​پیشینه کامی شی‌ بای، بخش نخست

کشور ژاپن پیشینه‌ای طولانی از فرهنگ قصه‌گویی با تصویر «اِتوکی» دارد. از سده هجدهم، گونه‌ای از هنر خیابانی به نام «کامی شی‌بای»[1] در ژاپن شکل گرفت که از روش انیمیشن‌های «فانوس جادو»[2] الهام گرفته‌بود. این گونه کامی‌شی‌بای با عروسک‌های کاغذی که چوبی به آن‌ها متصل بود، اجرا می‌شد و داستان‌های آن بیش‌تر از نمایش‌های «بونراکو» و «کابوکی»[3] گرفته می‌شد.

در دههٔ نخست سده بیستم میلادی، موجی از فیلم‌های صامت، ژاپن را دربرگرفت. در سال ۱۹۲۹، گروهی از اجراکنندگان کامی شی‌بای به‌هم پیوستند تا گونه‌ای «نو» از این نمایش کاغذی را با ویژگی‌هایی نزدیک به فیلم‌های صامت، پدید آورند. کامی شی‌بای «نو»، دربرگیرنده کارت‌های تصویری می‌شد که اجراکننده آن‌ها را به ترتیب از یک صحنهٔ کوچک نمایش بیرون می‌کشید.

پیش و هنگام جنگ جهانی دوم (۱۹۳۰ - ۱۹۴۵)

  • کامی شی‌بای خیابانی «گایتو»

همزمان با رکود اقتصادی فراگیر در سال ۱۹۳۰، میلیون‌ها نفر با مشکل کمبود کار دست‌وپنجه نرم می‌کردند. در ژاپن، برخی از کسانی که از کار برکنار شده بودند، با یک «بوتای» (صحنهٔ نمایش کوچک و حمل شدنی)، تصویرهای کامی شی‌بای و شیرینی روی دوچرخه‌های‌شان، در گوشه و کنار خیابان‌ها می‌ایستادند و کامی شی‌بای اجرا می‌کردند. اجرای کامی شی‌بای کار چندان سختی نبود، و یک قصه‌گو می‌توانست پیش از هر اجرا، با فروختن شیرینی، اندک درآمدی به‌دست آوَرَد.

هنرمندان با الهام از روش‌های تصویری فیلم‌های شناخته شده خارجی و نمایش‌های فولکلور، برای کامی شی‌بای داستان‌های تصویری خلق می‌کردند. قصه‌گو در هر اجرا، دست‌کم سه گونه کامی شی‌بای متفاوت را به شکل اپیزودیک اجرا می‌کرد تا سلیقه‌های گوناگون را جذب کند. بیش‌تر این گونه‌ها دربرگیرنده داستان‌های احساسی و رمانتیک برای دختران، ماجراجویانه و هیجانی برای پسران و «مانگا» [4]برای خردسالان می‌شد.

تا سال ۱۹۳۱، نزدیک به دو هزار اجراکنندهٔ کامی شی‌بای خیابانی در توکیو فعالیّت می‌کردند. رقابت تنگاتنگی میان قصه‌گوها وجود داشت و راضی نگه‌داشتن مشتری‌ها همیشه کار آسانی نبود. یکی از ویژگی‌های اجرای خیابانی کامی شی‌بای (نمایش کاغذی)، تبادل نظر همیشگی میان قصه‌گو و تماشاگران کودک و نوجوان بود. کودکان و نوجوانان پیش، هنگام و پس از اجرا، نظرها، انتقادها و پرسش‌های‌شان را فریاد می‌زدند و اجراکننده باید با طنز و زیرکی به آن‌ها پاسخ می‌داد. پاسخ‌های او از تجربه‌هایش در زندگی گرفته شده بود و او نمی‌کوشید حقایق ناخوشایند زندگی را در داستان‌هایی که تعریف می‌کرد، پنهان کند.

