فاطمه مرتضایی فرد

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با فاطمه مرتضایی فرد را مشاهده کنید.

امروزه با پیشرفت و توجه بیشتر به امر بهداشت و تغذیه نوزادان، آمار مرگ و میر نوزادان نسبت به گذشته کاهش یافته و شمار بیشتری از آنان به سلامت وارد مرحله کودکی می شوند. به موازات افزایش سلامتی عمومی کودکان امر پرورش همه جانبه آن ها نیز اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. تحقق یافتن این دو امر نیاز به برنامه ریزی دارد، به همین سبب یکی از وظایف مهم خانواده و جامعه در برابر فرزندان فراهم کردن محیط مناسب برای رشد و پرورش کودکان است. برای عملی شدن این هدف باید به دو موضوع توجه داشت: شناخت خصوصیت و نیازهای کودکان و تأکید بر این نکته که یادگیری از بدو تولد شروع می شود.
سه شنبه, ۳۰ آبان
تیستو اسم عجیبی است که در هیچ جا، هیچ کشوری و هیچ کتابی نمی توان پیدا کرد. او پسر کوچولویی است که هنگام تولد بزرگتر از یک نان در سبد یک نانوا نبود. یک مادر خوانده با لباس آستین بلند و یک پدرخوانده با کلاه سیاه در کلیسا برای او اسم می گذارند، ولی هیچ کس نمی تواند نام او را به زبان بیاورد و بدین ترتیب او را تیستو صدا می کنند. او انگشتان جادویی دارد که به هر چیزی دست می زند به گل و گیاه تبدیل می شود.
سه شنبه, ۳۰ آبان
همواره والدین و مربیان در برابر تربیت کودکان برای به وجود آوردن نسلی پویا، مسئول، خلاق و پیشرو احساس ناتوانی کرده اند و در رویارویی مدام با عصیان ها، ناسازگاری ها و مقاومت های نوجوانان، بسیار نگران و سردرگم بوده و از خود می پرسند چه باید کرد؟ آیا باید سخت گرفت؟ باید به آن ها آزادی داد؟ و چه زمانی و تا چه حد؟ و چگونه؟
یکشنبه, ۲۸ آبان
اسم او جونی بی جونز است. "بی" اول اسم "بئاتریس" است ولی او از بئاتریس خوشش نمی آید و فقط از بی خوشش می آید. او کودکستانی و دختری بسیار شیطان است و همیشه ماجرا می آفریند. زمانی می خواهد با عکس بدریخت خودش، لولوی زیرتخت را بترساند، یا نشان دهد که چگونه موهایش را کوتاه می کند یا این که می خواهد ثابت کند دزد نیست.
شنبه, ۶ آبان
برای اولین بار دندان لولا، خواهر کوچولوی بامزه چارلی لق شده است. لولا دوست ندارد دندان لقش بیفتد. سایر بچه ها گاهی از خاطرات دندان لق خود می گویند ولی لولا همچنان معتقد است که دوست ندارد دندان لقش بیفتد، چون فکر می کند بی دندان می شود. چارلی برای او توضیح می دهد که پس از افتادن دندان در جای آن دندان جدیدی درمی آید ولی او حاضر نیست بپذیرد.
دوشنبه, ۱ آبان
هیچکس افتادن پرنده را ندید و هیچکس حتی نیم نگاهی هم به او نینداخت. امّا نه! افتادن پرنده از چشم پسر بچه پنهان نماند. او پرنده‌ای را دید که بالش شکسته است.پرنده را برداشت و به اتفاق مادرش به خانه برد. آیا پر کنده شده پرنده را می‌شود سر جایش برگرداند؟ نه ممکن نیست! ولی می‌شود با گذشت زمان، استراحت، کمی مهربانی و امید بال شکسته‌ای را درمان کرد، تا شاید پرنده دوباره بتواند پرواز کند...
دوشنبه, ۱ آبان
راستی چرا باید مواظب الماس ها بود؟ داستان زیر را بخوانید تا به راز آن پی ببرید. در موزه توپکاپی در استانبول الماسی در یک محفظه با شیشه های ضد گلوله محافظت می شود که یکی از گران بها ترین جواهرات دنیا در آن قرار دارد و ده ها نگهبان مراقب این الماس درخشان هستند. این جواهر به خانواده سلطنتی حاکم عثمانی تعلق داشته که کاخش در اثر جنگ ویران شده و الماس هم زیر خروارها خاک مدفون می شود. ده ها سال بعد رفتگری آن را که پوشیده از گل و رسوب بوده در میان خرابه ها پیدا می کند و در بازار شهر با دو قاشق چایخوری عوض می کند، بدون آن که بداند گران بهاترین سنگ دنیا را در اختیار دارد.
