آنچه میخوانید بخشی از گزارش سفر مریم فرهنگ و همسرش، مصطفی بکان، سفیران برنامه «با من بخوان» از رکابزنی با شعار صلح و بهیاد بانو توران میرهادی است. سفر سفیران «با من بخوان» هفته نخست تیرماه ۱۳۹۷ از تهران به سوی آذربایجان غربی آغاز شد.
گزارش سفر:
سفر با دوچرخه سفر به سرزمین رویاها را میماند. خوبی این نوع سفر دور شدن از روزمرگیهاست. رها کردن مغز و ذهنی پر از حرف و فکر و خیال در گوشهای از مسیر.
تعامل مستقیم با طبیعت و مردم یکی دیگر از محاسن سفر با دوچرخه است. حس اعتماد و همدلی با مردم.
لمس کردن تمامی حالات و اتفاقات موجود در طبیعت. بر روی دوچرخه با باد همراهی. گاهی تو را همراهی و نوازش میکند و گاهی در مقابلت میایستد. عاشق و قدردان آب میشوی چون گواراتر از آن نمییابی. با درختان و علفها و سایه خنکشان شیرینترین لحظهها را تجربه خواهی کرد. زیباترین و صمیمیترین قسمت سفر دیدار با مردم باصفا و مهربان است.
شهر و روستا فرقی نمیکند. هر کسی بهنوعی میخواهد از ما قدردانی و پذیرایی ..
در مسیر حرکتمان به سمت قزوین با گرمای شدید اول تیرماه مواجه شدیم. هوا بسیار گرم بود. به همین دلیل به هر شهر یا روستایی که میرسیدیم کودکی به چشممان نمیخورد.
طبق روال همیشگی سفرمان با خودمان گفتیم ببینیم که این بار قرار است چه کسانی را برای اولین بار ملاقات کنیم که در مسیر هدفمان باشد. در زیباشهر استان قزوین و شهر هیدج استان زنجان از خوش سعادتیمان مهمان اقوام یکی از دوستان قزوینیمان بودیم، خانوادههای مهربان سلطانلو و حاجیزاده.
مسیر خوش آبوهوای زنجان را به سمت میانه رکاب میزنیم. عصر شده در کنار جاده تابلوی روستای گوالان را دیدیم. با دیدن چند کودک دیگر مطمئن شدیم که خودش است باید وارد روستا شویم. خانمی در حال خرید میوه از ماشین میوهفروشی بود. بهمحض دیدن ما اشاره کرد که به سمتش برویم. طبق معمول به خاطر اینکه با دوچرخه بودیم با استقبال خوبی روبرو شدیم. نامش مینا بود. مینا خانم ما را به منزلشان دعوت کرد. بهمحض ورود ما بچهها وارد حیاط شدند. چند خانواده در یک حیاط زندگی میکردند. از بچهها خواستیم دوستانشان را صدا بزنند که تا هوا تاریک نشده برایشان داستان بخوانم. چند نفری را توانستند جمع کنند. داستان خوانیمان را شروع کردیم. با بچهها راجع به صلح و دوستی صحبت کردیم. بعد از آن بلندخوانی کتاب صلح نوشته تادپار را شروع کردیم.
طبق روال همیشگی بعد از گفتگو در مورد کتاب خواندهشده، کتابهایی که بهعنوان هدیه آورده بودیم به بچهها اهدا کردیم. در کنار آن جملاتی را از کتاب و همچنین از برداشتهای شخصی خود که در برگههایی نوشته بودیم به دست بچهها دادیم و با هم عکس آن لحظه زیبا را ثبت کردیم.
فردای آن روز، به سمت میانه راه افتادیم.در کنار پل دختر با چند بچه که مسافر بودند و خانوادهشان مثل ما برای استراحت توقف کرده بودند، آشنا شدیم و برای آنها هم کتاب خواندیم و راجع به صلح و دوستی صحبت کردیم و کتاب هدیه دادیم.
