها را در این روز برگزار کنیم، باز این روز مناسب این کار نبود. از قضا دبیر شورای کتاب کودک که در روزهای اخیر برای بررسی برگزاری مراسم جایزه مهدی آذریزدی در روز ملی ادبیات کودکان به یزد سفر کرده بود، چنان گرمای هوا را طاقتفرسا میدانست که بهتر دانست مراسم این جایزه در روزهایی برگزار شود که هوای خوش بتواند خاطرههای خوب برای میهمانان مهدی آذریزدی در شهر یزد فراهم کند.