بازآفرینی ادبیات کهن عامل مهمی در رشد و توسعه ادبیات کودک است

محمدرضا یوسفی، نویسنده و منتقد ادبی، با بیان این‌که بازآفرینی حتی اگر به‌صورت متوسط هم انجام شود از بازنویسی و ساده‌نویسی بهتر است و عامل مهمی در رشد و توسعه ادبیات کودک محسوب می‌شود، گفت: نویسندگان ما باید کار خلاقانه انجام دهند و براساس درک و دریافتشان از متون کهن، آثار جدیدی خلق کنند تا دیگران بتوانند به خوبی با این منابع ارتباط برقرار کنند.

 محمدرضا یوسفی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره ظرفیت متون کهن برای بازآفرینی و بازنویسی برای کودکان و نوجوانان اظهار کرد: خوشبختانه ما یکی از پنج کشور جهان هستیم که پیشینه بسیار غنی در حوزه ادبیات کهن دارد. همچنین برتری دیگر ما این است که این متون کهن تبدیل به ادبیات شده مانند شاهنامه، سعدی، حافظ و اندرزنامه‌ها که جنبه‌های ادبی و هنری به خود گرفته‌اند. علاوه بر این دنیای غنی‌ای که در حوزه متون کهن و مکتوب داریم، ادبیات فولکلور شفاهی هم جمع‌آوری و مکتوب شده است؛ این‌کار نخستین‌بار در دوره ساسانیان انجام شد.

 این نویسنده و منتقد ادبی توضیح داد: این پیشینه غنی در حوزه ادبیات مکتوب و ادبیات شفاهی، آبشخور ارزشمندی برای نویسندگان ما به‌وجود آورده و سبب شده از نظر تعداد منابع که مساله بسیار مهمی است، مشکلی نداشته باشیم. کیفیت برگرداندن متون کهن به توانایی نویسندگان ما بستگی دارد که چگونه از این سرچشمه غنی برای استفاده کودکان بهره‌برداری کنند.

 وی در ادامه با اشاره به چهار حوزه بازنویسی، ساده‌نویسی، بازآفرینی و بازنگری، گفت: این حوزه‌ها کم‌وبیش در کشور ما کار شده است. البته تعداد آثاری که در حوزه ساده‌نویسی و بازنویسی تولید شده چه برای بزرگسالان و چه کودک و نوجوان بسیار فراوان است، اما تعداد آثار تولیدی در حوزه بازآفرینی و بازنگری بسیار کم است. بازنویسی و ساده‌نویسی‌ها بیشتر حالت کپی‌برداری و تکراری‌نویسی شده دارند، در حالی‌که نویسندگان ما باید کار خلاقانه انجام دهند و براساس درک و دریافت خودشان از متون آثار جدیدی خلق کرده تا دیگران بتوانند به خوبی با این منابع ارتباط برقرار کنند. اگر استفاده از متون کهن به سمت بازآفرینی نرود، خود به خود در حوزه تکرار این مطالب باقی می‌مانیم. شایسته است ادبیات کهن بازآفرینی و زبان روزگار کهن با زبان روزگار جدید تلفیق و بیان شود.

 همه متون کهن قابلیت برگرداندن و بازنویسی برای بچه‌ها را دارند

یوسفی بازآفرینی و توجه به متون کهن را عامل مهمی در رشد و توسعه ادبیات کودک دانست و عنوان کرد: همه متون کهن ما بدون تردید قابلیت برگرداندن و بازنویسی برای بچه‌ها را دارند، مهم این است که بتوانیم اسطوره‌ها را به زبان حال خودمان برگردانیم؛ همان کاری که سعدی و حافظ و فردوسی در زمان خودشان انجام دادند و با استفاده از اسطوره‌ها متون عرفانی، عاشقانه، آموزشی و غیره تولید کردند. باید به چیستی اسطوره‌ها بپردازیم و بازخوانی‌های جدیدی از این متن‌ها داشته باشیم.

