پیدایش
شاید تاکنون نام «توتان خامون» را شنیده باشید. او یکی از مشهورترین فرعون های مصر بود که در نُـه سالگی رهبر شماره یک جهان شد و در نوزده سالگی به دلیل نامعلومی، از دنیا رفت. او با خواهرش، عروسی کرد و البته پیامدهای این کارش را هم دید.
شنبه, ۱ آبان
«فرق نامادری با یک مامان واقعی این است که مامان ها هیچ وقت راحت و آسوده ول نمی کنند و نمی-روند. مامان ها قبول کرده اند که برای همیشه مامان آدم باشند... »
لاکی تریمبل دختری ده ساله است که مادرش را از دست داده و با نامادری اش ـ بریجیت ـ در شهری کوچک زندگی می کند. محل زندگی آن ها شهری است دورافتاده به نام هاردپن که تنها ۴۳ نفر جمعیت دارد. نامادری لاکی فرانسوی است و با وجود تفاوت فرهنگی دو کشور و شرایط سخت زندگی (هم چون نداری، گرما، توفان و باران های شدید) سرپرستی لاکی را به عهده گرفته است و به او محبتی مادرانه دارد. لاکی که فکر می کند نامادریش از او خسته شده است و قصد دارد ترکش کند، رنج می کشد و به دنبال چاره ای برای آن است.
سه شنبه, ۶ مهر
شخصیت اصلی داستان، دختری است به نام لیزی. او مادرش را از دست داده است و از پدرش مراقبت می کند. لیزی از تصمیم پدرش برای شرکت در مسابقه ی انسان های پرنده حمایت می کند هرچند عمه دورین با این کار سخت مخالف است. پدر لیزی تلاش می کند با استفاده از بال هایی که ساخته است پرواز کند. بال هایی از جنس پر، نخ، مقوا و ... ایمان.
دوشنبه, ۱ شهریور
لوسی دختری است که وقتی به دنیا می آید مادرش را از دست می دهد و تا هفت سالگی نزد مادربزرگش زندگی می کند. او عاشق پرنده هاست و برای لوسی که در مزرعه زندگی کرده است اکنون زندگی در شهر، با پدر، برادر ناتنی اش و زنی که به تازگی با پدرش ازدواج کرده سخت است.
لوسی از اولین روز تعطیلات تابستانی تصمیم می گیرد که دیگر تفریح نکند، او عصبانی است و می خواهد هم چون بزرگترها برای اعتراض به شرایطی که دوستش ندارد اعتصاب کند. لوسی دلتنگ است و روزها - در حالی که خود را در اتاقش زندانی کرده است ـ با خاطرات خوش گذشته زندگی می کند...
دوشنبه, ۲۵ مرداد
کتاب بیابان های بی آب و علف از مجموعه کتاب های طبیعت ترسناک است که اطلاعات سودمندی را درباره ی بیابان ها، انواع آن ها، جانوران و گیاهانی که در بیابان زندگی می کنند به مخاطب می دهد.
یکشنبه, ۱۶ اسفند
همهی دوستان آندره مادربزرگ دارند به جز او؛ گرهاد با مادربزرگش به شهر بازی میرود، مادربزرگ روبرت هم برای او از سفر سوغاتی میآورد. با دیدن عکس مادربزرگش خیالپردازیهای آندره آغاز میشود.
او مادربزرگی خیالی برای خود میسازد؛ مادربزرگی که با او به شهربازی میرود، به او اجازه میدهد هر چقدر که دوست دارد سوسیس بخورد، با ماشین عجیب و غریبش او را به صحرا میبرد تا اسبی وحشی بگیرند و کلی ماجراجوییهای دیگر. اما با آمدن پیرزنی مهربان به همسایگی آنها مادربزرگ خیالی ناچار میشود به تنهایی ماجراجویی کند.
