حسادت، خوشحالی و اتوبوس‌رانی: رازهای پنهان نوشتن یک کتاب کودک موفق

کبوترها و موش‌های کور تنها دو نمونه از ستاره‌های داستان‌های او هستند. برای گروهی از نوپایان، این حیوانات حکم قهرمان دارند.

مو ویلمز، نویسنده کتاب‌های کودک، در گذشته بیش از ۴۰ کتاب نوشته و مجدداً فعالیت خود را در این زمینه شروع کرده است. ویلمز که به عنوان نویسنده و انیماتور در «خیابان سِسِمی» شروع به فعالیت کرد، حیواناتی را رسم می‌کند که معمولاً دارای نقش‌های برجسته نیستند. او از آرزوهایی می‌گوید که بین تمامی کودکان -و بزرگسالان- مشترک است.

در کتاب «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند»، پرنده‌ای از خواننده‌ها می‌خواهد تا به او اجازه دهند در زمان استراحت راننده اتوبوس، رانندگی کند. آخرین ستاره او یک غاز چاق و گنده در داستانی به نام «این فکر خوبی نیست!» است؛ این کتاب شامل یک روباه و یک کاسه بزرگ سوپ نیز، است.

مو ویلمز در حرفه خود نوآوری و تازگی‌ای دارد، زیرا بیشتر داستان‌هایی که می‌نویسد، تصویرگری‌شان را هم انجام می‌دهد. بسیاری از کتاب‌های او جزء ثابت قفسه‌های کتاب کودکان ۵ سال و کوچک‌تر است. نام او به‌طور معمول در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های مصور کودکان در مجله نیویورک تایمز به چشم می‌خورد. خواننده‌های جوان نیز ممکن است با بدشانسی‌های خرگوش نافل، عروسک پشمالوی محبوبی که در مجموعه‌ای از کتاب‌های او وجود دارد و گاهی گم می‌شود، آشنا باشند. همانند تمامی شخصیت‌های اصلی داستان‌های ویلمز، کشیدن این خرگوش برای طرفداران جوان بسیار راحت است. ویلمز، که در ایالات ماساچوست زندگی می‌کند، استقبال زیادی از طرح‌های طرفدارانش از شخصیت‌های داستانش می‌کند.

حسادت، خوشحالی و اتوبوس‌رانی رازهای پنهان نوشتن یک کتاب کودک موفق

خرید کتاب‌های مو ویلمز

مو ویلمز می‌گوید که او طوری شخصیت‌هایش را می‌کشد تا کودکان هم بتوانند از آن کپی‌برداری کنند.

او در مصاحبه‌ای با شبکه خبرگذاری «سیان ان» گفته است که قصه‌های کلاسیک کودکانش را از باغی از ایده و طرح به‌وجود می‌آورد و طرفداران جوانش را به تقلید و رونویسی از داستان‌هایش تشویق می‌کند. متن ویرایش شده مصاحبه او در زیر آمده است.

سیان ان: چگونه به این باور رسیدید که تمامی دوساله‌ها دلشان می‌خواهد اتوبوس برانند؟

ویلمز: شما اگر در یک موقعیت می‌توانستید اتوبوس برانید، آیا این کار را می‌کردید؟ یعنی به نظرم این یک اصل است. آیا تا به حال از کنار یک اتوبوس رد شدیدکه راننده‌اش در آن نبوده؟ منظورم این است که باید از تمام قدرتتان استفاده کنید تا داخل آن نپرید. ما این کار را انجام نمی‌دهیم، چون می‌دانیم دستگیر می‌شویم، یا به کارمان دیر می‌رسیم و سابقه‌ای بد برای ما درست خواهد کرد. اما اگر تمام این‌ها را کنار بگذارید و از کنار یک اتوبوس بدون راننده عبور کنید، سوار آن می‌شوید.

سیان ان: آیا تاکنون طرفدارانتان را دیده‌اید که کبوتر داستان‌هایتان را بکِشند؟

ویلمز: اوه بله، البته. من عاشق این اتفاقم. من هر ماه یک جعبه پر از (نامه‌های) کودکانی می‌گیرم که حق تکثیر من را نقض می‌کنند. این یک کابوس قانونی است و یک شادی زیاد؛ و من نقاشی‌های مورد علاقه‌ام را بر روی بلاگم قرار می‌دهم. من این کار را خیلی دوست دارم. من با کشیدن نقاشی چارلی براون و اسنوپی شروع کردم و بعد از آن، شخصیت‌های خودم را داشتم که با آن‌ها در ارتباط بودند. زمانی که من می‌بینم کودکان شخصیت‌های خود را در تعامل با کبوتر رسم می‌کنند، می‌توان شاهد کنار رفتن موانع خلاقیت آن‌ها بود و مشاهده کرد که آن‌ها در حال تبدیل شدن به نویسنده‌ای واقعی هستند. برای من خیلی مهم است که طراحی کنم و نقاشی بکشم. در خانهٔ من، هر شب موقع شام، از کاغذی بزرگ به عنوان رومیزی استفاده می‌کنیم و روی آن طرح‌های مختلفی می‌کشیم. من از این می‌ترسم که بزرگسالان دیگر طراحی نمی‌کنند. روزی در زندگی همه است که متوجه می‌شوند قرار نیست بسکتبالیست یا نقاش حرفه‌ای شوند. معمولاً این اتفاق در یک هفته می‌افتد؛ اما افراد به بسکتبال بازی کردن ادامه می‌دهند ولی دیگر نقاشی‌ای نمی‌کشند، فکر می‌کنم این از دست رفتن (استعداد) است.

