در معنای چله یا به زبان ترکی چیلله، روایات متنوع هستند. برخی آن را در معنای چهل روز و برخی دیگر در معنای کشیدگی، همچون «چله کمان» تعبیر کردهاند و از شب چله معنای «نهایت کشیدگی شب» را مراد کردهاند.
برخی دیگر نیز واژه چیلله را که در میان تالشها و آذریها رایج است، معادل نوک زدن جوجه به پوسته تخم و شکافتن آن دانستهاند.
معنای اخیر با خوانش اساطیری شب چله، یعنی بازگشت میترا به زمین و مداخله او در منازعه تاریکی و روشنایی به نفع دومی و تولد مهر، هم سویی دارد. به تعبیر سعدی:«صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود»
روایتی از ادبیات شفاهی آذربایجان، درباره مباحثه دو چله بزرگ و کوچک نیز با چنین خوانشی قرین است. مباحثه ای که با درونمایه امید همراه است.
در آذربایجان، چله شامل سه دوره است:
- نخست؛ «بیوک چیلله» (چله بزرگ) که چهل روز نخست زمستان را شامل میشود.
- دوم؛ «کیچیک چیلله» (چله کوچک) که معادل بیست روز آخر بهمن ماه است.
- سوم؛ «قاری ننه چیلله سی» که شامل ده روز نخست اسفند ماه میشود و معادل «ننه سرما» در فارسی است.
روزی چله بزرگ به چله کوچک میگوید:
«من سرما را آوردم و مردم را پوشیدن لباس گرم و نشستن در پای کرسیها مجبور کردم. اما با آنها بر سر مدارا بودم. تو چه خواهی کرد؟»
چله کوچک پاسخ میدهد:
«بنشین و تماشا کن که من چه خواهم کرد. دختران را بر سر چشمهها و با کاسههایی که در دست دارند و پسران را در جنگلها و با تبرهایی که در دست دارند؛ منجمد خواهم کرد!»
چله بزرگ در پاسخ به لاف زنی چله کوچک، میگوید:
«یئری، یئری، دالون یازدی، عمرون آزدی»
(یعنی: برو، برو که پشت سرت بهار و عمرت کوتاه است)