شاید کمتر کسی را بتوان یافت که هیچانه یا متلی را از خاطرات شیرین کودکیاش در ذهن نداشته باشد و هراز گاهی با تکرار آنها، از دنیای سرسخت بزرگسالی به دنیای سیال کودکی پناه نبرده باشد. این ماندگاری، حاصل لذتی است که از خواندن هیچانهها و متلها در دوران کودکی بر ذهن و ضمیر افراد نشسته است. شاید «اتل متل توتوله...» آشناترین و پربسامدترین هیچانه در ذهن همه باشد که گواه لذت و ماندگاری آن است. رمز ماندگاری این قبیل اشعار معنا گریز در طول اعصار و نقش آنها در رشد شناختی کودکان چیست؟ برای پاسخ به این پرسشها، ابتدا باید شکل و ساختار این اشعار را شناخت؛ چرا که دوام تاریخی و نقش آنها در رشد زبانی و هوش عاطفی و هیجانی کودکان، بهدلیل فرم و ساختار آنها است.
هیچانهها و متلها: تلاقیگاه بازی و ادبیات
هیچانهها، سبکی از شعر کودکانه هستند که گزارههای کوتاه، ریتمیک و آهنگین دارند اما فاقد روایت و معنا هستند. متلها نیز چنیناند، با این تفاوت که حامل روایتی هر چند کوتاه هستند. متن هیچانه و متل به مثابه میدانی است که مخاطب به بازی در آن دعوت میشود و اسباب بازی کودک در این میدان، حرف و واژه است.
در هر دوگونه، به ویژه در هیچانهها، «شکل و فرم» بر «پیام و معنا» غلبه دارد. واژهها با همنشینی غیرمتعارف و با شکستن ساختار زبان قراردادی و عام، فرمی نامأنوس و آشناییزدایی شده را شکل میدهند که با تخیل بیانتهای مخاطب کودک، گره میخورد.
ذهن کودک تحت سیطرهی عقل قراردادی و نگاه تعلیلی نیست و با استفاده از منطق دیگری جهان را ارزیابی و کشف میکند. بهتعبیر مرحوم «محمود کیانوش»، نیت کودک علاوه بر شناخت، «بازی» است.۱ هیچانهها و متلها بر این منطق دیگرگونه و درآمیخته با بازی منطبق هستند. ذهن کودک مدام در آسمان بی کران خیال در حال پرواز است. هیچانهها و متلها با خلق موقعیتهای ناممکن، طنزگونه و خیالانگیز، به بال پرواز مخاطب در این آسمان قدرت میدهد.
هیچانهها و متلها با اشعار آهنگین، تکراری و ریتمیک خود و همچنین وزنهای کوتاه و ضربی، منجر به کنشهای حرکتی میشوند و بدین ترتیب کودک، قدم در میدان متن-بازی هیچانه و متل میگذارد. برخی هیچانهها از معنا گریزان هستند. بدین ترتیب که در آن واحد، معنا شکل میگیرد و از بین میرود و این کشمکش باعث مهمل شدن متن میشود. اما مهمل گرایی به معنای مزخرف گویی نیست. مهمل بودن، ویژگی هیچانه و به معنای آن است که موضوعی دنبال نمیشود و مهمل بودن آن تنها در حد نداشتن موضوعی است که نیاز به تفکر و ادراک داشته باشد. 2
در روند ارتباط گیری متن با مخاطب، هیچانهها غنی و بی نیاز از معنا هستند. ابزار پیوند آنها با مخاطب نه مفهوم و محتوای متن که آهنگ و تناسب موسیقیایی و بازی کلامی است. فقدان معنا در هیچانهها به منزله بی معنا بودن آنها نیست. معنای هیچانه را باید در کارکرد و تاثیرات ذهنی آنها بر ذهن کودک جستجو کرد. چنین کارکردی قدمتی به طول تاریخ دارد.