​پیشینهٔ کامی شی‌بای - بخش نخست

  • کامی شی‌بای مذهبی، آموزشی و انتشار یافته

کامی شی‌بای برای کودکان جذابیت بسیاری داشت، ولی بزرگ‌ترها منتقد شیرینی‌ها و داستان‌های آن بودند. به باور آن‌ها، شیرینی‌ها غیر بهداشتی و داستان‌ها پوچ و حتی زیان‌بار بودند. دختر و پسرهای «خوب» اجازهٔ تماشای اجراهای کامی شی‌بای را نداشتند. از سال ۱۹۳۸، قانون‌های گوناگونی گذاشته شد که متن داستان‌ها حتماً پشت تصویرها نوشته شوند تا محتوای آن‌ها کنترل شدنی باشد. با این همه، قصه‌گوهای خیابانی از این متن‌ها پیروی نمی‌کردند و کمابیش با همان آزادی پیشین، به بداهه‌پردازی گفت‌وگوها و صداها می‌پرداختند.

بسیاری از پدرها و مادرها و آموزشگران بر این باور بودند که اجرای کامی شی‌بای باید ممنوع شود. از سوی دیگر، برخی، از قدرت و کارایی کامی شی‌بای آگاه بودند و آغاز به اجرای آن با همان روش، ولی با محتوایی متفاوت کردند. در این بخش از پیشینه کامی شی‌بای است که رویدادهایی هم‌راستا با آموزش امروزی دیده می‌شود. همچنان که آموزشگران امروز از بازی‌های رایانه‌ای و شکل‌های گوناگون فرهنگ دیجیتال همچون ابزار کمک‌آموزشی بهره می‌برند، «یونه ایمای» از کامی شی‌بای برای آموزش مسیحیت استفاده کرد، «کنیا ماتسوگانا»، «کیوزای کامی شی‌بای» را برای آموزش پدید آورد، و «تاکاهاشی گُزان» خیزشی به نام «کامی شی‌بای کودکستانی» راه‌اندازی کرد.

نخستین آشنایی یونه ایمای با کامی شی‌بای - که در دههٔ ۱۹۳۰ به‌تازگی از آمریکا برگشته بود - هنگامی بود که دانش‌آموزان از درس آموزش انجیلِ او فرار می‌کردند تا به حرف‌های آقای کامی شی‌بای دوره‌گرد گوش دهند. ایمای، دانش‌آموزانش را در خیابان دنبال می‌کرد و طولی نکشید که او تحت تأثیر روش قصه‌گویی کامی شی‌بای قرار گرفت. پس از آن، ایمای تصمیم گرفت این روش را در آموزش خود پیاده کند و به هنرمندان کامی شی‌بای، سفارش داد داستان‌های انجیل را تصویرگری کنند.

​پیشینهٔ کامی شی‌بای - بخش نخست

هنگامی که یکی از نمایندگان ایمای برای دانشجویان بخش آموزش «دانشگاه توکیو»، کامی شی‌بای اجرا کرد، «ماتسوناگا کنیا»، متوجه پتانسیل آموزشی کامی شی‌بای شد و آن را موضوع پایان‌نامهٔ خود قرار داد. ماتسوناگا، مانند ایمای، از روش‌های دیداری قصه‌گویی هنرمندان خیابانی الگوبرداری کرد، ولی مخاطب‌های او همان کودکان بودند که اجراکنندگان خیابانی پوشش داده بودند. هدف ماتسوناگا از راه‌اندازی «فدراسیون کامی شی‌بای آموزشی»، جانشین کردن اجراکنندگان خیابانی نبود، بلکه اصلاح آن‌ها برای نقش‌آفرینی در برنامه‌ریزی‌اش بود:

... «کامی شی‌بای سلاح شگفت‌انگیزی در انبار مهمات آموزش است. حتی تصور نمی‌توانم بکنم که تا پنج یا ده سال آینده چه تأثیر شگرفی در همهٔ ابعاد آموزشی خواهد گذاشت. درست است که دانه‌های کامی شی‌بای به‌تازگی کاشته شده، ولی متأسفانه روش‌های درست تولید و تبادل آن به‌خوبی رشد نکرده است. به همین دلیل، فدراسیون را با این اولویت‌ها تشکیل داده‌ام: ۱. راه‌اندازی مؤسسه‌ای که مسئولیت تولید بیش از هزار کامی شی‌بای آموزشی را که برای هدف‌های ما ضروری هستند برعهده بگیرد، ۲. ایجاد فرصتی روش‌مند برای کودکان تا کامی شی‌بای بسازند، و در روند اجرای داستان‌های خود، درسی فراگیر از زندگی بیاموزند، ۳. شرکت در جنبشی که استانداردهای آموزش را در سی‌هزار هنرمند خیابانی که هم‌اکنون سرگرم اجرا در سراسر کشور هستند، افزایش دهد.»

