کتاب «تا خانه در باران» نمایشی از رخدادهای یک شب بارانی است از فاصلههای نزدیک و دور. مادری با فرزندش در راه خانه است، سوار بر ماشین. در این شب بارانی که جادهها شلوغ و لغزنده است، کودک شاهد رخدادهایی عجیب و ساده است. ما از نماهای دور و نزدیک مانند یک فیلم، نظارهگر این داستان نمایشی هستیم. از خرگوشها و موشها و ماهیها و اردکها تا حتی حلزون. از وسایل و جزئیات لباس و ماشینها، تا خیابان و آسمان و بزرگراه. همه چیز در این کتاب دیدنی است و خواندنی.
کتاب با خداحافظی فرنسی با مادربزرگش آغاز میشود. شب است و مادربزرگ، نگران فرنسی و مادرش است که در آن شب بارانی به سلامت به خانه برسند. باران تند است و بزرگراه شلوغ. در این باران، بچهخرگوشی دنبال سرپناه است، موشی در میان توتهای سیاه سردرگم است، شاهینی در آسمان شکارش را گم کرده و آب از پشت اردکهای توی دریاچه سرازیر شده است. کتاب از زمین تا آسمان، تمامی رخدادها و جانوران را به ما نشان میدهد. از صدای برفپاکنها تا بوق ماشینها. از دو مردی که در خیابان ایستادهاند تا زمینهای کشاورزی کنار بزرگراه. همه در این کتاب مهم هستند، پسرک ماهیگیر کنار خیابان را به نام میشناسیم، مارکوس.
وقتی تمامی رخدادهای بیرون ماشین را میبینیم، به داخل ماشین میرویم و کتاب، فرنسی، مادر او و خواهر کوچولوی توی شکم مامان را نشان میدهد. در این باران، مادر ماشین را کنار جاده نگه داشته و آنها با هم غذا میخورند. سپس راه میافتند و ما دوباره همه چیز را از بالا میبینیم و به پمپ بنزین میرسیم و باز هم جزئیات بینظیر کتاب!
«تا خانه در باران» کتابی است که تمامی حسهای ما را درگیر میکند. از شنیدن، تا بوییدن، لمس کردن و مهمتر از همه، دیدن. همهی اینهاست که نشانمان میدهد همهی آدمها و جانوران در همه جا مهم هستند و ما تنها موجودات روی زمین نیستیم! این کتاب نشانمان میدهد دنیای پیرامون ما میتواند چقدر بزرگ و شگفت باشد، اگر بتوانیم دیگران را هم بینیم. پرورش حس همدلی همان کاری است که داستانهای کودکان به بهترین شکل ممکن انجام میدهند. کتابهای کودکان رخدادهای پیشبینیپذیر را برایمان شگفت میکنند تا روزمرگی زیبا شود.