خاستگاه هیچانهها و متلها: حکمت بشری
هیچانهها و متلها، قدمتی همسو با تاریخ دارند. برخی آنها را به یونان باستان نسبت میدهند، اما شاید بتوان گفت از زمانی که زبان به وجود آمده، هیچانه نیز به وجود آمده است. ۳ هیچانهها و متلها را از نظر خاستگاه و مبدأ شکلگیری، میتوان به دو دسته کهن و نو تقسیم کرد.
هیچانهها و متلهای کهن در زمره ادبیات شفاهی و فولکلور قرار میگیرند که سراینده ابتدایی آنها مشخص نیست و در طول زمان به صورت سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر توسط «راویان غیر حرفهای یا راویان حرفهای» 4 منتقل شدهاند. این نوع هیچانهها و متلها شامل آداب و رسوم، افسانههای قومی و ترانه بازیهای کودکان است.
واژه فولکلور مرکب از دو بخش folk به معنای «عامه مردم» و lore به معنای «حکمت» و «آگاهی» است. چنین معنایی بخشی از پاسخ این پرسش است که «چرا هیچانهها و متلها به رغم مهمل بودن و خصلت معنا گریزی خود، در طول اعصار پابرجا بوده و دوام یافتهاند؟»
«محمدهادی محمدی» نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودکان- در اینباره مینویسد:
«ترانه بازیهای هیجانی که آمیختی از کنشهای بازیگون و آواهای گاه به ظاهر بیمعنا هستند، برای هزارهها نقشی بی بدیل در زندگی کودکان در هر کجای جهان داشتهاند. مادران که آفریننده این ترانهها بودهاند بر پایه حکمت جاری در زندگی انسان، شناختی ژرف از مغز کودک و چگونگی رشد آن داشتهاند. این آواها و ترانهها، خشت بر خشت، در سدهها و هزارهها شکل گرفته است.» ۵
هیچانههای نو بر خلاف هیچانههای کهن، توسط شعرا و نویسندگان ادبیات کودک نوشته شدهاند و سرایندههای مشخصی دارند. همچنین بسیاری از هیچانههای کهن توسط سرایندگان و نویسندگان، بازنویسی و به روز شدهاند. این بازنویسی ازاینرو اهمیت دارد که برخی هیچانهها و متلهای کهن، حاصل ادوار تاریخی هستند که کودکی و فرهنگ کودکی متمایز از بزرگسالی و فرهنگ بزرگسالانه نیست. برخی اصطلاحات غیر بهداشتی در این نوع هیچانهها که مناسب کودکان به نظر نمیرسند و یا با مناسبات اخلاقی-اجتماعی-مدنی کنونی سازگاری ندارند، در این بازنویسیها جرح و تعدیل شده و برای مخاطب کودک و خردسال مناسب سازی میشوند.
هیچانهها و متلها: رستاخیز کلمات
چرا هیچانهها و متلها به رغم مهمل بودن، در طول تاریخ ماندگار بودهاند؟ به این پرسش از دو سو میتوان پاسخ داد: نخست متن و دوم مخاطب، یعنی کودک.
