درباره یزدان منصوریان
تابستان ۱۳۵۲ در کرمانشاه متولد شدم. دو ساله بودم که خانوادهام به مشهد مهاجرت کرد و سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان را در مشهد گذراندم. در کنکور سراسری ۱۳۷۰ در رشته زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه مازندران پذیرفته شدم و سه ترم در دانشکده کشاورزی ساری درس خواندم. بعد به دانشگاه گیلان انتقالی گرفتم و در سال ۱۳۷۴ از آنجا فارغالتحصیل شدم. در حین خدمت سربازی با رشته کتابداری و اطلاعرسانی آشنا شدم و مهر ۱۳۷۷ تحصیل در مقطع ارشد کتابداری را در دانشگاه فردوسی مشهد آغاز کردم. سال ۱۳۷۹ فارغالتحصیل شدم و مدتی در کتابخانه مرکزی این دانشگاه کتابدار بودم. مهر ۱۳۸۱ عازم انگلستان شدم و دوره دکتری همین رشته را در دانشگاه شفیلد آغاز کردم.
چهار سال بعد و پس از دفاع از رساله دکتری در سال ۱۳۸۵ به ایران بازگشتم و یازده سال عضو هیئت علمی دانشگاه خورازمی بودم. تابستان ۱۳۹۶ راهی استرالیا شدم و اکنون در دانشگاه چارلز استورت مشغول به تدریس کتابداری هستم. در همه این سالها در دنیای کتاب و در دو اقلیم خیالانگیز ادبیات و فلسفه زیستهام. به کمک فلسفه میکوشم «سبکی تحملناپذیر هستی۱» خویش را آسودهتر به دوشم بکشم و برای زندگیام معناهای تازه بسازم. بعد با قلم جادویی ادبیات این معناها را رنگآمیزی میکنم تا در پرتو زیبایی و درخشش این رنگها بتوانم در مسیر زندگی رو به آینده گام بردارم و به فردایی بهتر برای خود و دیگران امیدوار باشم.
-
نخستین مواجهه شما با مشق شب چگونه بود؟
من هم مانند بسیاری از فرزندان این سرزمین، در کلاس اول دبستان برای یادگیری الفبای زبان فارسی با تجربه مشق شب آشنا شدم. ابتدا مشق حروف بود، بعد واژهها و اندکی بعد جملهسازی با کلمهها، در کنار تمرین ریاضی و بقیه دروس. این مواجهه در بافت مدرسه و در سایه فرهنگ مدرسه آغاز شد. در فرهنگ دانشآموزی آن روزها، که به گمان همچنان ادامه دارد، مشق شب به معنای مشقت و دشواری بود. در نتیجه، تا آنجا که ممکن بود باید از آن فرار میکردیم. به نوعی این فرار از مشق گفتمان غالب فرهنگ دانشآموزی مدرسه بود. به همین دلیل برای من هم وجه اصلی آن صورت مشقتآمیز مشق بود. هرچند همزمان وقتی پیشرفت خود را در نوشتن میدیدم، لذت میبردم. اما رنج مشق همچنان پابرجا بود. در دوره راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه شکل مشقها متفاوت شد.
برای گفتوگو درباره ضرورت و اهمیت مشق شب ابتدا باید درباره چیستی و چگونگی آن گفتوگو کنیم. باید ببینم منظور از مشق چیست؟ آیا گوینده و شنونده این بحث تلقی یکسانی از آن دارند؟ باید بپرسیم وقتی میگوییم مشق، بیشتر به وجه تمرینی بودن آن توجه داریم یا بر وجه تکراری بودنش تاکید میکنیم؟ در معنای معمول و متداول آن، مشق یعنی رونویسی یک سرمشق. بنابراین، با چنین تعریفی در پس ذهن ما نوعی بیهودگی هم در مشق وجود دارد. گویی معلم میخواهد دانشآموزش را تنبیه کند که البته در زمان تحصیل من یکی از تنبیههای رایج همین افزودن بر حجم مشقها بود. اما واقعیت این است که هدف مبدعان این روش در نظام آموزشی کهن ما، تنبیه نبوده بلکه ابزاری برای یادگیری بوده است. اما در طول زمان جایگاه این ابزار از مسیر اولیه خود منحرف شده و یک تصویر منفی از آن در ذهن دانشآموزان ساخته شده که برای تحلیل وضع موجود، محل اعتنا است. حالا هم که به ضرورت بودن یا نبودن مشق در نظام آموزشی رسیدهایم. بنابراین، ابتدا باید به کارکرد مشق دوباره بنگریم و اینکه وقتی از حذفش سخن میگوییم، قرار است چه چیز را حدف کنیم و جایگزین این ابزار در فرایند یادگیری چیست؟ اساساً باید از خود بپرسیم در جهان امروز مشق چه کارکردهایی دارد و باید داشته باشد؟
-
در رشته تخصصی شما، علم اطلاعات و دانششناسی، مشق چه جایگاهی دارد؟
