اسما قنبرزهی کتابدار نوجوان کتابخانه شهید عالی در روستای رادوچاهی از مدارس عشایری منطقهی زاهدان است. روستای رادوچاهی تنها در مقطع دبستان، مدرسه دارد و اغلب کودکان این روستا، به ویژه دختران، پس از پایان کلاس ششم از تحصیل باز میمانند. اما اسما اینک مسئولیت کتابخانهی کوچک «با من بخوان» در روستایشان را بر عهده دارد و این گونه با خلاقیت و علاقهای بینظیر، پیوند خود را با کتابخانه، خواندن و یادگیری حفظ کرده است.
برنامه «با من بخوان» میکوشد نوجوانان داوطلب، به ویژه نوجوانان بازمانده از تحصیل، را آموزش دهد تا کتابداران آیندهی کتابخانههای «با من بخوان» باشند. چرا که باور دارد کودکان و نوجوانانی که خود لذت خواندن و نشستهای بلندخوانی را چشیدهاند، بهترین ترویجگران خواندن و دانایی هستند.
یکی از نمونه گزارشهای اسما این کتابدار نوجوان را در ادامه میخوانید:
- زاهدان - مدارس عشایری- روستای رادوچاهی
- کتابخانه کودک محور دبستان شهید عالی
- کتابدار: اسما قنبرزهی
- تاریخ: تیرماه 1398
- بلندخوانی کتاب المر
امروز طبق معمول هر هفته بچهها برای امانت گرفتن کتاب به کتابخانه آمدند، کتابهایی را که قبلا برده بودند تحویل دادند و کتابهای جدیدی امانت گرفتند. من هم در انتخاب کتاب به آنها کمک کردم. بعد به بچهها گفتم که میخواهم برایشان کتاب بخوانم. همه دست زدند و هورا کشیدند! راستش من هم از خوشحالی آنها روحیه گرفتم و اشتیاقم برای کتاب خواندن بیشتر شد. کتاب المر را انتخاب کردم و برایشان بلندخوانی کردم. هنگام کتاب خواندن از بچهها پرسیدم اگر جای المر بودند با چه چیزی خود را رنگ میکردند؟ بعضی بچهها گفتند با استفاده از مدادرنگی فیلیرنگ؛ یکی گفت میروم توی شن! همهی بچهها خندیدند.
در آخر داستان، دو دانشآموز همزمان گفتند: من امروز کتاب المر را با خود میبرم. این یکی گفت من میبرم، آن یکی گفت نه من می برم... وقتی به آنها گفتم که ما دو جلد از این کتاب را در کتابخانه داریم، خیلی خوشحال شدند و هر کدام یک جلد را برداشتند. بعد همه با من خداحافظی کردند. یکی از بچهها به من گفت: راه خانهی ما دور است اما چون کتاب همراهم است، در راه آن را میخوانم و به خانه که میرسم خستگیام یادم میرود.
امروز یک روز خوب برای من و بچهها بود. این روز خوب تقدیم به همهی دوستان «با من بخوان».