مسیرمان را ادامه دادیم . هوای میانه بسیار گرم و طاقتفرسا بود و کمی سرعت حرکتمان را کند کرد. در این میان دو بار تیوب لاستیک دوچرخه مصطفی در اثر گرمی هوا ترکید و یکبار هم پنچر شد. مثل همیشه این معطل شدن را به فال نیک گرفتیم، چون معتقدیم قرار است کسانی را ببینیم که باید در مسیرشان قرار بگیریم.
غروب بود. در سه کیلومتری بستانآباد روستایی را دیدیم که چندین بچه در حال فوتبال بازی کردن بودند. با خود گفتیم خودش است باید به سمت آنها برویم. وقتی به سمتشان رفتیم همگی به دور ما حلقه زدند. کتابها را به آنها اهدا کردیم و جملات صلح را به دستشان دادیم.
به علت تاریک شدن هوا بهناچار با آنها خداحافظی کردیم و راهی بستانآباد شدیم.
در بستانآباد باید به یک تعمیرگاه دوچرخه سر میزدیم.
پسر جوانی که در بین راه با ما دوست شده بود و در شهر برای راهنمایی منتظر ما بود ما را به تعمیرگاه دوچرخه برد. و در این میان کتاب اشعار پروین اعتصامی را برای ما تهیه کرد و به ما هدیه داد. جوانی که خود عاشق کتاب بود و در انتشاراتی در قم کار میکرد.
در تعمیرگاه پسربچه ۱۱ سالهای بود که شاگرد آنجا بود و کمک دست اوستای خود. با او راجع به مهارتی که بلد بود و حسنهایش صحبت کردم و از کتابهایمان هم به او و هم به پسرکی که مشتری آنجا بود هدیه کردیم. و برای استراحت راهی ستاد اسکان فرهنگیان شدیم.
حالا باید به سمت تبریز و بعد ارومیه حرکت کنیم. خوشحالی این سفر دعوت یک دوست فعال و دوستدار کودک برای اجرای کارگاه در ارومیه است. خانم راوش بزرگوار با ما تماس گرفتند و درخواست داشتند که ما در ارومیه با هماهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان آذربایجان غربی و مؤسسه خیریه رفاه کودک و نوجوان و فرمانداری ارومیه یک همایش به مناسبت روز ملی ادبیات کودک و نوجوان و گرامی داشت بانو توران میرهادی ،همراه با کارگاه یکروزه برای شناخت ادبیات کودکان داشته باشیم.
در شهر ارومیه با استقبال بینظیری روبرو شدیم. از طرف گروه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر ارومیه به چند روستا و محله محروم حاشیه شهر رفتیم و برای تعداد زیادی کودک بلند خوانی کتاب صلح را همراه با گفتگو در مورد خانم توران میرهادی و صلح انجام دادیم و کتابهای اهدایی کانون پرورش فکری را به بچهها هدیه کردیم.
افزون بر آن نشستی هم در خود مرکز کانون پرورش فکری همراه با کودکان داشتیم که در آنجا ضمن معرفی گروه با من بخوان و خانم توران میرهادی، بلند خوانی کتاب صلح و گفتگو در مورد آن انجام شد.
روز بعد در موسسه خیریه رفاه کودک و نوجوان شهر ارومیه در دو نوبت صبح و بعدازظهر کارگاه شناخت ادبیات کودکان به همراه معرفی گروه «با من بخوان» و همچنین همایش تجلیل از خانم توران میرهادی بهمناسبت روز ملی ادبیات کودک و نوجوان با استقبال بینظیر مدیران، آموزگاران و همچنین والدین همراه با کودکان صورت گرفت.
سایت کتابک پیشتر درباره آغاز این سفر خبری منتشر کرده است:
سفیران «با من بخوان» با شعار «صلح را باید از کودکی آموخت» رکاب میزنند