یکشنبه, ۳۰ مهر
خرگوش کوچولو به همراه مادرش به نمایشگاه نقاشی می روند. او از تماشای نقاشی ها لذت می برد و شکل های زیادی می بیند که برخی از آن ها کمی عجیب به نظر می آمدند. آخر چگونه می شود خورشید آبی باشد؟!
شنبه, ۲۹ مهر
استینک و خواهرش جودی خودشان را برای تعطیلات کریسمس و برگزاری مراسم سال نو آماده می کنند. فهرست هدیه هایی که جودی مودی دوست دارد امسال برای سال نو دریافت کند هر روز بلندتر می شود. اما تنهای چیزی که استینک برای هدیه سال نو می خواهد باریدن برف است. نزدیک به ۱۰۰ سال است که در ویرجینیا برفی نباریده است و دیگران معتقدند که چنین اتفاقی نمی افتد چون ویرجینیا در منطقه ی گرم قرار دارد. ابتدا جودی سر به سر برادرش می گذارد اما پس از خوابیدن او بیدار می ماند و با کاغذ کریستال های برف می سازد تا او را خوشحال کند.
سه شنبه, ۱۸ مهر
سوزان کودکی است که مانند همه کودکان کارهای زیادی انجام می‌دهد. اومی‌خندد، آواز می‌خواند، به کمک پدر پرواز و یا آب بازی می‌کند. او همیشه دختر خوبی نیست، گاهی هم بد می‌شود و همیشه خوشحال نیست و گاهی غمگین می‌شود. راستی سوزان نرمش هم می‌کند و گاهی روی دوش پدر سوار می‌شود. او گاهی مسئله‌ای را اشتباه و گاهی هم درست حل می‌کند.
شنبه, ۸ مهر
لولا خواهر کوچولوی با مزه چارلی است. قرار است یک روز عکاس به مدرسه برود تا از آن ها عکس بگیرد. مادر به لولا می گوید اگر تمیز و مرتب باشد عکسش فوق العاده خواهد شد. ولی چارلی باور ندارد که رعایت تمیزی برای لولا کار آسانی باشد. در ضمن خندیدن او خیلی بامزه است چون هنگام گرفتن عکس می گوید سیب!
سه شنبه, ۲۸ شهریور
عدد آموزها از انواع کتاب های تصویری هستند و کمک می کنند تا کودک مفهوم عدد را که ازمهمترین مفاهیم اساسی است یاد بگیرد. هدف کتاب های عددآموز، آموختن عدد نیست بلکه کودک را با شکل عدد و تناظر یک بر یک آن آشنا می کند.
سه شنبه, ۲۸ شهریور
بیشتر کودکان از دستشویی رفتن گریزان هستند و گاهی با وجود آن که به لگن نیاز دارند ولی در برابر این پرسش که آیا نیاز به دستشویی دارند می گویند "نع". در این داستان هم هر چه بابا خرسی تلاش می کند او را به انجام این کار تشویق کند موفق نمی شود، تا اینکه درست در میانه بازی او احساس می کند که باید روی لگن بنشیند. او با سرعت شروع به دویدن می کند و درست به موقع به لگن می رسد. این داستان به کودک کمک می کند تا بفهمد که دیگران هم مانند او هستند و کودک با همزاد پنداری می تواند این عمل را به راحتی انجام می دهد و والدین هم یاد می گیرند که با پافشاری کاری از پیش نخواهند برد.
دوشنبه, ۲۷ شهریور
مت دوازده ساله باید تا زمان بازگشت خانواده اش به خانه در محیط بکر و وحشی منطقه "مین" گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. در نبود خانواده مت با دو سرخپوست به نام های "ساکنیس" رئیس قبیله سمور و نوه اش "اته آن" آشنا می شود. رئیس قبیله از مت می خواهد تا به نوه اش خواندن و نوشتن به زبان انگلیسی را یاد بدهد و در ازای آن او هم برایش شکار و خوراک بیاورد.
شنبه, ۲۵ شهریور
پادشاهی به همراه دختر کوچکش در قصری زیبا زندگی می کنند. در جلوی قصر نگهبانی می ایستد ولی در باغ پشت قصر باغبانی است که بر باغ قصر فرمانروایی می کند. مراقبت از گل های رز، آب دادن شمعدانی ها و کوتاه کردن چمن ها کار او است.