در رشته تخصصی من برای دوره کارشناسی مشق به مثابه ابزاری برای تمرین یادگیری تعریف شده است. چند واحد فهرستنویسی (سازماندهی اطلاعات) و مرجعشناسی داریم و این درسها تکالیف مشخص دارند. فهرستنویسی فارسی و لاتین، مرجعشناسی عمومی و مرجعشناسی تخصصی فرصتی برای تمرین خدمات سازماندهی و اشاعه اطلاعات در کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی است. به سخنی دیگر، دانشجویان باید از طریق این درسها، اصول عملی این رشته را تمرین کنند. زیرا علم اطلاعات و دانششناسی پیش از اینکه یک رشته دانشگاهی باشد، یک حرفه است و این حرفه وجوه عملی جدی دارد. برای یادگیری این جنبههای عملی و حرفهای به تمرین نیاز داریم. افزون بر این، تمرینهای تکمیلی در قالب درسهایی مانند کارورزی هم انجام میشود. برای مثال دانشجوها باید ۱۲۰ ساعت کار عملی در کتابخانه و مرکز اطلاعات انجام دهند و گزارش کار خود را در پایان ترم ارائه کنند.
اما از مشقهایی که من از دانشجویانم میخواهم، یک مورد را میتوانم به عنوان مثال عرض کنم. مشقی که عنوانش را «یک هفته، یک مقاله، یک صفحه» گذاشتهام. به این معنا که هر دانشجو یک هفته فرصت دارد درباره موضوعی که درس دادهام یک مقاله از منابع مختلف انتخاب کند، بخواند و بر اساس درک خود از آنچه آموخته، یک صفحه بنویسد و با خود به کلاس هفته بعد بیاورد. این از جمله مشقهایی است که خیلی با استقبال مواجه شد. زیرا هم تمرین خواندن است، هم تمرین تحلیل و نوشتن.
-
مبتنی بر تجارب تحصیلی و زیستیتان در کشورهایی غیر از ایران، مفهوم مشق را چگونه یافتید؟
با توجه به تجربه زندگی در انگلستان و استرالیا باید بگویم در این دو کشور مشق وجود دارد، اما ماهیتش با ایران متفاوت است. الان پسرم شایان که دانشآموز دبیرستان است، باید در خانه مشقهایی بنویسد که گاهی من و مادرش به او کمک میکنیم. ماهیت خلاقانه این مشقها برای ما هم آموزنده است. مشقهایی که از دانشآموزان میخواهند، نوعی بازتاب و بازنمایی تحلیلی از موضوعات درسی است. عموماً معلم یک موضوع را در درس تعیین میکند و از دانشآموزان میخواهد تا درباره آن مطالعه کند و با زبان خودشان از آموختههای خویش در این زمینه بنویسد. بنویسد چه چیزهایی درباره آن موضوع دریافته و درک کردهاند. بنویسد چرا این موضوع مهم است. چرا باید درباره آن تحقیق کنیم و یادگیری آن، چه اهمیتی در زندگی دارد. بنابراین، این مشقها هم با زندگی واقعی پیوندهای روشن دارد و هم بر جنبههای کاربردی آن تاکید میشود. در نتیجه جنبه تحلیلی و شناختی مشقها بسیار اهمیت دارد. بازدیدها و گردشهای علمی هم در راستای همین مشقهاست. گزارشهایی که بچهها مینویسند، توصیف و تحلیل بازدید یا گردشی است که داشتهاند. تمرین توصیف، امری است که با خواندن و نوشتن ممکن میشود. دانشآموزان در این نظامهای آموزشی فرصت توصیف دارند و میتوانند تجربههایشان را از جهان بنویسند و افکارشان را برای مخاطب بازنمایی کنند. بنابراین، مشق در معنای واقعی خود رونویسی نیست، بلکه فرصتی برای تمرین و یادگیری است.
-
به فرزندتان مشق دادهاید؟ به دانشجویانتان چطور؟
بله، پاسخ مثبت است. تابستان چند سال پیش از پسرم، شایان، خواستم تا دفتری تهیه کند و لغتهای جدیدی که هر روز یاد میگیرد را بنویسد و واژگان مرتبط با آن را در فرهنگ لغت جستوجو کند. مثلاً ده کلمه در روز برای شروع. خودم در کودکی و نوجوانی از این دفترها داشتم که برایم خیلی عزیز بودند. از آنجایی که عشقی دیرین به کلمات دارم و همیشه عاشق واژهنامه (فرهنگ لغت/دیکشنری) بودم و از ورق زدن آنها و یادگیری کلمههای جدید لذت میبردم. البته شایان به دلیل علایق متفاوتش از این مشق استقبال نکرد؛ اما خودم از این کار بسیار لذت میبرم و هنوز هم مثل دوران کودکی هر فرصتی داشته باشم مشتاقانه واژهنامهها را مرور میکنم.
