فاطمه مرتضایی فرد
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با فاطمه مرتضایی فرد را مشاهده کنید.
در این کتاب ۲۲ داستان از نویسندگان معروف این عصر و ادبیات عامیانه و کهن سرزمین های مختلف گردآوری شده است. داستان هایی جالب از خرسی بزرگ که عاشق بغل کردن است تا کرم کوچکی که آرزوی درخشیدن دارد. هر قصه از این کتاب می تواند فقط در پنج دقیقه خواننده را سرگرم کند و به وجد آورد. این مجموعه با تنوعی که دارد ثابت می کند حتی زمانی که برای کوتاه ترین قصه صرف می کنیم می تواند منحصر به فرد باشد. فراموش نکنید برای یک قصه همیشه وقت است .
سه شنبه, ۲۱ آبان
پسرک برای بازی به دشت رفته است. بالای تپه ای گل بزرگ پژمرده ای را می بیند که ساقه اش روی زمین خم شده است. او تصمیم می گیرد گل را نجات دهد! امّا چگونه؟ آن بالا حتی یک قطره آب هم نیست!
پسرک خود را به رودخانه ای که در پائین کوه جریان دارد می رساند و دستانش را پر آب کرده و برای گل می برد. او ده ها بار فاصله تپه تا رودخانه را طی می کند. پاهای برهنه اش زخمی می شود، امّا سرانجام گل سرپا می ایستد و بوی خوشش در هوا پراکنده می شود. او کاری انجام داده بود که خیلی از خودش بزرگ تر است.
سه شنبه, ۲۱ آبان
آب آرام پاندای بزرگی است که با راهنمایی چترش به خانه سه خواهر و برادر به نام مایکل، ادی و کارل وارد می شود. آن ها با هم دوست می شوند و هر روز یکی از بچه ها به سراغ پاندا می رود و هر کدام هدیه ای از او دریافت می کنند.هدیه پاندا به دوستان جدیدش قصه است. او با کمک قصه گویی به آنان یاد می دهد که می شود برای حل مشکلات راه حل هایی به گونه ای دیگر جستجو کرد. پاندا در هر قصه گره ای را برای بچه ها باز می کند.
سه شنبه, ۲۱ آبان
دیوید برادر کوچک کاترین، مبتلا به اوتیسم است. کاترین برای اینکه دیودی دچار دردسر نشود مقرراتی را برایش وضع می کند: چگونه باید غذایش را بخورد، چگونه با دیگران رفتار کند یا جای اسباب بازی در آکواریوم نیست و....
سه شنبه, ۲۱ آبان
در شهر تاریخی نورولت در پنسیلوانیا در سال ۱۹۶۲ مادر جک گانتوس دوازده ساله را به خاطر خلافی که انجام میدهد محکوم میکند تمام تابستان را در حبس خانگی سپری کند بنابراین زمانی که دوشیزه ولکر، همسایه مسنشان از او میخواهد که برای کمک نزد او برود میپذیرد زیرا فرصتی است برای فرار از حبس.
سه شنبه, ۲۱ آبان
در یک روز پاییزی سال ۱۳۵۷ پدری پسرش را برای تحصیل به دیار خیلی دور فرستاد.
چهارشنبه, ۱ آبان
موش خاکستری از میان علف ها، صخره ها و شاخه های درختان جنگل می گذرد و سرانجام به خانه می رسد.
مخاطب کودکی که او را در این مسیر همراهی می کند متوجه می شود که آنچه که او پشت سرمی گذارد، آن چیزی نیست که در نگاه اول به نظر می آید. کتابی تصویری برای کودک ۳ تا ۶ سال که کودکان را با جانوران آشنا می کند.
چهارشنبه, ۱ آبان
لس نهمین فرزند خانواده است. مادرش که از تولد دختر دیگری در خانواده دلخور است، از انتخاب نام برای آخرین فرزندش خودداری می کند و همه او را پیکا یا دختر می نامند.
چهارشنبه, ۱ آبان
کتاب شامل هشت داستان کوتاه و طنزآمیز از نویسندگان معروف جهان به نام های روزی که من مردم، مرد زبان نقره ای، کتابدار و راهزن ها، داستان ترسناک، قتل با املت چینی و مبارزه ساندویچی، دزدان دوچرخه، گروه کلاه پشمی ها که داستان هایی شیرین و سرگرم کننده هستند.
این اثر برای قصه گویی، بلندخوانی مناسب است و می توان داستان های آن را بارها خواند.
