کودک و فرهنگ ترافیک از نگاه نویسنده‌ای کارشناس

محمود برآبادی نویسنده نام آشنای ادبیات کودکان، افزون از کار نوشتن، برای چند دهه کارشناس ترافیک بوده است. سخن کسی که ادبیات و ترافیک را می‌شناسد و راهکارهایی که برای فرهنگ سازی با هدف کاهش رخدادهای‌های آسیب زا و مرگ بار به ویژه برای کودکان و خانواده‌ها دارد، می‌تواند آموزنده و خواندنی باشد.

نقش آموزش و پرورش در افزایش یا کاهش نرخ تصادف‌های مرگبار تا چه اندازه است؟

به نظر می‌رسد منظور از سؤال نقش آموزش باشد و نه آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد دولتی مسئول آموزش رسمی در ایران. اگر برداشتم درست باشد، باید بگویم که در تصادف‌ها سه عامل اصلی دخالت دارند، نخست راننده، دوم وسیله نقلیه و سوم راه. از میان این سه، عامل انسان از دو عامل دیگر تعیین‌کننده‌تر است. پژوهش‌ها نیز همین را نشان می‌دهد. چرا که نقص فنی وسیله نقلیه و خرابی راه و استاندارد نبودن جاده و نداشتن علائم راهنمایی رانندگی نیز تا حدود زیادی به انسان برمی‌گردد.

متاسفانه ما در ایران در هر سه عامل نارسایی داریم.

آموزش می‌تواند روش درست رانندگی و استفاده از وسیله نقلیه را به راننده بیاموزد، عوامل خطرزا را معرفی کند و مهارت را افزایش دهد. در کنار این، ما نیاز به مهندسی ترافیک داریم تا راه‌ها، خیابان‌ها و جاده‌ها را درست طراحی کرده و ایمن‌سازی کند.

به لحاظ قانون نیز باید پلیس در اجرای درست و دقیق قوانین عبور و مرور نظارت داشته باشد. در چنین شرایطی است که نرخ تصادفات رانندگی –به‌ویژه تصادفات جاده‌ای که مرگبار است- کاهش خواهد یافت. تصادف‌های داخل شهر به دلیل سرعت پایین وسایل نقلیه، خسارتی بوده اما تصادف‌های جاده‌ای بیشتر جانی است.

از نگاه شما آیا خانواده در این میان می‌تواند نقش داشته باشد؟ یعنی پدر و مادری که خود درست رانندگی نمی‌کند و حقوق دیگران را رعایت نمی‌کند، چطور می‌تواند فرهنگ درست ترافیک را به کودکان خود آموزش دهد؟

کودکان از رفتار پدر و مادرها می‌آموزند و نه از گفتارشان. اگر پدر و مادر هنگام عبور از خیابان یا در هنگام رانندگی به مقررات بی‌توجه باشند، اندرزشان به کودکان چندان تأثیری نخواهد داشت. کودکان، به‌ویژه قبل از ورد به مهدکودک یا دبستان، بسیار تحت تأثیر والدین هستند و با ورود به مراکز رسمی آموزش، تأثیر خانوده کاهش یافته و جایش را به مربیان و آموزگاران می‌دهد.

نخستین آموزش کودکان از خانواده آغاز می‌شود. پدر و مادر و یا خواهر و برادر بزرگ‌تر باید با رفتار درست در ترافیک (چه به عنوان عابر پیاده و چه به عنوان سرنشین و یا راننده وسیله نقلیه)، سرمشق کودکان خود باشند.

ما اغلب گله‌مندیم که چرا آموزش‌های ما تأثیری بر تغییر رفتار مخاطب نمی‌گذارد؟ واقعیت این است که تأثیر آموزش را عوامل مخرب آموزش از بین می‌برند. وقتی کودکی می‌بیند که والدین او هنگام عبور از خیابان به خط کشی، پل عابر و چراغ بی‌توجه هستند، به این نتیجه می‌رسد که او هم می‌تواند به این مقررات بی‌توجه باشد. یا وقتی می‌بیند والدینش هنگام رانندگی حقوق دیگران را نادیده می‌گیرند، طبیعی است که به نصیحت‌های آن‌ها توجه چندانی نخواهد کرد.

فرهنگ ترافیکی سالم بخشی از حقوق کودک است. آیا رعایت نکردن این حقوق دلیلی بر این نکته نیست که ما به‌طور کلی درک درستی از آن نداریم؟

برابر کنوانسیون جهانی حقوق کودک، کودکان حق دارند از وضعیت ایمن هنگام تردد در شهر بهره‌مند باشند. آنان باید بتوانند بی‌آنکه خطری تهدیدشان کند در خیابان رفت‌وآمد کنند، دوچرخه‌سواری کنند و یا از وسایل نقلیه عمومی و خصوصی استفاده کنند. متاسفانه این حق هم مانند بسیاری حقوق دیگر نادیده گرفته می‌شود. از آن‌جایی که کودکان به دلیل شرایط فیزیکی و رفتاری و تجربه اندک، آسیب‌پذیرترین گروه در میان استفاده‌کنندگان از ترافیک هستند، همواره شاهد صحنه‌های دردناک تصادف کودکان هستیم. هیچ صحنه‌ای غم‌انگیزتر از صحنه تصادف یک کودک نیست.

