انتشارات میچکا
صدای قاروقور شکم دایناسور او را از خواب بیدار کرد. او همهی خانه را زیرورو کرد اما چیزی برای خوردن پیدا نکرد. پس با خود گفت: «باید راهحلی برای سیر کردن شکمم پیدا کنم.»به عنوان اولین اقدام سراغ کتابخانه پدربزرگش رفت، کتابی را برداشت و با این عبارت روبرو شد:«چند راهحل ساده برای سیر کردن شکم یک دایناسور گرسنه.»با بیمیلی یک صفحه از آن را خواند. کتاب را گوشهای انداخت و گفت: «چه راهحل مسخرهای یک دایناسور از گرسنگی بمیرد بهتر است تا اینکه شکمش را با راهحلهای مزخرف پر کند.»
یکشنبه, ۱۸ شهریور