هیچانهها و متلها همواره مورد استقبال کودکان و خردسالان قرار گرفتهاند. «اینکه اثری با کودکی تعامل و ارتباط برقرار کرده و کودک با واکنش عینی خود نشان داده که این اثر متعلق به اوست، بیانگر آن است که اثر یاد شده به نیازی از او پاسخ گفته، لذتی برای او آفریده، حس خوشایندی را در او برانگیخته و فضای پرجاذبهای را برای او خلق کرده است.» ۶
متن هیچانهها و متلها دارای آوا هستند، خیال انگیز و بازیگونهاند و همه این ویژگیها برآمده از زبان حاکم بر این گونه متون است. زبانی که تابع زبان قراردادی روزمره نیست. «محمدرضا شفیعی کدکنی» در کتاب «رستاخیز کلمات» با بررسی نظریه فرمالیسم (صورت گرایی) ضمن بیان تفاوت دو زبان ادبی و روزمره، اشارههایی به متلهای کودکانه و اشعار فولکلور دارد. زبان به مثابه یک ابزار ارتباطی در زندگی روزمره کاربرد دارد. فرمالیستها این معنا از زبان را تحت عنوان «زبان خودکار» معرفی میکنند اما این فرم از زبان، در ادبیات به هم میریزد و زبان متن ادبی از قواعد حاکم بر زبان خودکار منحرف میگردد و به این ترتیب از زبان عادی و مألوف «آشنایی زدایی» (defamiliarization) میشود. این آشنایی زدایی، سبب تعجب مخاطب شده و این شگفتی با وجوه زیبایی شناسی متن مرتبط است. شفیعی کدکنی این روند را چنین تبیین میکند:
«میتوان گفت هر واژه سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در زندگی روزمره فقط با آن روی سکه سروکار داریم که پیامی را به ما منتقل میکند، اما روی دیگر سکه که وجه جمال شناسیک اوست، غالباً از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیت خویش، کاری کند که آن روی سکه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکه شویم و غالباً این عمل در شعر، چنان اتفاق می افتد که ما از فرط اعجاب نسبت به وجه جمال شناسیک کلمه، پیام آن یا روی دیگر آن را که وظیفه پیام رسانی دارد، فراموش میکنیم. حتی در اوج شاهکارهای ادبی، به تعبیر«الیوت»، قبل از اینکه شعر فهمیده شود، با ما رابطه برقرار میکند... قبل از اینکه به معنای آن برسیم، مسحور زیبایی و وجه جمال شناسیک آن میشویم.»۷
در این تحلیل، فاصله «صورت و فرم و شکل» با «محتوی و پیام و معنا» نیز از بین میرود و در هم میآمیزد. وقتی رستاخیز کلمات رخ میدهد و «وقتی مادری برای کودک خود از آتل متل توتوله سخن میگوید، با کلمات عملی را انجام میدهد که طفل احساس غرابت و تازگی میکند.» 8
شفیعی کدکنی، تفاوت زبان ادبی و خودکار به وسیله آشنایی زدایی در آتل متل توتوله را چنین توضیح میدهد: «وزن عروضی آتل متل توتوله و تکرار «ت» در طول سطر، خود نوعی آشنایی زدایی است از حروف و کلمات روزمره. در طول روز، مادر صدها واژه را به کار میبرد و کودک هم آنها را میشنود ولی مجذوب آن کلمات که در زنجیره عادی و طبیعی زبان قرار دارند نمیشود. اما وقتی ساختار جمله، وزن عروضی آتل متل توتوله را به خود گرفت و تکرار صامت «ت» در این حجم اندک به بسامد چهار رسید، توجه کودک را جلب میکند. با این عمل، کلمات از حالت عادی و تکراری خود برای کودک بیرون میآیند و آشنایی زدایی میشوند. کودک از ریتم جمله و تکرار «ت»ها احساس غرابت میکند و لذت میبرد.» 9
مفهوم دیگری که در همین کتاب و در رابطه با ادبیات عامه و به ویژه اشعار کودکانه مطرح شده است، فرم درونی واژه در متن یا zaum (در معنای لغوی «آن سوی خرد») است: «مقصود از زائوم حالت تشخص سحرآمیز واژه است که معنای جدیدی را در فضای زبان به وجود میآورد. ترکیب اصوات زبان، به صورتی آزاد و به گونهای که عهده دار بیان عاطفی باشند...در زائوم اصوات همیشه از معنا گستردهترند.» 10
رسیدن به زائوم علاوه بر اینکه مستلزم انحلال زبان خودکار و عادی است، در گرو غلبه وجه موسیقیایی زبان بر معنا نیز هست. «زائوم در معنای عام کلمه در میان شعرهای کودکان و نیز شعرهای فولکلوری همه جا قابل رویت است.» 11
اینکه چرا کودک از وزن، تکرار، ریتم و موسیقی کلام بیش از معنا لذت میبرد را باید با نگاه ساختاری به متن هیچانهها و متلها و بررسی کارکرد آنها در ذهن کودکان، پاسخ داد. بخشی از این پاسخ مستلزم واکاوی عصب شناختی کودک خواهد بود. این واکاوی نشان میدهد که فرمالیسم حاکم بر هیچانهها و متلها، با ویژگیهای عصب شناختی کودکان متناسب و هم خوان است.
