مادربزرگ سالی برای سرگرم کردن او در یک روز گرم تابستانی، یک ردیف پنج تایی عروسک کاغذی می برد و صورت اولین دختر را نقاشی می کند؛ دختری سرکش و ماجراجو. اما پیش از آن که صورت بقیه را بکشد هر پنج خواهر دست در دست همدیگر غیبشان می زند و به سفری شگفت انگیز می روند.
در این سفر به مکان های مختلف کشانده می شوند و به دست افراد مختلف می رسند. هر کس برای یکی از خواهرها چهره ای نقاشی می کند و به این ترتیب خواهرها در طول سفر نام و چهره و شخصیت منحصر به فرد خود را به دست می آورند از سوی دیگر همه ی کسانی که خواهرها را نقاشی می کنند و تغییری در آن ها به وجود می آورند، تغییری را در خودشان هم احساس می کنند و صداهایی را در ذهن خود می شنوند که تاکیدی است بر پیوند و ارتباط عناصر هستی.
این خواهرها می خواهند به راز اتحاد و یکپارچگی دنیا پی ببرند، می خواهند کار مفید انجام دهند. در این سفر از هر فرصتی استفاده می کنند تا ناشناخته ها را بشناسند. آن ها در این سفر جادویی به تجربه های فراوانی دست می یابند و صاحب هویت می شوند و بعد از سال ها غیبت به شکل شگفت انگیزی به خانه ی خود باز می گردند.
فضای شاد و زبان شوخ طبعانه در سراسر داستان در خدمت انتقال مفاهیم عمیقی مانند، تغییر، حرکت مرگ، سودمند بودن، معنای زندگی، اتحاد، غم و شادی است.