برای ما ایرانیان، این سال که کمکم به پایان آن نزدیک میشویم، همراه با زخم و سوزی جانکاه است که در دل داریم. در این سال، همگان شاهدند که گروهی بزرگ از آتشمردان که همواره و همه ساله در چهارشنبهسوری مراقب آتشبازی برخی از ما بودند، دیگر همراهیمان نمیکنند. آن آتشمردان که دیگر همراه ما نیستند، با جان دادن در راه فرونشاندن آتش، ما را به اندیشه واداشتند. هر کدام از آنها، با آن چشمهای نگران از سرکش شدن آتش، دیگر نیستند، تا اگر برای ما که ناهشیارانه در پی هوسهای خود هستیم، سینه سپر کنند و در برابر آتش بایستند. آنها در پیکر آتشمرد، خوب و بد آتش را میدانستند. آنها نیک میدانستند که خوب و بد آتش با رفتارهای ما شکل میگیرد. ما میتوانیم از آتش برای نور، گرما و پختن و آمیختن مواد و هزار کار دیگر بهره ببریم، اما در همین حال میتوانیم این آتش را افزاری کنیم، که آرامش و آسایش را از ما برباید.
چهارشنبهسوری جشن آتش است، جشن باور به جهان نور و پالایش، این جشن کهن به ما یادآوری میکند که بی آتش، انسان به اینجا نمیرسید، که رسیده است. گذار از دورههای یخبندان در تاریخ بشر، مبارزه با جانوران وحش که به زیستگاه آدمیان یورش میآوردند و پختن خوراکهایی که به ما انرژی میدهند، اینها همه از مَهر آتش است. اما این آتش میتواند ویرانگر هم باشد. جنگلها را بسوزاند، خانهها و ساختمانها را فروبپاشاند. آخرین تجربه جمعی ما ایرانیان از آتش، سبب شد که گروهی از بهترین و فداکارترین آتش مردان خود را از دست دهیم. سبب آن چه بود؟ چیدمان نادرست زندگی و رفتارهایی که با خودمان داریم، این فداکارترین مردان را از ما گرفت. آنها زندگیشان را در کف دست گذاشتند و در گذار از فرونشاندن آتشِ ویرانگر جان باختند. آنها اکنون هر کدام خانوادهای، فرزند و همسر، پدر، مادر و برادر و خواهر، دوست و آشنا دارند. کمی اندیشه کنیم. اگر بخواهیم با رفتارهای نادرست خود باز چشمبهراه باشیم که گروهی دیگر از این آتش مردان، در برابر رفتارهای ناهشیارانه ما جان خود را به خطر بیاندازند، این رفتار بر هیچکدام از ما بخشودنی نخواهد بود.
ما با رفتارهای خود یک جشن را که واقعاً جشن بود، به چه تبدیل کردهایم؟ میدان جنگ؟ جشن چهارشنبهسوری تا همین چند دهه پیش، با آرامشی ویژه و به شکل سنتی آن برگزار میشد. نه از صدای ترقه و بمب و نارنجک صوتی خبری بود و نه از ستیز آتشنشانان با آتشهای سرکش یا تنهای زخم برداشته از آتش و نارنجکهای صوتی. اما با دسترسپذیر شدن مواد منفجره و بهویژه کالاهای چینی که در هر زمینهای بازار ایران را از نَفَس انداخته است، محصولات آتشبازی چینی نیز رنگ و بوی این جشن ملی را تبدیل به میدان جنگ کرده است. یادمان باشد وقتی که ما در فرهنگ خود از جشن نام میبریم، ریشه جشن، «یشن و یسن» است و معنایی جز نیایش ندارد. آیا این میدان جنگ معنای نیایش دارد؟ آیا با این کار خود تیشه به ریشه فرهنگ ملیمان نمیزنیم؟
جدای از همه این آسیبها که چهارشنبهسوری بر تن زخمدار خود دارد، اما امسال به یاد آن آتشمردان بزرگ و برای پرهیز از اینکه جان آتشمردان دیگری را به خطر بیاندازیم، بیایید، چهارشنبهسوری را آن گونه که شایسته است، برگزار کنیم. در نور آتشهای کوچک و در محیطهای ایمن و دور از ساختمانها و در آرامش. بیایید شعله آتشمان را به شعله شمعهای یادبود این بزرگمردان تبدیل کنیم و در هر کوی و برزن به یاد آنها شمع روشن کنیم. این گونه میتوانیم چهارشنبهسوری را به همان ریشهاش که جشن و نیایش است، برگردانیم. نیایش برای مردانی فداکار که در آتش خاکستر شدند، تا زندگی من و ما در آرامش بماند.