هیچانه، هیچ نیست
هیچانهها و متلهای کودکانه، حاوی کدهایی هستند که توسط مغز کودک پردازش میشوند و کودک از آنها رمزگشایی میکند. بخشی از این کدها، زبانی و بخشی نیز غیر زبانی هستند:
۱-کدهای غیرزبانی هیچانهها، هم توسط متن و هم از سوی عوامل فرامتنی صادر میشوند.
الف: ویژگیهای متن هیچانهها همچون تکرار، وزن، ریتم، موسیقی و تصویرسازیهای غیر واقعی، باعث بازی، حرکت، هیجان و تخیل کودک میشوند. بنابراین متن کدهایی را به مغز کودک ارسال میکند که در بخشهای حرکتی و سطوح پایینی و میانی مغز مانند ساقه مغز و نواحی لیمبیک میانجیگری میکنند و پردازش میشوند.
این نواحی در مغز کودکان و به ویژه خردسالان انسجام یافتهتر و در نتیجه فعالتر از دیگر نواحی مغز نظیر نیم کره چپ و نواحی فوقانی و قشر مغز هستند. بنابراین میتوان گفت متن هیچانهها و متلها با مداربندی مغز کودک و خردسال و ساختار آن متناسب است. خواندن هیچانهها و متلها برای کودکان، تمرینی است برای تقویت و تحکیم مدارهای عصبیای که در سنین بعدی، پایه شکل گیری مدارهای عصبی سطح بالا خواهند شد و فرآیندهای عالیتر شناخت، مانند درک انتزاعیتر را ممکن خواهند کرد.
ب: کدهای غیرزبانی که از سوی عوامل فرامتنی صادر میشوند نیز با سطوح پایینی مغز، مانند پردازش هیجانها در سیستم لیمبیک و پردازش عواطف در نیم کره است، در ارتباط هستند. این کدهای فرامتنی زمانی به مغز کودک ارسال میشوند که خوانش متن با لحنی مادرانه انجام میشود. صدور و پردازش این کدها، سبب ساز همسویی عاطفی و رزونانس بین مغز مادر و کودک میشود و در تکوین رابطهای ایمن بین آنها، نقش بازی میکند.
۲- کدهای زبانی هیچانهها و متلها، برآمده از متن هستند. جنس این کدهای زبانی نه از جنس کدهای زبانی عادی و روزمره و نه از جنس کدهای ارسال شده از سوی اشعار معنادار است. کودک اگرچه از طریق اطرافیان به صورت مداوم در معرض زبان روزمره قرار میگیرد، اما واکنش او به این نوع زبان، با واکنش او به متن هیچانه و متل، هم سطح نیست. همین تفاوت در واکنش کودک به متن اشعار معنادار بزرگسالانه تر نیز وجود دارد. زبان هیچانه و متل، ما بین زبان روزمره و عادی و زبان شعر معنادار قرار دارد. این ویژگی و جایگاه نیز با ساختار و مداربندی مغز کودک و خردسال متناسب است:
نیمکره راست مغز، تا سه سالگی نیمکره غالب است. پس از سه سالگی نیمکره چپ که مسئول پردازشهای کلامی-روایی و ابعاد معناشناختی زبان است، به تدریج فعالتر میشود و این روند تا سالهای میانی دبستان ادامه پیدا میکند. هیچانهها و متلها با ویژگیهای زبانی خود، در تسهیل و تسریع این روند دخالت میکنند.