 این‌ها به ما کمک می‌کنند که اسطوره‌ها را بشناسیم؛ می‌توان به این اسطوره‌ها را از نظر روانشناسی و جامع‌شناسی پرداخت. شناخت اسطوره‌ها شناخت خویشتن است و سبب می‌شود که تاریخ خودمان را بهتر بشناسیم. وقتی این بازشناسی اتفاق می‌افتد نگاه ما به اسطوره‌ها تغییر می‌کند و در نتیجه ادبیات کودک و نوجوانی هم که از این اسطوره‌ها حاصل می‌شود تجلی می‌یابد؛ ادبیات کودک و نوجوان در مرحله اولیه بازسازی خود قرار دارد و به تازگی در حال رها شدن از خم ایدئولوژی‌های متفاوت و رسیدن به هویت واقعی‌اش است.

 وی با اشاره به اهمیت ساختار ادبی متن‌های بازآفرینی شده، افزود: دریافت مخاطب به ساختار ادبی و غنای متنی که ساده‌نویسی، بازنویسی، بازآفرینی و بازگویی شده، برمی‌گردد؛ هرچه غنی‌تر باشد متن ارزشمندتر است. مثلاً بازنویسی‌های مهتدی صبحی از غنای ادبی بالایی برخوردار است، زیرا او شناخت بالایی نسبت به ادبیات امروزی، ادبیات فولکلور و ادبیات کهن داشت و این امر سبب شده که بازنویسی‌های خوبی در حوزه کودک و نوجوان انجام دهد.

باید از متون کهن صیانت شود

به گفته یوسفی، متاسفانه در کشور ما متون کهن و فولکلوریک در دسترس همه نویسندگان است و مدعی خاصی ندارد. صاحب ادبیات فولکلور خود مردم هستند و نمی‌توانند از آن دفاع کنند و هرکسی از راه می‌رسد، اموال آن‌ها را برمی‌دارد و به هر صورتی‌که می‌خواهد تفسیر می‌کند و کتاب می‌نویسد، در حالی‌که باید از این متون به خوبی صیانت شود.

متونی مانند شاهنامه بارها و بارها بازنویسی و بازآفرینی شده و هیچ ناشری را نمی‌توان یافت که حداقل یک فایل از متون کهن نداشته باشد. مسئولان فرهنگی باید این اوضاع را سامان دهند. در کشورهای دیگر فرهنگستانی به نام فرهنگستان فولکلور وجود دارد و از این متون صیانت می‌شود، ولی در ایران چنین مرکزی وجود ندارد و این متون در بازنویسی‌های بی‌کیفیت قربانی می‌شوند. وقتی نویسنده‌ای به ضرورت‌هایی که در جامعه خودش وجود دارد، پی نبرده، چگونه می‌تواند متنی را به خوبی بازآفرینی کند.

وی ادامه داد: البته نباید فراموش کنیم که بازآفرینی هرچه هم خیلی خوب نباشد، نسبت به بازنویسی و ساده‌نویسی بهتر است و حتی اگر به‌صورت متوسط هم انجام شود باز هم قابل دفاع است، زیرا در این شرایط، نویسنده دارد سیاوش و سهراب خودش را می‌نویسد، حرفی برای گفتن دارد و فقط ممکن است توان پرداختن چندانی نداشته باشد.

ایجاد لذت خواندن در بچه‌ها با استفاده از ادبیات کهن

یوسفی گفت: با استفاده از این متون می‌توانیم لذت خواندن را در بچه‌ها ایجاد کنیم، زیرا مخاطبان به این آثار علاقه دارند و استقبال می‌کنند و امروزه می‌بینیم که حدود ۳۰ درصد کتاب‌هایی که برای بچه‌ها چاپ می‌شود، متون کهن فولکلوریک است.

نویسنده «افسانه بلیناس جادوگر» با بیان این‌که باید برای مخاطب احترام قائل شویم و کتاب مناسب در اختیارش قرار دهیم، اظهار کرد: عمدتاً نویسندگانی که خیلی پیرو ساده‌نویسی هستند، در پی تولید اثری هستند که به بازار نزدیک‌تر باشد و متنی می‌نویسند که مردم سریع آن را بخرند. اما اگر بخواهیم کار فاخری تولید کنیم، باید ساختار درست ادبی به‌کار ببریم. در بین انبوه آثار تولیدی در این زمینه ندیده‌ام کار فاخری در این حوزه انجام شود و بیشتر کارها ساده‌نویسی‌اند.

