محبوبه نجف خانی
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با محبوبه نجف خانی را مشاهده کنید.
بعضی کتابها فقط دقایق ما را پر میکنند و نکاتی را یاد میدهند و گروهی دیگر که تعدادشان زیاد نیست، احساسات و خاطرات ما را تحت تاثیر قرار میدهند. کتاب «فقط یک قصه ی دیگر!» از گروه دوم است.
شنبه, ۷ اردیبهشت
کتاب «تشپ کال» داستانی از رولد دال است درباره دو انسانی که هر دو تنها هستند: آقای هوپی و خانم سیلور. آنها با هم همسایهاند. آقای هوپی دو چیز را خیلی دوست دارد یکی گلهایی که در ایوان آپارتمانش پرورش داده است و دیگری خانم سیلور.
دوشنبه, ۳۰ مهر
کتاب «خرس یا اردک» داستانی است شیرین با طنزی پنهان برای آموزش مفهوم خودباوری به کودکان و اینکه باوجود تفاوتهایی که با دیگران دارند میتوانند با آنها دوست باشند.
در این داستان، خرس دیگر دلش نمیخواهد یک خرس باشد. از خوابیدن در تمام زمستان خسته است، در تابستان پشمهای بدنش خیلی گرم هستند و از دست زنبورهایی که نیشش میزنند عصبانی و کلافه است.
یکشنبه, ۴ شهریور
کتاب «چمدان شگفتانگیزهاپو» یک کتاب تصویری است با تصویرهای زیبا و لطیف و داستانی دلگرم کننده در ستایش و اهمیت دوستی.
شنبه, ۲۰ مرداد
ژولیت ملکهی قلبها، پنجمین کتاب از مجموعهی ماجراهای فروشگاه جادویی است. این فروشگاه هر بار چیزی به خریداران میفروشد که زندگیشان را به کل زیر و رو میکند. این بار نوبت ژولیت است؛ دختری خجالتی و کم رو که به او لقب «مسخرهی مکش مرگ ما» دادهاند. ژولیت آنقدر خجالتی است که وقتی کسی او را دست میاندازد، آنقدر هول میکند که هر چه از دهانش درمیآید میگوید، شاید از آن وضعیت خلاص شود و همین موضوع از او یک آدم عصبانی در ذهن بقیه ساخته است.
چهارشنبه, ۶ اردیبهشت
خانم هاترن، معلم هنر مدرسه، در بین دانش آموزان محبوبیتی ندارد. چون خیلی سختگیر است و اخلاقش مانند لباسهایش زشت است. بدتر از همه، او انتظار دارد که در کلاس هنر همه چیز مرتب و منظم سر جایش باشد و دانش آموزان مانند یک شانه تخم مرغ به ردیف و پشت سر هم بنشینند و آن طوری نقاشی کنند که او میخواهد. همه از دستورات خانم هاترن اطاعت میکنند. البته همه، بهجز بیدی. کتاب «بیدی» داستان این دختر و دنیای جادوییاش را روایت میکند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
چشمهای سار کوچولو ضعیف شده است و نمیتواند کتاب بخواند و باید از عینک استفاده کند. وقتی دوستانش او را با عینک میبینند به او میخندند و مسخرهاش میکنند. سار کوچولو غمگین میشود.
شنبه, ۲۵ دی
آقای «فوکفایر» پیرمرد تنهایی است که در یک کلبهی چوبی قدیمی در خارج از شهر و در کنار جنگل زندگی میکند. او غرغرو و بداخلاق است و از کیک میوهای و توله سگها بدش میآید. تنها چیزی که دوست دارد پرندگان هستند. او نقاشی کشیدن از پرندگان را هم دوست دارد.
با فرا رسیدن فصل سرما پرندگان به سمت جنوب مهاجرت خواهند کرد. آقای فوک فایر برای تشویق پرندگان به ماندن در حیاط خانهاش برای آنها غذا میگذارد. اما سنجابها غذای پرندگان را میخورند و آنقدر زبل و باهوش هستند که همه نقشههای آقای فوکفایر برای فراری دادنشان را خنثی کنند. در آخر با فرا رسیدن زمستان پرندگان میروند و آقای فوکفایر تنها و غمگین برجا میماند. سنجابها تصمیم میگیرند به جبران غذاهایی که خوردهاند آقای فوکفایر را خوشحال کنند.
شنبه, ۲۰ شهریور
سالویگ که فرزند وسطی و دومین دختر پادشاه است، نه چهره ی زیبایی دارد که همانند خواهرش با ازدواج خود به سرزمینها و قدرت پدرش بیفزاید و نه همچون برادرش آینده سرزمینشان در دستهای اوست.
اما با درگرفتن جنگ بین کشور آنها و کشور دیگر، پدر او را به همراه خواهر زیبا و برادر ولیعهدش، به قلعهای میان کوههای سر به فلک کشیده میفرستد و گروهی از سربازان شجاع خود را برای محافظت همراهشان می کند.
دوشنبه, ۱۸ مرداد
ترکیب میان آموزش و زیبایی یکی از دغدغه های همیشگی والدین، مربیان و کارشناسان ادبیات کودک، به ویژه ادبیات مربوط به خردسالان، بوده است؛ این که اثری در اختیار کودک خردسال قرار گیرد، در عین آموزنده بودن، بتواند لحظاتی خوش و ویژه نیز برای او بیافریند دغدغه ای مهم و قابل توجه است.