یکشنبه, ۱۹ شهریور
واندا پترونسکی روز دوشنبه دیگر بر روی صندلی یکی مانده به آخر کلاس ١٣ ننشسته بود. واندا دختری مهاجر از لهستان با اسمی عجیب و غریب بود. او دختری آرام بود که به ندرت حرف می زد و هیچ دوستی در مدرسه نداشت. او همیشه پیراهن آبی رنگ و رورفته ای می پوشید؛ لباسی بی ریخت ولی همیشه تمیز. او ادعای می کرد که در کمدش صد دست لباس از همه جنس و رنگ دارد!
دوشنبه, ۱۳ شهریور
نولان برد پسری ریزه – میزه، باهوش و نابغه در ریاضی ولی دست و پا چلفتی است به طوری که نمی تواند بند کفشش را ببندد. در مقابل او یک همکلاسی دارد که قلدر و زورگوست و تا می تواند تقلب و دزدی می کند، بی نوبت توی صف می ایستد و بچه های کوچک را می ترساند. نولان در فکر این است که او را ادب کند ولی چگونه؟ او فکر می کند انجام این کار در توان یک ابر قهرمان است. آیا چنین ابر قهرمانی وجود دارد؟ او چه کسی است؟
سه شنبه, ۷ شهریور
دخترک به ظرف شیشه ای بیسکوییت نگاه می کند در حالی که تعدادی موش با چتر نجات وتیر و کمان هم او را حمایت می کنند . دختر به سمت ظرف می رود. ظرفی پر از شیرینی. او چه باید بکند؟ آیا دور از ادب و نزاکت نیست که بدون اجازه بیسکوییت بردارد؟ چرا او باید از یک بزرگتر خواهش کند و بگوید "لطفا".
سه شنبه, ۳۱ مرداد
ایندی دختری ده ساله است که پدر و مادرش از هم جدا شده اند. آن دو همچنان از یکدیگر دلخورند و از گفت و گو با هم پرهیز می کنند. از سوی دیگر آموزگار ایندی از دانش آموزانش خواسته نقشه ای از خانواده خود ترسیم کنند و عکسی از افراد خانواده شان را بر روی آن بچسبانند.
یکشنبه, ۲۲ مرداد
در یک روز آفتابی، جک که یک پرنده است تصمیم می گیرد سفر کند و دریای‌ آبی را ببیند. خود را به دریا می رساند و این آغازی برای دوستی با جیم مرغ دریایی است. جیم او را به خانه اش دعوت می کند. اما اهالی دهکده جیم رفتار دوستانه ایی با او ندارند و با تعجب به او نگاه می کنند. جک دریا، خانه جیم و خود جیم را دوست دارد ولی به سبب برخورد سرد اهالی دهکده ناراحت است و فکر می کند بهتر است به خانه اش برگردد. جیم به او اطمینان می دهد که مردم او را قبول خواهند کرد.
سه شنبه, ۱۷ مرداد
موش کوچولو احساس تنهایی و بی کسی می کند چون مادرش را گربه خورده، پدرش در یک تله گرفتار شده، خواهرش به راه دوری رفته، و برادری هم ندارد. داستان "موشی کی هستی" بر اساس مجموعه ای از پرسش و پاسخ شکل گرفته است که به شکل ماهرانه ای موش کوچولوی داستان را به سوی پاسخ و راه حل راهنمایی می کند.
دوشنبه, ۹ مرداد
سرزمین مومین با خانه ای استوانه ای به شکل بخاری های قدیمی اسکاندیناوی در دره ای سبز قرار دارد و موجودات تخیلی شاد و پر جنب جوشی در آن زندگی می کنند. خانواده مومین ها شامل مامان مومین و بابا مومین و مومین ترول در خانه ای بزرگ در دره ی مومین زندگی می کنند.
سه شنبه, ۳ مرداد
جانی یک مشکل دارد! دوچرخه او هم کهنه و هم برایش کوچک شده است و پای پدرش شکسته و نمی تواند سر کار برود بنابراین جانی باید خود دست به کار شود. برای همین جانی تصمیم می گیرد به درخواست آقای مینی برای پخش روزنامه پاسخ مثبت دهد.
سه شنبه, ۳ مرداد
علاقه به خواندن و ایجاد عادت به مطالعه باید از دوران کودکی شروع شود زیرا این پروسه در سنین کودکی بسیار ساده تر و پایدارتر از دوران بزرگسالی انجام می شود. برای هدایت کودکان به کتاب و کتابخوانی عوامل زیادی دخالت دارد. خانواده از مهم ترین ارکان است.
دوشنبه, ۵ تیر