روند تکوینی زبان، در چند سطح رخ میدهد:
«نخست، نظام آوایی (واج شناسی)
دوم، نظام واحدهای معنادار و زیرساخت واژهها (صرف)
سوم، ترکیب این واحدها (واژهها) به جملات (نحو)
چهارم، نظام ترکیب جملات با پاره گفتارهای معنادار بزرگتر (کلام)
پنجم، نظام درک معنایی (معناشناسی)» (۱۲)
کدهای ارسالی از متن هیچانه و متل، به طور عمده سه سطح نخست را پوشش میدهند. این موضوع به غالب بودن نیمکره راست و شکل گیری تدریجی نیمکره چپ مربوط میشود.
غالب بودن نیم کره راست منجر به غلبه پردازشهای عاطفی، شهودی، تخیلی و نگاه فیزیونومیک کودک (جان بخشی به غیر جاندار) بر پردازشهای نیمکره چپ، نظیر پردازشهای کلامی و معناشناسانه و روابط علت-معلولی میشود که در ادوار بعدی رشد فعال میشوند. به همین دلیل آن دسته از والدینی که با غلبه نگاه آموزشی به ادبیات کودک، سعی در خواندن اشعار معنادار بزرگ سالانه تر به فرزندان دارند، در عمل کدهایی را روانه مغز کودک میکنند که قابلیت پردازش آنها در مغز نیست و این رویه باعث پس زدن کودک و در نتیجه دل زدگی این دسته از والدین میشود. معنا و فلسفه وجودی هیچانهها و متلهای بیمعنا، در کارکرد ارتباطی آنها نهفته است و بیمعنا بودن و معناگریزی هیچانهها به منزله هیچ بودن آنها نیست.
منابع و ارجاعات:
۱-کیانوش، محمود- شعر، زبان کودکی انسان (گفتاری درباره مبداء، ماهیت و سیر تحول شعر)- لندن: ۱۳۷۹-۱۳۸۶-صفحه ۱۳
۲- کیانوش، محمود- شعر کودک در ایران-انتشارات آگاه-۱۳۷۵-صفحه ۱۲۴
۳- رجوع کنید به مقاله «بلاغت زیباشناسی و معنا گریزی هیچانهها در ادبیات عامیانه کودکان»-محمود فیروزی مقدم، مهیار علوی مقدم- دوماهنامه فرهنگ و ادبیات عامه- سال ۷، شماره ۲۸، مهر و آبان ۹۸
۴-«فرهنگ مردم و ادبیات شفاهی را دو گروه از راویان منتقل میکردند. دسته نخست، راویان غیرحرفهای بودند که بنا به ذوق و پسند خود، آنچه را که در سینه داشتند، در آیینهای گوناگون روایت میکردند. اما گروه دوم که راویان حرفهای بودند، تنها از راه روایتگری زندگی را میگذراندند. آنها نقش برجستهای در انتقال ادبیات شفاهی داشتند.»(تاریخ ادبیات کودکان ایران- محمدهادی محمدی، زهره قایینی- جلد اول (ادبیات شفاهی و دوران باستان)- نشر چیستا-تهران: ۱۳۸۰-صفحه ۱۴
۵- مقاله «پشت این خندهها، فروپاشی فرهنگ کودکی است» منتشر شده در سایت کتابک، ۹۹/۱۱/۱۹
۶- خسرونژاد، مرتضی-معصومیت و تجربه- نشر مرکز- تهران: ۱۳۸۲-صفحه ۴۴
۷- شفیعی کدکنی، محمدرضا- رستاخیز کلمات (درس گفتارهایی درباره نظریه ادبی صورتگرایان روس)- نشر سخن-تهران: ۱۳۹۱-صفحه ۶۱
۸- همان، ص ۹۹
۹- همان، ص ۱۰۰
۱۰- همان، ص ۱۳۹
۱۱- همان، ص ۱۴۰
۱۲- زبان و مغز- سورین کی.آبلر و کریس جرلو- ترجمه دکتر موسی غنچه پور و مهدیه پاکزاد مقدم- نشر نویسه پارسی- ۱۳۹۶- صفحه ۱۵