یکشنبه, ۲۴ شهریور
روز اولی است که خرگوش کوچولو می خواهد به پپش دبستانی برود و به خاطر دور شدن از مادرش نگران، مضطرب وعصبانی است . او آرزو می کند که حداقل بتواند روز اولی که به پیش دبستان می رود مادرش را با خود ببرد. او در خیال خود مادرش را خیلی کوچک کرده و در جیبش می گذارد.
در طول روز او مادر را بسیار نزدیک خود حس می کند، با او ناهارمی خورد، بازی می کند، از این سو به آن سو می رود تا اینکه زمان مهد کودک به پایان می رسد. او خیلی خوشحال است و حتی فردا هم که می خواهد به پیش دبستانی برود محبت مامان را زمانی که او را بغل می گیرد و می بوسد از یاد نمی برد و همراهش است.
شنبه, ۹ شهریور
کتاب «ماجراهای لودی: خرسی بازیگوش لودی کجاست؟» از مجموعه کتاب «ماجراهای لودی» درباره روزی است که لودی میخواهد با عروسکش خرسی بازی کند، اما او را پیدا نمیکند. لودی همه جای ممکن و غیر ممکن را دنبال او میگردد. اما انگار هیچ اثری از خرسی نیست!
لودی میخواهد با عروسک خرسیاش بازی کند ولی او را پیدا نمی کند. او همه جا را می گردد، توی کمد لباس، توی سبد، زیر میز، زیر یک کلاه کهنه و بزرگ، زیر تخت، توی شمعدان، توی یک لوله، لای بوتههای گل، پشت درخت و بالای درخت. ولی هر چه دنبالش میگردد بیفایده است.
شنبه, ۹ شهریور
دو غول قرمز و آبی در جنگلی کنار دریا زندگی کنند. در ساحل دریا قلوه سنگ های زیادی وجود دارد ولی از آنجایی که آن ها خیلی تنبل هستند از برداشتن سنگ ها را هر بار به روز دیگری موکول می کنند. تا اینکه روزی غول زرد رنگی با یک قایق به آنجا می آید و دو غول قرمز و آبی در ازای اجازه اسکان، از او می خواهند که سنگ ها را جابه جا کند.
شنبه, ۹ شهریور
نگران می شود و فکر می کند که پدر و مادرش تصادف کرده اند و حالا او حامی و قیم برادرش هم هست. بنابراین به مهد کودک می رود و برادرش را به خانه می آورد.
او برنامه روزانه برادرش را می داند، خوردن چای و بیسکویت و تماشای تلویزیون. پس با تعدادی الوار خانه ای کوچک می سازد و از برگ های خشک پتویی برای برادرش تهیه می کند. سراغ پیرمرد همسایه می رود و لوازم کیک از او می گیرد و با یک جعبه مقوایی،برای او تلویزیون درست کرده وبرایش نمایش می دهد. هنگامی که او دیگر ناامید شده پدر و مادرش از راه می رسند و معلوم می شود که او ساعت را اشتباه خوانده و دو ساعت زودتر از مدرسه بیرون آمده است.
سه شنبه, ۵ شهریور
مجموعه ده داستان کوتاه به نام های راست دروغ نما، نمی شه بیاریش اینجا، واردیلو، روایت ویلیام، ویلی و فیلم ترسناک، جک تنبل، پازی مخترع، روزی که مایکل خبرساز شد، خانم می گیج می شود،
پیتر نمونه و هنری زلزله که همه دارای موضوع های متنوع و پرباری هستند که از میان داستان های دلنشین و سرگرم کننده بهترین نویسندگان کودک و نوجوان انتخاب شده که برای قصه خوانی یا قصه گویی و بازخوانی مکرر مناسب است.
کودکان معمولاً از طنز لذت می برند و این داستان ها برای آنان جذاب خواهد بود
سه شنبه, ۵ شهریور
یک روز آقا فیله می خواهد آب تنی کند. حیوانات دیگر هم به دنبال او راه می افتند! می دانید چه حیواناتی و چند تا بودند؟ دو کرگدن، سه تا زرافه، چهارتا شیر، پنج تا گورخر، شش تا کفتار، هفت تا گراز، هشت تا قورباغه، و نه تا پرنده سخن گو می روند تا با او آب تنی کنند.
کودکان ۴-۶ سال هم با حیوانات مختلف و برخی از ویژگی های آنان و اعداد آشنا می شوند.
دوشنبه, ۴ شهریور
خانه قدیمی مادربزرگ در وسط شهر قرار دارد و هر کسی برای رسیدن به آن جا ناچاراست از کنار پنجره آشپزخانه عبور کند. نوه آنان دختر کوچکی است که مشاهدات خود را از این پنجره بیان می کند.
