نوروز امسال سخت گذشت. باران که این همه چشم انتظارش بودیم، قدرت و خشماش را نشانمان داد. در این شرایط بحرانی چه بر سر کودکان میآید؟ کتابداران و مربیان «با من بخوان» در مناطق زلزلهزدهی کرمانشاه که هنوز از بحران زلزله کمر راست نکرده، درگیر بارانهای شدید و خطر سیل شده بود، با اراده و پشتکاری مثالزدنی در برابر سیل ناامیدی و غم ایستادند تا کودکان کتابخانه، خانهی امن خود را از دست ندهند.
کرمانشاه، سرپلذهاب، کتاب خانه ی مرکزی سرپلذهاب
مربیان: آرزو احمدی و پرستو احمدی
7 فروردین 97
امروز با وجود وضعیت هوا و بارندگی، بە کتابخانە رفتیم و چندساعتی را با کودکان به کتابخوانی و فعالیت گذراندیم. سعی کردیم فضای آرامش بخشی برای آنان فراهم کنیم و از اضطرابشان بکاهیم.
کرمانشاه، شهرستان ثلاث باباجانی، کتابخانه با من بخوان
مربیان: هدی حسینی، سنا بدری
10 فروردین 97
به دلیل هشدارهایی که از طرف ارگانهای مختلف جهت پیشگیری از وقوع حادثه بر اثر سیلاب داده شده بود، به کتابخانه رفتیم و کارهای لازم جهت پیشگیری از ورود آب به کانکس و خیس شدن کتابها و وسایل را انجام دادیم.
کرمانشاه – سرپلذهاب- کمپ زعفران
مربی: شکوفه امیریان
بلندخوانی کتاب بنفشههای عمونوروز
7 فروردین 97
امروز بعد از بند آمدن باران تصمیم گرفتیم به میان کودکان برویم و برگههای چاپ شده را جهت اطلاع رسانی هرچه بهتر دربارهی سیل توزیع کنیم.
امروز کمپ زعفران را انتخاب کردم. هوا سرد بود ولی بازی کودکانهی بچهها همچنان پابرجا بود. پس از توزیع برگهها و گفتوگو با کودکان دربارهی سیل، یکی از کودکان کتاب بنفشههای عمو نوروز را در دستان من دید وگفت: «این کتاب مال کتابخانهست، من این کتاب رو خوندم!»
به دلیل بارندگی وگلی بودن زمین تصمیم گرفتیم دم در کتابخانه جمع شویم و کتاب را بخوانیم، به سبب سرما مجبور بودم بعضی صفحات را خلاصه بخوانم. هنگام بلندخوانی دخترکی گفت: «این عمونوروز مثل شخصیت یکی از کارتونهاست به هرچی میزنه سبزمیشه!» و جالب بود که پسر من همین نظر را داشت.
دخترک کوچکی هم از کمی دورتر بادقت به بلندخوانی کتاب گوش میداد...
در پایان بلندخوانی بازهم درمورد خطر سیل درهفتهی آینده و نکات ایمنی که باید رعایت کنیم با کودکان گفتوگو کردیم.