اگر بخواهیم به آثار برگزیده ادبی؛ چه شعر و چه نثر و چه داستان و چه رمان که با گوشه چشمی به خاطرههای کودکی نوشته شدهاند اشاره هم بکنیم، از شماره بیرون خواهد بود.
معلوم نیست در این خاطرهها چه تلخ و چه شیرین، چه نهفته است که اینچنین دستمایه آفرینش هنرمندان قرار میگیرد؟! شاید سهیم کردن دیگران در این خاطرهها، دعوتی است برای همدلی و سهیم شدن در آنها یعنی کشف زمینههایی مشترک برای همدلی.
این کتاب، مجموعه شعری است از این دست. حاوی بیست قطعه شعر به هم پیوسته که از یکسالگی تا بزرگسالی از پیوند عاطفی انسان با طبیعت، که نماد آن درختان هستند، سخن میگوید. رابطه شاعر با درختها رابطهای تصنعی، برنامهریزی شده و فرهنگنامهای برای معرفی درختها نیست، بلکه رابطهای طبیعی، احساسی و از موضع برابر است. نوعی همذاتپنداری. قطعاً شاعر برای شناختن تبار این درختان نیازی به جستوجو در کتابها نداشته است چون از نعمت حیاط، این مینیاتور زنده و شاداب طبیعت، بهره برده است. ولی برای نسل جوان شهرنشین ما که دیگر چنین رابطه روزانه و مستمر و عاطفی با طبیعت ندارد، پیامی حسی و برانگیزاننده است برای همدلی با طبیعت.
خرید کتاب «با هم بزرگ شدیم، درختها و من»
«گاهی دوستها تغییر میکردند، اسمهایشان هم. اما درختها همیشه همان اسمها را داشتند: سپیدار، بید، نارون، بلوط، سرو و... . دوستها را میتوانستم به درختها شبیه ببینم، درختها را اما به هیچکس».
شعرها محکم، صمیمانه، گیرا و ساده هستند و همین سادگی و صمیمیت است که زیباست!
تصویرها با وجود آنکه حس میشوند و چشمنوازند، اما به هیچ وجه فضای کلام را تنک نمیکنند. جای خود میمانند و نقش خود را به خوبی ایفا میکنند!
چاپ کتاب، آن هم با این کیفیت، در این وانفسا همتی بلند را طلب میکند و حیف است که نوجوانان از لذت سهیم شدن در آن باز بمانند که کتاب به نوجوانانی تقدیم شده که درختها را دوست دارند.
آسمان آبیم رنگ دیگر گرفته / گاهی خاکستری شده / گاه تاریک
اما زیر آسمان تیره هم، گوشهای از قلبم / سبز مانده / تا / همیشه به یاد داشته باشم / همیشه تکرار کنم / چه خوب / که با هم بزرگ شدیم درختها و من!