سیان ان: چه چیزی الهام‌بخش شماست؟

ویلمز: من خیلی خوش‌شانسم که برای کودکان می‌نویسم، به خاطر این‌که مجبور نیستم با فرهنگ‌های عامیانه سر و کار داشته باشم. من می‌توانم به مسائل اساسی بپردازم: حسادت، عشق، نفرت، ناراحتی، شادی، آرزوی راندن اتوبوس. موضوعات اصلی احساسی و پرسیدن سوال‌هایی مانند: «چگونه می‌فهمی که قدرت را در دست داری؟ دوست چه کسی است؟ روابط بین انسان‌ها چیست؟». این‌ها همه مواردی است که خودم هم هنوز جواب درستی برایشان ندارم. من خیلی خوشبختم که هنوز دنیا را نمی‌فهمم. اگر من دنیا را درک می‌کردم، نوشتن این‌گونه کتاب برای من خیلی کار سختی بود.

سیان ان: چگونه یک داستان ماندگار می‌نویسید؟

ویلمز: این سؤال سختی است. به‌جز شانس، درست نمی‌دانم. من چند قانون برای خودم دارم که در کتاب‌هایم رعایتشان می‌کنم. اولی مانترا است، که یعنی: همیشه به مخاطبت فکر کن، اما هیچ‌وقت به مخاطبت فکر نکن. منظور این است که بگذاریم هر فرد تعبیر خود را داشته باشد. من چیزی را بیان نمی‌کنم، من سؤال می‌پرسم و سوال‌هایی می‌پرسم که معمولاً جوابی برای‌شان ندارم. کار دیگری که انجام می‌دهم این است که دقت می‌کنم که شخصیت‌های کتابم -برای مثال در کتاب «این فکر خوبی نیست!» جوجه‌ها- به گونه‌ای باشند که کودک ۴ یا ۵ ساله بتواند آن‌ها را بکشد: به سادگی بتواند حق تکثیر را نقض کند. برای همین بسیاری از نقاشی‌های من ساده است. من طرح را می‌کشم و سپس سعی می‌کنم بسیاری از خطوطش را حذف کنم؛ تا بتوان آن را به راحتی نسخه‌برداری کرد.

حسادت، خوشحالی و اتوبوس‌رانی رازهای پنهان نوشتن یک کتاب کودک موفق

سیان ان: کدام اول به ذهنتان می‌رسد: شخصیت‌ها یا ایده داستان؟

ویلمز: بستگی دارد. بسیاری از مردم به ایده به چشم یک هدف و شئ نگاه می‌کنند، یا حیوانی که می‌خواهی آن را شکار کنی. به جنگل می‌روی، ایده‌ای را پیدا می‌کنی، آن را اسیر می‌کنی و با خود به خانه می‌بری. اما ایده‌ها بیشتر شبیه به باغ‌اند و شما هر روز در حال کاشتن ایده‌های زیادی هستید. بعضی از آن‌ها توسط پرنده‌ها خورده می‌شوند و هیچ‌وقت به‌جایی نمی‌رسند. تعدادی از آن‌ها رشد می‌کنند و ثمره بسیار بدی دارند. تعدادی دیگر پژمرده می‌شوند و از بین می‌روند. گه‌گاهی، در گذر زمان، یکی از ایده‌ها به بار می‌نشیند و بزرگ و زیبا و پر از میوه می‌شود. شما می‌توانید این ایده را قطع کنید و برای سود از آن استفاده کنید. پس نوعی تکامل است.

سیان ان: الهام‌بخش کتاب «این فکر خوبی نیست!» چه بوده است؟

ویلمز: فکر کنم پاسخ به این پرسش که «کنترل چیست؟» و به زمان، انتظار و بلاتکلیفی مربوط می‌شود. در کتاب «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند!» شما فریاد می‌زنید «نه!» و شرایط را تغییر می‌دهید. کبوتر اتوبوس را نمی‌راند چون شما داد زده‌اید نه. در کتاب آخرم، شما دارید بلند می‌گویید «این فکر خوبی نیست!» اما این اتفاق قرار است بیافتد. شما حادثه‌ای که می‌خواهد رخ دهد را می‌بینید. تمامی این احساسات مربوط به تمایل به تغییر دادن جهان و شاید ناتوانی در آن است. نمی‌دانم. نمی‌دانم راجع به چیست. و می‌دانی چه؟ صادقانه بگویم، این کار من نیست. وظیفه من به وجود آوردن کتاب است. شما باید معنای آن را پیدا کنید. به من برگردید و بگویید که راجع به چیست.

سیان ان: چه چیزی باعث شد که از تلویزیون به نوشتن کتاب کودک روی بیاورید؟

ویلمز: کتاب‌ها فضای بیشتری برای فرد دارند. من خیلی به مسائلی مانند شکست علاقه دارم؛ که بیشتر مدیران تلویزیونی آن را موضوع قابل بحثی نمی‌دانند و اگر از دید فنی به آن بپردازیم، کتاب‌های من می‌توانند کوچک باشند؛ می‌توانند بلند باشند؛ می‌توانند دراز باشند. یک برنامهٔ تلویزیونی همیشه به یک اندازه است. این‌گونه من می‌توانم برای خودم کار کنم.

برگردان:
ندا کمال هدایت
منبع
Submitted by editor on