روبی

روبی نام یک روباه نوجوان است. او روباه عجیبی است و با همه ی روباه ها فرق دارد. به قول خودش "دندونای من خرگوش خور نیستند و گنجشک هم بزور می خورند". مادر هم همیشه او را سرزنش می کند: "انگار تو شیر مادرت را نخوردی، چون هم دیر زوزه کشیدی و هم در درس کلک های روباه نمره هشت گرفتی".

او تنها یک کلک می داند و آن هم کلکی است که به کلاغ می زند. داستان از جایی آغاز می شود که روبی به هر دری می زند تا کاری پیدا کند تا زیر بار منت ناپدری اش نباشد. در باغ وحشی که توسط انجمن مرغ و خروس ها تأسیس شده به او کاری پیشنهاد می کنند. او باید مدت سه ماه برای بازدیدکنندگان باغ وحش در قفس زندگی کند. مادر از شنیدن این خبر برآشفته می شود. روبی هنگام فرار از دست مادر دمش را از دست می دهد. با کنده شدن دم، روبی وارونه حرف می زند. این اتفاق سبب محبوبیت بیشتر او می شود. پس از مطرح شدن او در رسانه ها سروکله جوجه ای کلک پیدا می شود که هم لکنت زبان دارد و هم شم اقتصادی قوی. او از این موقعیت استفاده کرده و به روباه یاد می دهد که چگونه رفتار کند. پس از مدتی دم روبی در می آید و صحبت کردن او طبیعی می شود ولی جوجه کلک به روبی یاد می دهد که دمش را بکند تا همچنان محبوب بماند اما این بار با کنده شدن دم، روبی دچار لکنت زبان می شود.

داستان طنزی است اجتماعی و به نقش رسانه های ارتباطی جدید مانند موبایل و ایمیل و غیره در زندگی انسان ها می پردازد.

 


روبی روباه نوجوانی است که با مادر و ناپدری پولدار، اما خسیسش زندگی می کند. او با فرا رسیدن تابستان تصمیم می گیرد کاری پیدا کند تا مجبور نباشد از نا پدری اش پول توجیبی بگیرد. پس از جست و جوی بسیار در یک شغل عجیب استخدام می شود، اما مادرش این کار تازه ی او را دوست ندارد و سعی می کند جلوی او را بگیرد و با او درگیر می شود، اما در این درگیری دم روبی کنده می شود و او به بیماری « سر و تهی»، که مخصوص روباه های دُم کنده است، دچار می شود.

روبی تمام جملات را سروته می گوید و این آغاز تابستان پر ماجرای اوست.

روبی کمی با بقیه ی روباه ها متفاوت است و از نظر آن ها روباه کاملی نیست. در مدرسه به « روبی یک کلک» مشهور است، چرا که برخلاف روباه های دیگر تنها همان یک کلک روباه و زاغ را بلد است. اما او مصمم است مستقل شود و برای این آزادی و استقلال حتی حاضر است از دمش، که وزنه ی تعادل روباهی او است، بگذرد.

روبی داستان تمام نوجوانانی است که می خواهند مستقل و متفاوت باشند وبرای این کار راهی طولانی و سخت در پیش دارند  و در قدم نخست باید با خانواده ی خود روبه رو شوند. غلامی در این داستان، هر چند دنیایی خیالی که چاشنی طنزی قوی دارد آفریده است، اما عناصر این دنیا را با هوشمندی به گونه ای انتخاب کرده که به راحتی می توان محیط داستانی را با دنیای واقعی و شرایط یک نوجوان تطبیق داد.

غلامی نوجوانان را دست کم نمی گیرد و از لحن و فضاسازی کتاب به خوبی پیدا است که آن ها را آگاه به شرایط و مشکلات اجتماعی و اقتصادی می داند.

روبی داستان انتخاب ها و تصمیم هایی است که یک نوجوان، برای بزرگ شدن، روزانه با آن ها روبه روست و پایان باز کتاب احترامی است که نویسنده به مخاطب نوجوانش و تخیل او گذاشته است.

گزیده‌هایی از کتاب

روبی محکم دمش را به زمین کوبید وگفت: "حرف آخرمه!"
مادر روبی نرم شد.
-حتی اگه تمام تعطیلات بفرستمت قطب، پیش شوهر خاله است تا شکار خرگوش قطبی یاد بگیری؟
روبی محکم تر دمش را کوبید به زمین وگفت:"مامی ...
من تو قطب سینه پهلو می کنم...بذار کاری رو بکنم که دوست دارم!"

تهیه کننده
قسمت نخست: فاطمه مرتضایی فرد. قسمت دوم: پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان سال چهاردهم شماره ی ۱
سال نشر
۱۳۹۰
ناشران
نویسنده
حدیق لرزغلامی
ویراستار
مژگان کلهر
Submitted by editor3 on