منوچهر درفشه و پرویز کلانتری توانستند با تصویرگریهای ساده و زیبایشان خالق بخشی از خاطرات کودکان دیروز ایرانی باشند.
وقتی هنوز خبری از ابزار مدرن تصویرگری برای کتابهای درسی کودکان نبود، چند هنرمند قلم به دست گرفتند و بهیادماندنیترین تصویرهای نسلی از کودکان این سرزمین را خلق کردند. در آن دوره که تعداد تصویرگرهای حرفهای بسیار کمتر از امروز بود، کار نقاشی و تصویرسازی داستانهای کتابهای درسی به تعداد محدودی از هنرمندان داده میشد و آنها با تصویرهایی ساده و در عین حال، گویای خود توانستند آنها را در حافظهی دانشآموزان دههی ۶۰ و ۷۰ ثبت کنند.
آثار منوچهر درفشه، پرویز کلانتری، صادق صندوقی و ... با وجود سادگیشان به تصویرهایی ماندگار تبدیل شدند. شاید بتوان یکی از دلایل آن را نگاه سادهی آنها به موضوع دانست. کلانتری در جایی گفته بود، طرحی که از «حسنک» زد، الهامگرفته از پوشش و سادگی یک کودک اهل طالقان بود. آنها برای تصویرگریهایشان بهدنبال زرق و برق نبودند، بهدنبال این بودند که کودکان چه میخواهند و چه تصویری میتواند در ذهن آنها پذیرفته شود و جا بیفتد.
متأسفانه بهدلیل درج نشدن نام این هنرمندان در کنار تصویرگریهایشان اغلب دربارهی خالق یک اثر، اشتباههایی صورت میگیرد. مانند اشتباهی که دوسال پیش در زمان درگذشت منوچهر درفشه رخ داد و برخی سایتها نام او را بهعنوان خالق «روباه و زاغ» ذکر کردند، در حالی که آن اثر متعلق به پرویز کلانتری بود.
جامعهی نقاشی و تصویرگری ایران اردیبهشت امسال یکی از معروفترین هنرمندان خود را از دست داد. پرویز کلانتری یکی از بنامترین تصویرگران حوزهی کتابهای کودکان، بخصوص کتابهای درسی بود. کودکان دههی ۶۰ و ۷۰ سالها با تصویرگریهای او خاطرهها ساختند و هنوز هم این تصویرها جزو فراموشنشدنیهای این نسل بهشمار میرود.
کسی رنگ شاد به کار رفته برای روباه داستان «روباه و زاغ» را از یاد نمیبرد. کلانتری برای تصویرگری این داستان از سادهترین خطوط استفاده کرد تا کودک بتواند با شخصیتها و عناصر بهخوبی ارتباط برقرار کند. خطوط و رنگهای بهکار بردهشده در تصویرگری درخت داستان در عین ساده بودن، آن را بهعنوان عنصری از طبیعت زیبا و باورپذیر جلوه میدهد.
بچههای قدیمی با تصویر دیگری از «روباه» نیز آشنا هستند که بسیار شبیه روباه داستان «روباه و زاغ» است. کلانتری بار دیگر هنر تصویرگریاش را در داستان «روباه و خروس» به نمایش گذاشت. او در این تصویر باز هم از رنگها استفادهی مناسبی کرده و برای نشان دادن طبیعت اطراف دو شخصیت داستان، از سادهترین المانها بهره گرفته است.
یکی از تأثیرگذارترین داستانهای کتاب درسی برای بچههای دیروز که قرار بود باز هم در قالب یک داستان ساده چیزی را بیاموزد، «مرغابیها و لاکپشت» بود. کلانتری برای تصویرگری بخش اصلی داستان بهجز سه شخصیت اصلی، فقط یک تکه چوب را طراحی کرده بود. همین تصویر ساده توانست تا سالها جزو بهیادماندنیترین تصویرهای کتابهای درسی کودکان باشد. تصویری که امروز هر کسی آن را ببیند، تمام داستان و سرنوشت لاکپشت بیچاره را جلوی چشمانش تصور میکند.
یکی دیگر از محبوبترین داستانهای کتاب درس فارسی «کوکب خانم» و «حسنک کجایی» بود. کلانتری اینبار باید شخصیتهای اصلی داستانها را که انسان بودند، طوری باورپذیر جلوه میداد که کودکان با آن ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل است که حسنک یک کودک سادهی روستایی بدون هیچ عنصر اضافهای در پوشش و اندام است و آدمهایی که دور سفرهی کوکب خانم نشستهاند، این تلقی را در کودکان بهوجود میآوردند که قرار است خوشمزهترین نیمروی دنیا را بخورند!
کلانتری دربارهی حضورش در دنیای تصویرگری برای کودکان گفته بود: «۲۷ ساله بودم که به گروه تصویرگری کتب درسی دعوت شدم، این دوره بهترین دوره زندگیام بود، چون با اشخاص بزرگی آشنا شدم که این آشنایی خالی از لطف نبود. بزرگانی مانند استاد خانلری که در طراحی کتاب تاریخ همراهیام کرد و پدر علم جغرافیا دکتر گنجی نیز در طراحی کتاب جغرافیا کمکم کرد و این همراهی باعث شد که مطالب زیادی از این بزرگان بیاموزم.»
منوچهر درفشه نیز سهم بزرگی در تصویرهای بهیادماندنی کودکان ایرانی دارد. او تصویرگر خانوادهای بود که در سفرشان به شهرهای مختلف ایران، کودکان را هم با خودشان همراه میکردند. درفشه نیز در تصویرگری اعضای «خانواده هاشمی» از پدر و مادر گرفته تا بچهها از سادهترین عناصر تصویرسازی بهره گرفته است. او توانست با همین تصویرها خانواده آقای هاشمی را تا سالها به خاطرهای فراموشنشدنی در ذهن کودکان نسلهای قبل تبدیل کند.
درفشه بیش از همه، تصویرگر داستانها پندآموز کتابهای درسی بود. داستانهایی که تصویرهایی جدیتر میطلبیدند. به همین منظور او بهخوبی از عهدهی تصویرگری این داستانها برمیآمد و بهعنوان مثال، تصویر شعر «اشک یتیم» اثر پروین اعتصامی در ذهنها باقی مانده است.