«برنامه میخوام چی کار؟» از مجموعه «کتابهای جولیا» درباره کودکانی است که دوست ندارند به بعد فکر کنند. آنها لذت همین لحظه را میخواهند و در مقابل آنها کودکانی هستند که انعطافی در برنامهای که ریختهاند ندارند. در این داستان برنامهریزی به زبانی ساده و متعادل به کودک آموزش داده میشود.
کِلِتوس بسیار خلاق است اما دوست ندارد که از قبل به کارهایش فکر کند؛ برنامهریزی را دوست ندارد؛ حتی آن را بلد هم نیست. او با پسرخالهاش پروژهای برای نمایشگاه علوم دارند که درباره کِرمهاست. جالب است بدانید که پسرخالهاش، بوسیفوس کم مانده برای نفس کشیدنش هم برنامه بریزد. چهطور این دو میخواهند با هم کار کنند!؟ بوسیفوس برنامه کارشان را میریزد و کارهای کلتوس را مشخص میکند؛ اما او هربار یادش میرود. به عنوان مثال به جای انجام وظیفهاش، برای کِرمها زمین بازی میسازد! بالاخره پسرخاله از جا در میرود. عجیب است؛ اما آنها خانوادگی وقت عصبانیت از جا در میروند! وقتی همهچیز به هم میریزد، مادر بوسیفوس به او میگوید که او نمیتواند برای زندگی دیگران برنامه بریزد و باید همراه با آنها این کار را بکند. بنابراین او به کلتوس میگوید که اشتباه کرده و از جا درآمده. همچنین که آنها باید برنامه داشته باشند، اگرنه به هیچ کاری نمیرسند. کلتوس میگوید که برنامهریزی بلد نیست. پسرخالهاش به او نشان میدهد که او در بازی رایانهای خوب برنامهریزی میکند تا برنده شود. او از این راه برنامه داشتن را به کلتوس میآموزد. آنها موفق میشوند که جایزه بهترین پروژه را بگیرند.
داستان با درونمایهای خندهدار و بامزه یک مهارت کاربردی را به کودکان آموزش میدهد. نویسنده دو شخصیت متضاد را روبهروی هم قرار میدهد و در مسیر داستان هر دو را به تعادل میرساند. یکیشان چیزی از برنامه نمیداند و دیگری چیزی از انعطافپذیری. در همین دو ویژگی دردسرساز، خلاقیت و قانونمندی و پشتکار و همدلی دیده میشود. کودک درمییابد هر ویژگی که شاید از دستش در میرود و تبدیل به یک چیز ناخوب میشود با مدیریت میتواند یک استعداد باشد. همچنین هر هدفی که داریم نیاز به برنامه و مدیریت دارد تا به آن برسیم. تصویرگری کتاب هم مانند همه کتابهای «کوک» جذاب و همسو با متن است. در پایان کتاب نیز برای بزرگترها مطالبی درباره همین موضوع میآورد.
«کتابهای جولیا» مجموعهای چند جلدی است که به بهبود مهارتهای کودکان و حل مشکلهایشان میپردازد. این مجموعه دربردارنده کتابهای زیر است:
«پاستیلهای ضد قلدری»، «پسر وول وولکی»، «دلم میخواهد هر کاری دوست دارم، بکنم!»، «اجازه بگیریم!»، «گفتم نه!»، «مسخرهام نکن!»، «چنگالی که بوی بد میداد»، «کاش حرف گوش کن بودم!»، «بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟»، «همیشه نگرانم»، «ریکی دست کج!»، «من که تقصیر ندارم!»، «وسط حرف دیگران نپر!»، «فاصلهات را با من حفظ کن!»، «کله نوشابهای لجش میگیرد!»، «جوابهای دردساز»، «گیرافتادم!»، «خالیبندی!»، «چغلی نکن!»، «همهچیز دربارهی دماغ»، «رفتارهای سرمیزی»، «ط مثل...»، «چه شغلی، چه کفشی؟»، «تلفن همراه مزاحم»، «غر میزنم، غر میزنم، غر میزنم...»، «کاش زنده بود!»، «قانون برای من نیست!»، «کار گروهی»، «ملکهی نایلونهای تق تقی»، «واقعاً این را تو گفتی؟»، «امروز – فردا نکن!»، «برنامه میخوام چی کار؟»، «بلدی دوست پیدا کنی؟»، «چرا بترسم؟ من که آمادهام!»، «چیزمیزهایم را پیدا نمیکنم!»، «حواست به دمت باشه (در دنیای دیجیتال)»، «حواست به غریبهها هست»، «دارم میرم پیش دبستان»، «درس خواندن هم حدی دارد!»، «ذهن شگفتانگیز من (اوتیسم و موهبتهای آن)»، «زرنگتر از جیش و پیپی!»، «شعلههای شمع کوچولو»، «فقط میخوام بازی کنم»، «مغز من کش میاد!»، «من اشتباه پدرم را تکرار نمیکنم»، «منم منم دندون تو»، «نترسیم وقتی که با هم هستیم»، «یک کلاغ، چهل کلاغ»، «ابر سیاه دروغ».
«جولیا کوک» نویسنده «کتابهای جولیا»ست که نویسنده و مشاور والدین است. او سخنرانیها و کنفراسهای بسیاری برگزار میکند. هدف او این است که جوانان را به طور جدی درگیر داستانهای سرگرم کننده و به یاد ماندنی کند و آنها را یاری دهد تا مشکلاتشان را حل کنند. او داستانهایش را از ارتباط با کودکان و گوش دادن دقیق به مشاوران، والدین و مربیان الهام میگیرد. «کوک» با استعداد خود توانسته با داستانهایش وارد جهانبینی کودکان شود. او به خوبی زبان کودکان را میشناسد و میداند چه چیز به کودکان بگوید و چهگونه بگوید.
تصویرگر کتاب «برنامه میخوام چی کار؟»، «میشل هیزلوود هاید»، اهل فیلادلفیا است و در کالج هنر و طراحی رینگلینگ دانشآموخته است. او یک تصویرگر آزاد است که کارش را در نیویورک تایمز در فلورانس آلاباما آغاز کرده است. تصویرسازیهای او در مجلههای معتبری نیز به چاپ رسیده. همچنین 9 کتاب نیز برای مرکز ملی مسائل جوانان تصویرگری کرده است.