چنان که از نکتهٔ دوم پیداست، ماتسوناگا جزو نخستین کسانی بود که «تزوکوری کامی شی‌بای» (کامی شی‌بای دست‌ساز) را پایه‌گذاری کرد. ماتسوناگا همچنین آغاز به چاپ کردن داستان‌های کامی شی‌بای خود در مجله‌های آموزشی کرد. این مجله‌ها چگونگی رنگ‌آمیزی، بُرش و چسباندن تصویرها و متن‌ها بر روی مقوا را توضیح می‌داد تا آموزشگران روستایی ژاپن نیز داستان‌های ماتسوناگا را در کلاس‌های درس خود از نو بتوانند بسازند.

همچنین تاکاهاشی گُزان، طراح و ناشر مجله‌های کودکان، از موفقیّت ایمای در کامی شی‌بای با داستان‌های مسیحی، الهام گرفت. او برخلاف ایمای و ماتسوناگا، از هنر کامی شی‌بای خیابانی فاصله گرفت و به روش‌های قصه‌گویی کتاب‌های تصویری کودک و فیلم‌های «دیزنی» روی آورد. داستان‌های انتخابی او مانند «شنل قرمزی» و «آلیس در سرزمین عجایب»، تحت تأثیر پیشینه‌اش در زمینهٔ تصویرگری و مخاطبانش که پدرها، مادرها و آموزشگران طبقهٔ میانه و بالای جامعه بودند، قرار گرفت. با آغاز چاپ و انتشار «ایناتسو کامی شی‌بای»، نقش تعیین‌کنندهٔ کودکان در محتوای داستان‌های آن تغییر کرد. کامی شی‌بای از خیابان‌ها وارد خانه‌ها و کلاس‌های درس شد. با این همه، کامی شی‌بای خیابانی همچنان نقش برجسته‌ای در این دوره داشت.

چنان که انتظار می‌رود، در اجراهای مذهبی و آموزشی کامی شی‌بای، نقش و ارتباط‌های کاملاً متفاوتی حاکم بود. آموزگار، پدر و مادر دانشی «تخصصی» و بینشی اخلاقی داشتند که با مخاطب کودک و نوجوان خود در میان می‌گذاشتند. این مخاطب در کلاس، خانه و آموزش انجیل، نسبت به خیابان، نقش هم‌کنشانه و هم‌یارانه کم‌رنگ‌تری داشت. انتقال کامی شی‌بای به این قشر از جامعه، یک‌شبه رخ نداد. آموزگاران، پدرها و مادرهای طبقهٔ میانه، تا مدّت زیادی کامی شی‌بای را سرگرمی غیر اخلاقی، غیر بهداشتی و وابسته به طبقهٔ پایین جامعه می‌دانستند، و ایدهٔ خریدن کامی شی‌بای‌های چاپ شده را به‌آسانی نمی‌پذیرفتند. رسوخ کامی شی‌بای به فرهنگ همگانی ژاپن، عامل قدرت‌مندتری را نیاز داشت.

ادامه مطلب را اینجا بخوانید:بخش دوم 


[1] «کامی» Kami در زبان ژاپنی به معنای کاغذ، و «شی‌بای» Shibai به معنای نمایش است. (نمایش کاغذی)

[2] «بونراکو»، به نمایش خیمه‌شب‌بازی سُنتی ژاپنی گفته می‌شود. «کابوکی» نام گونه‌ای تئاتر سنتی ژاپنی که آوازهٔ آن به دلیل سبک درام و نوع لباس زینتی بازیگران آن است.

[3] دستگاهی مانند یک پروژکتور، که تصویرهای نقاشی شده یا عکس‌ها را با یک منبع نور مصنوعی بر روی پرده نمایش می‌داد. این دستگاه برای نخستین‌بار از کشور هلند وارد ژاپن شد.

[4] صنعت «کمیک استریپ» یا نشریه‌های کارتونی که در کشور ژاپن رونق فراوانی دارد، از دههٔ ۱۹۵۰ به بعد گسترش یافت.

برگردان:
مهتا منصوری
Submitted by admin on