شنبه, ۲ شهریور
تریسی دختر ده ساله ای است که پدر ندارد و مادر که توانایی نگهداری او را ندارد، او را به پرورشگاه سپرده است. تریسی همواره رویای با مادر بودن یا داشتن سرپرستی دلخواه را در سر می پروراند.
او بسیار پرخاشگر، عصبی و ناسازگار و سرکش است و همه این رفتارها کافی است که از او کودکی نابهنجار بسازد بطوریکه هم در پرورشگاه و هم در خانه هایی که او را به فرزند خواندگی می پذیرند او با مشکل روبرو می شود. همه از مدکار و مددجوها از دست او عاصی هستند.
شنبه, ۲ شهریور
دیزی خواهر کوچک مکس کارهای بامزه ای می کند. او با شست پایش بازی می کند، با قاشق بر روی ظرف ها می کوبد و کارهای بسیار دیگر. تنها یک کارنمی کند و آن هم حرف زدن است.
همه تلاش می کنند تا او را به حرف زدن تشویق کنند ولی دیزی بازهم حرف نمی زند وهمچنان ساکت است تا اینکه یک روز هنگام صبحانه خوردن او شروع به حرف زدن می کند و چه حرف زدنی! او تمام آنچه را که تا آن روز گفته شده و شنیده بود تکرارمی کند. او دیگر به کسی فرصت حرف زدن نمی دهد و دیگر کسی امید ندارد که حرف زدن او تمام شود. حالا همه در حال گوش کردن هستند.
چهارشنبه, ۳۰ مرداد
اوا پس از یک تصادف وحشتناک، سرانجام پس از هشت ماه اغما به هوش می آید. او احساس می کند چیزی در او تغییر کرده و رفتار مادر نیز بر آن تأکید دارد. پزشکان برای زنده نگه داشتن او ناچار می شوند، بدن یک شامپانزه به نام کلی را به او پیوند بزنند.
سه شنبه, ۱ مرداد
مژده شانزده و مژگان هفده سال دارد و دو دخترخاله هستند. آن دو به همراه خانواده هایشان به سفر می روند. پدر که فراموش کرده داروی خود را بیاورد و مژگان را مقصر می داند و او را سرزنش می کند. فردای آن روز مژگان ناپدید می شود.
سه شنبه, ۱ مرداد
ماروین ۹ ساله با موهای قرمز و چشمان آبی در کلاس سوم درس می خواند. او با پدر، مادر و برادرش جیکوب یازده ساله و خواهرش لینزا چهارساله در شهرکوچکی نزدیک واشنگتن زندگی می کند.
دوشنبه, ۳۱ تیر
مارتا گاو نارنجی در دهکدهای کوچک و کمجمعیت با صاحبش آقای پینشو زندگی میکند. با دیدن دوچرخهسواران مارتا تصمیم میگیرد دوچرخهای از وسایل اوراقی بسازد و در مسابقه شرکت کند.
شنبه, ۲۹ تیر
پسر کوچولو باید به بازار برود و ابزار مورد نیاز خانه را براساس فهرستی که مادر تهیه کرده خریداری کند. مقدار پولی که دارد برای خرید وسایل ضروری است و چنانچه بتواند خوب چانه بزند می تواند برای "جشن ماه" فانوس خرگوشی قرمزی برای خودش بخرد.
او بارها وسوسه می شود اما در برابر آن مقاومت می کند. او همه ی تلاشش را به کار می برد و هنگام خرید چانه می زند اما در پایان پول باقیمانده برای خرید فانوس کافی نیست. اما او شب با فانوس خرگوشی قرمز رنگ در جشن شرکت می کند. عمو آن را به او هدیه می دهد.
شنبه, ۲۹ تیر
کودکان از تغییر بیزارند. آن ها ثبات، امنیت و آرامش را در زندگی شان دوست دارند. امّا به نظر شما چند درصد از آن ها دوران کودکی خود را بدون تغییرات بزرگ و کوچک می گذرانند؟
مشکلاتی مانند بیماری، مرگ نزدیکان، جنگ و بلاهایی چون تصادف های مرگبار، زلزله، سیل یا مسائل خانوادگی همچون طلاق، تولد خواهر یا برادر، اسباب کشی و نقل و مکان به خانه ای جدید یا تغییر مدرسه و... پیش می آید که هر یک از آن ها می تواند ثبات و احساس امنیت را در زندگی کودک از بین ببرد یا برای همیشه تغییر دهد و منجر به استرس زیادی شود یا تجربه بزرگی به شمار آید.
چهارشنبه, ۱۹ تیر