سه شنبه, ۸ اردیبهشت
حوادث وحشتناک و دنیای وهم آلود تم اصلی بسیاری از قصه ها، از گذشته تا به حال، بوده اند. شاید به این دلیل که وجود معما به راحتی خواننده را به دنبال خود می کشاند تا به قصه ای تازه گوش دهد.
قصری، با ساکنینی مرموز، که در یک گوشه ی دور افتاده از شهر قرار گرفته و اتفاقانی عجیب در آن می افتند، یادآوری فضاهای رمان های کلاسیک است؛ به خصوص که با ورود یک غریبه همه چیز دستخوش تغییر شود.
اورزولا ایسبل، نویسنده ی قصری در مه نیز، با دانستن علاقه ی مخاطب به قصه های وهم آلود، قصه و شخصیت هایش را به قصری در اسکاتلند می برد و آن جا آن را روایت می کند. جنی دختر نوجوانی است که برای تدریس به کالین وارد قصر ران نوک، در کوهستان های اسکاتلند می شود. کالین در کودکی مادر خود را از دست داده است و اکنون با پدر، همسر پدر، و برادری کوچک در ران نوک زندگی می کند. ماجرا از ترس های شبانه ی کالین شروع می شود.
دوشنبه, ۶ بهمن
لی لی پس از مرگ پدر با شنیدن زمزمه های مادر برای ازدواج مجددش،از خانه فرار می کند. او پس از بازگشت بیمار می شود و از رفتن به اردو بازمی ماند. مادر ناچارمی شود او را بطور موقت نزد خاله دنیز و عمو ژو ببرد. آنان تونسی و جزو مهاجرین عرب هستند.
سه شنبه, ۱۹ فروردین
کتاب زمین کمک، از مجموعه ی کتاب های طبیعت ترسناک است که اطلاعاتی در باره ی گرمایش زمین، چگونگی مقابله با آن، سوخت های فسیلی، انرژی های تجدیدپذیر، چرخه ی آب، انقراض حیات وحش، جنگل های استوایی و بارانی به مخاطب می دهد. هم چنین برای صرفه جویی در مصرف انرژی، آب در خانه و خارج از خانه به خواننده نوجوان پیشنهادهایی می دهد.
سه شنبه, ۱ مرداد
کودکان از تغییر بیزارند. آن ها ثبات، امنیت و آرامش را در زندگی شان دوست دارند. امّا به نظر شما چند درصد از آن ها دوران کودکی خود را بدون تغییرات بزرگ و کوچک می گذرانند؟
چهارشنبه, ۱۹ تیر
نولان برد پسری ریزه – میزه، باهوش و نابغه در ریاضی ولی دست و پا چلفتی است به طوری که نمی تواند بند کفشش را ببندد. در مقابل او یک همکلاسی دارد که قلدر و زورگوست و تا می تواند تقلب و دزدی می کند، بی نوبت توی صف می ایستد و بچه های کوچک را می ترساند.
سه شنبه, ۷ شهریور
نارمر، امیرزاده ای از حوالی نیل و در زمانی حدود پنج هزار سال پیش است. امیرزاده ای محبوب مردم که او را «مرد طلایی» می نامند. نارمر قرار است جانشین پدر شود. برادر بزرگتر او هانوگ، که به او حسادت می کند، تصمیم می گیرد او را از میان بردارد. هانوگ او را به بخش خطرناکی از رودخانه می برد.
سه شنبه, ۳ مرداد
نمکی دختر کنجکاو و مهربان قصه با مادرش در خانه ای زندگی می کند که هشت در دارد. نمکی مجبور است هر شب هشت در را ببندد. اما، نمی داند چرا؟
هر گاه از مادرش سبب را می پرسد جواب های جور را جور می شنود: غول بی شاخ و دم می آید، عجیبان غریبان می آید.....