دوشنبه, ۲ آذر
کتاب «هدیهای برای مامانبزرگ» داستانی شیرین از ارتباط مادربزرگ و نوهاش لیلی است. داستان نوهای که دوست دارد هدیهای به مادربزرگ بدهد و داستان عشق بین این دو.
چهارشنبه, ۲۷ آبان
وقتی الا به دنیا میآید پریای به نام لوسیندا به او هدیه عجیبی می دهد: «موهبت مطیع بودن.» اما این موهبت برای او بدل به نفرین وحشتناکی میشود. الا باید از هر دستوری که به او میدهند اطاعت کند. اما الای بااراده دوست ندارد مانند برده ای سرنوشتش را بپذیرد.
چهارشنبه, ۲ مهر
کلوین یک سار است که همراه گروهی از سارها زیر لبهی بام انباری قدیمی زندگی میکند. او با سارهای دیگر تفاوت دارد. هنگامی که آنها به دنبال شکار و پیدا کردن آب و دانهاند، کلوین سرگرم خواندن کتابهاست.
سه شنبه, ۳۱ تیر
سام موشی است که درسوراخ کوچکی توی دیوار پشت قفسه کتابهای مرجع کتابخانهای زندگی میکند و شبها کتابها را میخواند.
سه شنبه, ۳۱ تیر
هربار پدر میخواهد قصه بخواند، «کاکل قرمزی وسط کتاب خواندن پدرش میپرد». او نمیگذارد مسیر داستان طی شود و به شخصیت داستان راه اصلی را نشان میدهد؛ بنابراین پدر نمیتواند داستان را ادامه بدهد. در این داستان رابطه دلانگیز پدران و فرزندان و تاثیر قصهگویی بر آن را میبینیم.
سه شنبه, ۳۱ تیر
کتاب مهمانی برای خرس» داستان خرسی است که از مهمان خوشش نمی آید و به همین دلیل روی در خانه اش تابلوی «ورود ممنوع» نصب کرده است.
چهارشنبه, ۴ تیر
در این کتاب ۲۲ داستان از نویسندگان معروف این عصر و ادبیات عامیانه و کهن سرزمین های مختلف گردآوری شده است. داستان هایی جالب از خرسی بزرگ که عاشق بغل کردن است تا کرم کوچکی که آرزوی درخشیدن دارد. هر قصه از این کتاب می تواند فقط در پنج دقیقه خواننده را سرگرم کند و به وجد آورد. این مجموعه با تنوعی که دارد ثابت می کند حتی زمانی که برای کوتاه ترین قصه صرف می کنیم می تواند منحصر به فرد باشد. فراموش نکنید برای یک قصه همیشه وقت است .
سه شنبه, ۲۱ آبان
کتاب شامل هشت داستان کوتاه و طنزآمیز از نویسندگان معروف جهان به نام های روزی که من مردم، مرد زبان نقره ای، کتابدار و راهزن ها، داستان ترسناک، قتل با املت چینی و مبارزه ساندویچی، دزدان دوچرخه، گروه کلاه پشمی ها که داستان هایی شیرین و سرگرم کننده هستند.
یکشنبه, ۲۴ شهریور
مجموعه ده داستان کوتاه به نام های راست دروغ نما، نمی شه بیاریش اینجا، واردیلو، روایت ویلیام، ویلی و فیلم ترسناک، جک تنبل، پازی مخترع، روزی که مایکل خبرساز شد، خانم می گیج می شود،
سه شنبه, ۵ شهریور
ریچل به همراه مادر و پدرش برای گذراندن تعطیلات به جزیره جادوی باران می روند. او در کشتی با دختری هم سن خود بنام کریستی آشنا می شود. آنان در گشت و گذار درجزیره با دیگ طلایی پایان رنگین کمان که وارونه به زمین افتاده برخورد می کنند.
چهارشنبه, ۵ تیر
لی لی دختر کوچولویی که کانگوروی آبی اش را خیلی دوست دارد. او گاهی دوست دارد جلب توجه کند و جلوی دیگران به ویژه دوست عزیزش کانگوروی آبی دست به هنرنمایی و شیرین کاری می زند.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
«برسد به دست معلم عزیزم» داستان دختری به نام امیلی است که تصور میکند یک نهنگ آبی در حوض خانهشان زندگی میکند و برای معلماش درباره آن مینویسد. داستان در واقع مجموعهای از نامههای امیلی و معلم برای یکدیگر است.
شنبه, ۵ اسفند
وودرو پسری دوازده ساله با چشمانی چپ است که یک شب مادرش ناگهانی خانه را ترک می کند و ناپدید می شود و او ناچار برای ادامه زندگی پیش پدربزرگ و مادربزرگ خود در یکی از شهرهای ویرجینیا می رود.
شنبه, ۵ اسفند
جانی یک مشکل دارد! دوچرخه او هم کهنه و هم برایش کوچک شده است و پای پدرش شکسته و نمی تواند سر کار برود بنابراین جانی باید خود دست به کار شود. برای همین جانی تصمیم می گیرد به درخواست آقای مینی برای پخش روزنامه پاسخ مثبت دهد.
سه شنبه, ۳ مرداد