«فلدولین» بر خلاف سایر خفاشها که از شاخهها آویزان میشوند، ووارونه است. ولی با وجود «متفاوت بودن» خیلی خوشبخت است. پدر و مادرش امیدوار بودند که او هم یک روز مانند سایر خفاشها شود. او بزرگ و بزرگتر شد ولی هیچ تغییری نکرد.
آیا با دیگران فرق داشتن بد است؟ این پرسشی است که ذهن این خفاش کوچک را به خود مشغول کرده است. برای همین او به سراغ دیگران میرود. خانم همسایه نگران نیست چون فلدولین در غیاب او مراقب بچههایش است، مادربزرگ به او اعتقاد دارد چون او به خوبی میتوانست یویو بازی کند، کاری که خودش هیچوقت نتوانسته بود به خوبی آن را انجام دهد. دایی هم به این مسئله نگاه دیگری دارد. وارونه بودن فلدولین یک امتیاز خیلی خوب هم دارد. چون روباه هیچ وقت نمیتواند غار خفاشها را پیدا کند چون با دیدن یک خفاش وارونه دست از پا درازتر برمی گردد.
تفاوتهای جسمی و ظاهری در کودکان سبب انزوا، گوشه گیری، و سلب اعتماد به نفس و سرانجام آسیب و صدمه روحی در آنان میشود. کودکان به ویژه کودکان با نیازهای ویژه با همانند سازی با خفاش کوچولوی داستان یاد میگیرد که میتوان هم جور دیگری بود و هم سودمند. فلدولین مانند دیگران نیست، با آنان فرق دارد و همین ویژگی باعث نجات دوستانش از دست روباه میشود.