-
مشقهای مهم زندگی شما که هنوز ادامه دارند چیست؟
مهمترین مشق من تا امروز مشق خواندن و نوشتن بوده است. هنوز کتاب میخوانم و درباره کتابهایی که میخوانم، در مجلههایی مثل بخارا، نگاه نو و جهان کتاب مطلب مینویسم. بنابراین همیشه فهرستی از کتابهایی که باید بخوانم دارم. همین الان که با هم صحبت میکنیم یازده کتاب در فهرستم دارم که به تدریج خواهم خواند. شش تا کتاب سفارشی همین چند روز پیش از ایران رسیده، آمازون هم منبع خوبی برای خرید کتابهای انگلیسی ماست. بیست و اندی سال است که هر شب قبل خواب بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت کتاب میخوانم و در طول روز هم، در خانه و دانشگاه، کتابها همراهم هستند و هر از گاهی که از مشغلههای روزمره خسته میشوم، سراغشان میروم. هر کتاب مدتی با من زندگی میکند. البته رابطهام با کتابهای دوستداشتنی قطع نمیشود، جملات و تصاویر بسیاری از آنها مدام برایم تداعی میشوند و شبکهای از این کتابها و نویسندهها در ذهنم وجود دارد. در این شبکه، نویسندهها و مترجمانی هستند که آثارشان را دنبال میکنم.
به عنوان مثال استاد ارجمندم بهار رهادوست مترجم توانمندی است و از جمله نویسندگانی که خانم رهادوست آثارش را ترجمه میکند، دارل کوئن استاد فلسفه اخلاق در آمریکا است. وقتی کتاب «سرشت شر»۲ به قلم کوئن را خواندم، در فهرست کتابهای بالینی من قرار گرفت و مرتب به آن مراجعه میکنم و هربار بخشی از آن را مشتاقانه میخوانم. بارها و بارها. به محض اینکه خانم رهادوست کتاب جدیدی از ایشان با عنوان «همزیستی با اژدها» را ترجمه کرد، خوب میدانستم باید این کتاب را هم بخوانم و اکنون مشغول مطالعه آن هستم. پیگیری آثار نویسندگان و مترجمان و همزیستی با کتاب مشقی است که سالها ادامه دارد. مثال بعدی لارس اسوندسن فیلسوف جوان نروژی است. تا امروز چهار کتاب از او خواندهام: فلسفه ترس، فلسفه ملال، فلسفه کار و فلسفه تنهایی. تا روزی که اسوندسن بنویسد، من مخاطب آثارش هستم و نوع نگاهش به مفاهیم را پیگیری میکنم. افراد بسیار دیگری در این شبکه حضور دارند مثل آلن دو باتن، پرویز دوایی، گلی ترقی و بسیاری دیگر. هر کدام در یک حال و هوا و فضای خاص قرار دارند و از هر کدام به شکلی متفاوت بهرهای میبرم.
-
مشق بله یا خیر؟
پاسخ من مثبت است. مشق بله، اما نه مشق به سبک و سیاق متداول آن که بیشتر بر تکرار و رونویسی تاکید دارد. ما به شیوههای نو نیاز داریم. به مشقهایی که تفکر انتقادی و تاملی را در دانشآموزان تقویت کند. بنابراین مشق باید از شکل تکراری فعلی خارج و با تفکر انتقادی همراه شود. بنابراین، به نظرم مشق باید حفظ شود اما با شکل و شمایل جدید و اثربخشی تازه. باید در چیستی و چگونگی آن تجدید نظر کنیم. مهمترین کار ما این است که هر کس باید مبتنی بر تخصص خود به بازآفرینی تعریفی تازه از مشق کمک کند. ببیند دنیای امروز چه نیازهایی دارد و ابزارهای تمرین و تقویت خلاقانه چگونه باید بهکار گرفته شوند.
[۱] عنوان رمانی به قلم میلان کوندرا، نویسنده نامدار چک که مثل بسیاری از رمانهای ناب ادبیات جهان، بیانگر دغدغههای وجودی آدمی است.
[۲] کوئن، دارل (۱۳۹۵) سرشت شر، ترجمه بهار رهادوست، تهران: نشر هنوز.