دانشآموزان برای سلامت روان و تندرستی، به کتابداران و برنامههای ویژهی خواندن، نیاز دارند. خواندن داستان نه تنها به نوجوانان کمک میکند که به رشد فردی و عاطفی برسند، بلکه به کاهش عوامل آسیبزننده به سلامت روان نیز کمک میکند.
با خواندن داستان، نورونها (سلولهای عصبی)ی آینهای مغزمان، داستان را در ذهنمان تصویرسازی میکنند، گویی ما یکی از شخصیتهای داستان هستیم. همچنان که ما قهرمانان داستان را در میان صفحههای کتاب همراهی میکنیم، با تمرین و آزمودن، واکنش درست را در موقعیتهای مشابه میآموزیم.
چرا باید داستان بخوانیم؟
داستانها به ما نشان میدهند که شکستخوردن اشکالی ندارد، اشتباهات فرصتی برای یادگیری هستند، شجاعت نبود ترس نیست، و همه آنطوری نیستند که بهنظر میرسند. داستانها به ما کمک میکنند، ارزشها و آرمانهایمان را بشناسیم و آنها را بهبود ببخشیم. به ما تابآوری را میآموزند، به ما کمک میکنند هدفهایمان را تعریف کنیم و ما را ترغیب میکنند تا احساساتمان را کشف کنیم. داستانها بازتاب تجربههای زندگی ما هستند و به این تجربهها اعتبار میبخشند. به ما کمک میکنند گذشتهمان را بپذیریم، زندگی آشفتهمان را نظم ببخشیم و به آینده خوشبین باشیم.
داستانها برای ما آسودگی خیال به ارمغان میآورند و کمک میکنند با دیگران ارتباط برقرار کنیم و کمتر احساس تنهایی کنیم. داستانها کمک میکنند مشکلات را از زاویهی دیگری ببینیم و جنبههای گوناگون آن را بررسی کنیم و خوشبینی، امید و خودباوری را در خود پرورش دهیم.
داستانها همدلی و شفقت را در وجودمان تقویت میکنند و کلیشهها را از میان برمیدارند. آنها به ما کمک میکنند تنوعها و تفاوتها را بپذیریم و دیدگاهی گستردهتر از دیگران داشته باشیم. داستانها ما را با گذشتگان آشنا میکنند و میان نسلها ارتباط نزدیکتری ایجاد میکنند.
داستانها به ما کمک میکنند، جهانمان را بشناسیم و اهمیت داستان زندگی خود را در جهان درک کنیم. داستانها به پرسشهایی که نمیدانیم چگونه بپرسیم، پاسخ میدهند. داستانها الگوهایی را برایمان میسازند تا برای پیشرفت بیشتر الهامبخش ما باشند و به ما قدرت حرف زدن بدهند. به ما کمک میکنند سپاسگزار باشیم و خودمان را بپذیریم. داستانها به ما نگرش، قدرت بیان و اعتمادبهنفس میدهند تا هنگامی که نیاز داریم، بتوانیم حرف بزنیم و نیازهایمان را با کسی درمیان بگذاریم و اگر توانایی مدیریت آنها را نداریم، از آنان کمک بگیریم.
داستانها نه تنها آسانترین، بلکه گاهی تنها راه یادگیری دربارهی خود و یافتن جایگاه خود در جامعهای هستند که در آن زندگی میکنیم.
کتابدرمانی رشدی زمانی اتفاق میافتد که تغییری در افکار، احساسات، عقاید یا رفتارهای نوجوانان دیده شود. کتابدرمانی میتواند پنج دقیقه طول بکشد یا طی گفتوگویی غیررسمی، آفرینش اثری هنری، و یا یادآوری رویداد یا نقلقولی اتفاق بیفتد. در حقیقت، کتابدرمانی هرگاه یک آموزگار یا کتابدار با نوجوانان دربارهی کتابهایی که میخوانند صحبت میکنند، در جریان است. به بیان ساده، کتابدرمانی رشدی فرایندی است که در آن خواننده پس از تأمل در شخصیتها یا رویدادهای مهم در یک داستان، تغییر آگاهانهای در افکار یا عقایدش ایجاد کند.
ایدههایی ساده برای پیادهسازی کتابدرمانی رشدی
اگر فعالیتی سبب شود که خواننده، تغییرات مثبتی در افکار، احساسات، باورها و یا رفتارهایش بروز دهد، کتابدرمانی تأثیرش را گذاشته است.
بسته به ردهی سنی خوانندگان، برخی فعالیتهایی که میتوانید انجام دهید، اینها هستند:
تک به تک از آنان بپرسید آیا دوست دارند جای یکی از شخصیتهای کتابی که میخوانند، باشند و چرا. آیا دوست دارند با یکی از شخصیتهای کتاب دوست باشند و چرا. کدام ویژگیهای فردی میتوانند کسی را به دوست خوب یا بد تبدیل کند.
از دانشآموزان بخواهید نقلقولی از کتاب را انتخاب کنند و با آنها دربارهاش گفتوگو کنید.
توجه کنید که کتابها قضاوت نمیکنند و آموزگار و کتابدار نیز نباید این کار را انجام دهند. به یاد داشته باشید که در فعالیتهای کتابدرمانی رشدی پاسخ اشتباه وجود ندارد.
بهترین فرد برای اجرای کتابدرمانی، آموزگار یا کتابدار است، چون آنها حرف زدن دربارهی کتابها را دوست دارند و میتوانند فرصتی برای یادگیری بدون نمره را فراهم کنند.
[1] Judith Wakeman