جورج پسر نوجوانی که شیفته ی داستان ها و ماجراهای جنگ جهانی دوم و هواپیماهای بمب افکن نازی و تانک های غول پیکر ارتش خودی با اطلاعات زیادی درباره آن ها است. روزی او با اردوی مدرسه به موزه ی جنگ جهانی دوم می رود.
پس از ورود به محوطه ای که به شکل یک منطقه بمباران شده بازسازی شده، او وارد دوران جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۰ می شود و سفر در زمانی دیگر را در شهر لندن و در آلونکی سوخته شروع می کند. او به تعدادی از کودکان بی سرپرست و بی خانمان که زیر نظر دختری ۱۴ ساله معروف به ماما قرار دارند و در زیرزمین یک قهوه خانه زندگی می کنند، روبه رو می شود. آن ها او را در جمع خود می پذیرند ولی او گاهی به دلیل نوع لباس و وسایل همراهش و شیوه ی شخن گفتن و واژه های خاص سال های ۲۰۰۹ دچار مشکل می شود که به حساب روان پریشی او ناشی از بمباران ها و فشارهای روانی بی سرپرستی او گذاشته می شود. او در این مدت با سربازان مستقر در پارک، پلیس و کارفرمای ماما یعنی مترسک آشنا می شود و برحسب تصادف با دیدن وسایل مشکوکی درمغازه مترسک و با تعقیب او به کمک بچه ها متوجه می شوند که او یک جاسوس آلمانی بوده و نقشه های بمباران را در اختیار آلمان ها قرار می داده است. در هنگام دستگیری مترسک و بازگشت جورج به دنیای واقعی، او به راز جالبی پی می برد، جورج با شنیدن نام واقعی ماما می فهمد اوهمان پیرزن غرغروی همسایه اشان خانم کاورلی است و در برخورد با جورج یک نشانی می دهد که نشان دهنده شناختن او در آن زمان است.
اثر افزون بر نمایش زشتی جنگ در تمام ابعاد نوجوان را با شرایط دوران جنگ جهانی دوم در لندن آشنا می کند و درس هایی درباره ی ایستادگی و انسانیت و نظم می دهد.
جنگ سرآغاز ویرانی و خرابی است و شاید همین ویرانه ها و خرابه ها، به همراه صدای بمب و خمپاره، اولین تصویری باشد که با شنیدن لغت جنگ به ذهن مان می آید.
اما برای جرج جنگ مساوی است با هیجان! او عاشق هواپیماهای غول پیکر و تانک هاست که این طرف و آن طرف در موردشان خوانده. جرج شیفته ی چیزهایی است که در موزه ی جنگ دیده.
اتفاقی باعث می شود تصویر ذهنی جرج از جنگ عوض شود، و آن هم مواجهه ی مستقیم با جنگ است. نه که جنگی پیش رویش دربگیرد؛ او طی اتفاقی در زمان حرکت می کند و به گذشته برمی گردد.
جرج از انگلیس زمان جنگ جهانی دوم سر در می آورد و حالا مجبور است برای زنده ماندن بجنگد؛ برای به دست آوردن مقداری خوراکی، جایی برای خواب و کتی که بپوشد تا از سرما در امان بماند.
خواندن این کتاب در روزگاری که کودکان و نوجوانان از هر طرف با فیلم ها و بازی هایی روبه رو هستند که خشونت در آن به شکل عریان نمایان می شود تجربه ای متفاوت است؛ تجربه ای که نشان می دهد خشونت و جنگ تا چه اندازه ویران کننده است و چه آسیب هایی می تواند به بار بیاورد.
نویسنده، برای این که مخاطب را تا انتها با خود همراه کند، از داستان جاسوسی –معمایی بهره می گیرد.
علاوه برای این جرج برای تعریف کردن داستان زندگی اش از اصطلاحاتی عامیانه استفاده می کند که برای خواننده آشناست. مترجم نیز برای برگرداندن این اصطلاحات از واژه هایی که بسیار از زبان نوجوانان امروز ایران می شنویم استفاده کرده است؛ اصطلاحاتی مثل: حالم گرفته س.