رعایت حقوق جمعی، یکی از شاخص‌های توسعه است. هر چقدر جامعه توسعه‌یافته‌تر باشد، توجه به حقوق مردم از سوی شهروندان بیشتر است. متأسفانه ما در این زمینه هم کمبود زیادی داریم. نمونه آن را در رانندگی می‌توان دید. وقتی پشت فرمان نشسته‌ایم نه به حقوق عابران توجه داریم و نه به حقوق رانندگان دیگر. به تنها چیزی که فکر می‌کنیم، نفع شخصی خودمان است.

تجربه کاری شما پس از سال‌ها در این زمینه چه می‌گوید؟ یعنی اگر قرار باشد نادیده‌های این بخش را برای مردم و خانواده‌ها باز کنید، روی چه نکاتی انگشت می‌گذارید؟

بخشی از رفتار نادرست ما در ترافیک، ناشی از بی‌اطلاعی است. ممکن است در پاره‌ای مواقع اطلاعی از مقررات نداشته باشیم. اگرچه بسیاری از این مقررات را پیش از گرفتن گواهی‌نامه رانندگی می‌آموزیم، اما ممکن است فراموش کرده باشیم و یا از قوانین جدیدی که وضع شده بی‌خبر باشیم. این بخش با آموزش رفع می‌شود. اما بخش دیگر از روی ناآگاهی نیست، بلکه ناشی از ترجیح نفع شخصی بر نفع عمومی است. این بخش را باید با اجرای دقیق و درست قانون مرتفع کرد. اما بخشی از بی‌اعتنایی به قانون یا قانون‌گریزی، ناشی از یک باور قدیمی است که قانون برای ضعیف‌هاست. چرا همه کسانی که قدرت دارند از قانون مستثنی هستند؟ قانون را نادیده می‌گیرند و یا آن را دور می‌زنند، پس من هم قانون را رعایت نمی‌کنم، چه قوانین عبور و مرور و چه سایر قوانین. این تلقی نادرست بر رفتار خیلی‌ها تأثیر گذاشته است و آن‌چه می‌بینیم، پیش آمده است. هرچند باید گفت این تلقی چندان هم بی‌پایه نیست و باید همه در برابر قانون مساوی باشند اما توجیه رفتار غلط، در ترافیک نمی‌شود. باید به این توجه کرد که رفتار غلط در ترافیک به همه افراد جامعه زیان می‌رساند، نشانه‌اش اتلاف وقت در ترافیک و خسارت‌های مالی و جانی فراوان در تصادف‌هاست.

از نگاه شما چگونه و از چه راه‌هایی می‌توان به کودکان آموزش داد؟ آیا ادبیات کودک یا هنرهای کودکان می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد؟

فرهنگ ترافیک یا رفت‌وآمد سالم و ایمن، می‌تواند و باید موضوع یا محتوای آموزشی همه ابزارهای آموزشی باشد. آموزش، چنانچه می‌دانیم، می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد و هر یک ویژگی‌هایی دارد که لازم است با توجه به امکانات موجود و ویژگی‌های مخاطب، مورد استفاده قرار گیرد. هنر به‌عنوان امکانی تأثیرگذار، می‌تواند محتواهای آموزشی را به مخاطب منتقل کند. همه رسانه‌ها با ویژگی‌های خاص خودشان می‌توانند و باید ابزار آموزش رفتارهای درست ترافیکی باشند. در این میان ادبیات کودک، به عنوان هنری تأثیرگذار، ارزان و در دسترس، لازم است بیش از این در خدمت آموزش رفتارهای اجتماعی از جمله ترافیک قرار گیرد.

به‌عنوان یک شخصیت فرهنگی و کارشناس ترافیک، چه آرزویی در این زمینه برای جامعه خود و به‌ویژه خانواده و کودکان دارید؟

داشتن ترافیکی سالم، ایمن، روان و ارزان برای همه. اما برای این‌که به چنین هدفی دست یابیم، هرکدام وظیفه‌ای داریم.

دولت و شهرداری‌ها باید به وظیفه خودشان که تأمین حمل و نقل عمومی سالم، ایمن، ارزان و روان است، عمل کنند. در این صورت شهروندان کمتر از وسایل نقلیه شخصی استفاده کرده و هوای پاک‌تری در شهرها خواهیم داشت (در مورد زیان‌های هوای آلوده بر کودکان، بیماران و سال‌خوردگان زیاد گفته شده و نیاز به تکرار نیست). تأمین زیرساخت‌های لازم (مترو، پل‌ها، جاده‌ها)، ملزم کردن شرکت‌های سازنده خودرو به رعایت استانداردهای ایمنی و بسیاری اقدامات دیگر.

رانندگان وظیفه دارند به حقوق دیگران (چه عابر و چه راننده) احترام بگذارند و مقررات عبور و مرور را رعایت کنند. خانواده‌ها می‌توانند خطراتی را که در خیابان وجود دارد، به فرزندان خود گوشزد کنند و کودکان هم به سهم خود باید هنگامی که در خیابان هستند، هشیار باشند. کودکان در ترافیک، یا عابر پیاده هستند یا سرنشین وسیله نقلیه و گاهی هم دوچرخه‌سوار. برای هر کدام از این نقش‌ها نکات زیادی وجود دارد که می‌توان برشمرد و تولیدات فراوانی هم چه به صورت آموزش مستقیم و چه در قالب شعر و قصه و بازی و نمایش و فیلم وجود دارد که کودکان می‌توانند با خواندن یا دیدن آن‌ها، این نکات را فرا بگیرند تا علی‌رغم مشکلات فراوانی که در رفت‌وآمد در خیابان در کمین آن‌هاست، سالم تردد کنند.

نویسنده
گروه گزارش کتابک
Submitted by admin on