وی افزود: تولید بازآفرینی خوب که کار بسیار سختی است، در درجه اول به درامی که نویسنده انتخاب می‌کند بستگی دارد و در درجه دوم به توان نویسنده در بازآفرینی. به‌عنوان مثال وقتی نویسنده‌ای بخواهد اندیشه‌های عرفانی متن کهنی را بازآفرینی کند، باید توانایی خلق یک درام را داشته باشد. نویسنده باید توان این را داشته باشد که پاورقی را در دل داستان بیاورد و برای آن درامی خلق کند؛ همچنین باید توانایی خلق روایت فاخری را داشته باشد، اما این اتفاق در بازآفرینی‌های ما نمی‌افتد.

تبدیل کردن افسانه‌ها از حالت عامیانه به زبان معیار کار سختی است

این نویسنده و منتقد ادبی یادآور شد: از سویی دیگر باید توجه داشت که در خلق و بازآفرینی افسانه‌های فولکلور، تبدیل کردن از حالت شفاهی و عامیانه به زبان معیار کار بسیار سختی است و ارزیابی این متون براساس ساختار ادبی امکان‌پذیر است. به‌عنوان مثال مهتدی صبحی توانسته زبان شفاهی را مکتوب کند و موفق باشد، ولی خیلی‌ها نمی‌توانند به این خوبی کار کنند.

 امروزه بیشتر متن‌های منتشر شده مانند بازنویسی‌های مولوی و سعدی، همه کتابی هستند و کمتر در آن‌ها قالب محاوره‌ای دیده‌ایم. البته جسته و گریخته براساس شاهنامه کتابی به این‌صورت نوشته شده، ولی موفق نبوده است. اما شخصی مانند احمد شاملو، ادبیات شفاهی را به‌صورت مکتوب نوشته و بسیار موفق هم بوده و در آثاری مثل «پریا» و «دخترای ننه دریا» به خوبی کار کرده است. او زبان فولکلور را می‌شناسد و در ساختار ادبی پیاده کرده و در نهایت اثری گیرا خلق می‌کند.

یوسفی با اشاره به برخی آثارش در این زمینه، گفت: من علاقه زیادی به بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کهن دارم. از جمله آثاری که در این زمینه نوشته‌ام، می‌توانم به مجموعه ۱۲ جلدی «قصه‌های نو» اشاره کنم که مجموعه‌ای از قصه‌های فولکلوریک و عامیانه مانند داستان‌هایی از خاله سوسکه و سنگ صبور برای کودکان و نوجوانان است.

 همچنین مجموعه شاهنامه که از سوی خانه ادبیات منتشر می‌شود نیز از جمله این آثار است که شامل دو بخش کودکان و نوجوانان است. بخش کودکان بیش از ۱۰۰ جلد است که تاکنون ۴۰ جلد از آن منتشر شده و در بخش نوجوان نیز بالغ بر ۵۸ عنوان آماده شده که ۱۲ عنوان آن چاپ شده است.

درباره محمدرضا یوسفی

محمدرضا یوسفی از نویسندگان پرکار ادبیات کودک و نوجوان در سال ۱۳۳۲ در همدان زاده شد. وی بیش از ۳۰ سال است که برای کودکان در گروه‌های سنی گوناگون کتاب می‌نویسد. نخستین کتاب یوسفی برای کودکان با نام «سال تحویل شد» در سال ۱۳۵۷ منتشر شد. محور اصلی فعالیت‌های وی ادبیات کودکان است اما در زمینه فیلمنامه، نمایشنامه و مباحث نظری درباره ادبیات کودکان نیز آثاری دارد.

یوسفی برای کودکان آثاری از ادبیات کهن فارسی را بازنویسی و باز آفرینی کرده که «افسانه شیر سپیدیال» و «قصه یارگار زریران»، «افسانه بلیناس جادوگر» و «افسانه شیرین کارنامه اردشیر بابکان» از جمله این آثار است. «ستاره‌ای به نام غول» و «حسنی به مکتب نمی‌رفت» برنده دیپلم افتخار IBBY شده و کتاب‌های او در جشنواره‌های داخلی نیز جوایزی به‌دست آورده‌اند.

منبع
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)
Submitted by editor on