چهارشنبه, ۲۳ فروردین
یکی بود یکی نبود. زن و شوهری در آرزوی داشتن فرزندی بودند. یک روز از میان نخودهای خیس خورده آش ناگهان نخودی، جان می گیرد و فرزند آن ها می شود.
شنبه, ۱۹ فروردین
روزی روزگاری نبات خانومی دختر با هوش، دانا و شجاع قصه به همراه دوستانش به جنگل می روند تا هیزم جمع کنند. اما هنگام برگشت به خانه راه را گم می کنند و سر از خانه دیو در می آورند. هنگامی که نبات خانمی می فهمد دیو قصد خوردن آنها را دارد برای نجات خود و دوستانش دست به کار می شود و با دانایی و زیرکی خود و دوستانش را نجات می دهد.
شنبه, ۲۷ اسفند
آن روز، یک روز سخت، وحشتناک و بد برای الکساندر بود. صبح که از خواب بیدار شد، موهایش با آدامس به هم چسبیده بود. هنگام بلند شدن از رختخواب، پایش را روی اسکیت گذاشت و زمین افتاد. بعد ژاکتش را خیس کرد. الکساندر پیش بینی کرد امروز روز چندان خوبی برایش نخواهد بود. برای همین تصمیم گرفت به استرالیا برود. آیا در استرالیا اوضاع بهتر خواهد بود؟
سه شنبه, ۲۸ تیر
دلم برای تو تنگ است، مجموعه ی دوازده قطعه شعر است در قالب های گوناگون نیمایی، چهار پاره و غزل که با وزن های متنوع سروده شده است و گاه به شکلی نو آورانه و ابتکاری با هم تلفیق و در آمیخته شده است که نشان از چیرگی شاعر در انواع ساختار و وزن و قالب شعر دارد.
چهارشنبه, ۱۵ اردیبهشت
آیا شما گنجشک اشی مشی را می شناسید؟ داستان او را در دوران کودک شنیده اید؟ دخترک هم نمی داند، پس باید بپرسد. او از یک گنجشک معمولی سئوال می کند. اما او هم اشی مشی را نمی شناسد! ا
سه شنبه, ۲۴ فروردین
هالینکا دختری نوجوان، تنها و نیازمند به محبت است که به علت رفتار نامهربان مادر در یک پرورشگاه در آلمان زندگی می کند. داستان از زبان او روایت می شود. او اصالتا لهستانی است، اما همواره اصرار دارد که لهستان، زبان لهستانی، مادر و خاطرات او را فراموش کند.
چهارشنبه, ۱۴ اسفند
یک شب پسری در خانه باب و جون؛ پیرمرد و پیرزنی کهنسال (کفاش و رختشوی)، را میزند و پناه میخواهد و در معرفی خود میگوید: "من موش بودم." باب و جون اسم او را راجر میگذارند و در صدد پیداکردن خانوادهاش برمیآیند اما هیچ سرنخی پیدا نمیکنند.
شنبه, ۱۰ اسفند
"ماشین ها جورواجورند" کتابی تصویری با ۵ قطعه آهنگین کوتاه و ساده است و با هدف آشنایی کودک با ماشین ها نوشته شده است و درون مایه ای آموزشی دارد. در هر دو صفحه روبه روی هم در این کتاب یکی از ماشین ها؛ کامیون، ماشین پلیس، آمبولانس، تاکسی و ماشین آتش نشانی با شعری دو بیتی معرفی شده و تصویر آن در مقابل قرار دارد.
سه شنبه, ۲۴ دی
هالیس وودز کودکی است سرراهی در سنین نوجوانی که مفهوم تعلق داشتن به خانواده برایش معنا میگیرد. نوجوانی دقیق و حساس و علاقمند به نقاشی که روحیات خود را در نقاشیهایش به تصویر میکشد و با خانواده هایی که مددکاران اجتماعی برایش درنظر می گیرند، سازگاری ندارد و مرتب دست به فرار میزند.
پنجشنبه, ۳۰ آبان