با بروز بحران شیوع ویروس کرونا، کتابخانههای «با من بخوان» نیز تعطیل شدند و دسترسی کودکان به کتابها قطع شد. اما ترویجگران «با من بخوان» بیکار ننشستند و کوشیدند با رعایت نکات بهداشتی از امکانات موجود بهره بگیرند و به ترویج کتابخوانی در میان کودکان ادامه دهند.
خانم شکوفه امیریان، کتابدار و ترویجگر کتابخوانی در سر پلذهاب، به کتابخوانی و اجرای فعالیتهای در پیوند با آن برای فرزند خود و تعدادی از کودکان همسایه (در مجموع 8 کودک) پرداخته و در این روزهای خانهنشینی و جدایی از دوستان، حالوهوای کودکان را با کتاب و کتابخوانی عوض کرده است. او همچنین با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سرپلذهاب، و خواهرش که یکی از آموزگاران مدارس قصرشیرین است هم به شکل مجازی ارتباط گرفته است و میکوشد تجربههای خود را به گروههای مجازی آنان نیز منتقل کند، تا کودکان کانون و دانشآموزان این مدرسه نیز از راه دور از این فعالیتها بهرهمند شوند.
چند تجربهی او را در ادامه میخوانید.
• تاریخ: 10 فروردین 99
• نام کتاب: دستهایت را بشوی
در چند روز گذشته تعدادی از مادران با من تماس گرفتند و درخواست کردند اجازه بدهم در زمانهای مشخصی فرزندانشان به من و پسرم (اهورا) بپیوندند تا با هم کتابخوانی کنیم و فعالیتهای در پیوند با آنها را انجام بدهیم. من هم پس از بررسی، با رعایت اصول بهداشتی قبول کردم. البته سعی بر این است که بخشی از کارها از راه دور و از طریق شبکههای مجازی انجام شود. خوشبختانه من به کتابهای باکیفیت دسترسی دارم و تصمیم گرفتم از صفحهی کتابخانه کودک و نوجوان صدرالواعظین خوانسار در فضای مجازی هم کمک بگیرم. در جلسهی اول از طریق موبایل «کتاب دستهایت را بشوی» را برای بچهها خواندم. برای فعالیت پس از بلندخوانی کودکان نقاشی دستهای خودشان را کشیدند و یک دست تمیز و یک دست کثیف را به تصویر درآوردند و رنگآمیزی کردند. نگاه و برداشت بچهها از کثیفی و تمیزی بسیار جالب بود. مثلاً اهورا پسر من با رنگ قرمز (رنگ خطر) کثیفی را نشان داد. آدرینا دست تمیز را کمرنگترکشید و یسنا با حالت چهره تمیزی و کثیفی را نشان داد.
• تاریخ: 11 فروردین 99
• نام کتاب: دوست خوبی باشیم
کتاب زیبا و تاثیرگذاری بود که ناخودآگاه کودکان را درگیر میکرد و شروع به اظهارنظر و پرسیدن میکردند. نخست از بچهها پرسیدم: به نظر شما چطور میتوانیم دوستهای خوبی باشیم؟ اهورا گفت: با هم بازی کنیم و وسایلمان را به همدیگر بدیم. آدرینا گفت: با هم حرف بزنیم. یسنا گفت: به هم کمک کنیم. و نیکای کوچولو گفت: با هم مهربان باشیم. هنگام بلندخوانی کودکان مدام دنبال این بودند بفهمند چقدر پاسخهایشان درست بوده است. در پایان کتاب هم پرسیدم: به نظر شما چرا این بچه دوست خوبی است؟ بچههای نظرهای متفاوتی داشتند اما همه متفقالقول بودند که چون به دوستش کمک کرده برنده مسابقه شود، پس دوست خوبی است.
به عنوان فعالیت با استفاده از نی، قیچی و ماژیک، کرم متحرک درست کردیم، تا همکاری و احترام به یکدیگر را در عمل تجربه کنیم. پس از آن هم با آرد و رنگ غذا خمیر درست کردیم. ایدهی جالب اهورا برای تراشیدن مداد شمعی و استفاده از آن برای درست کردن خمیرهای چند رنگ بسیار عالی بود.
• تاریخ: 12 فروردین 99
• نام کتاب: چه کار کردی باخودت (از مجموعه کتابهای فیلی وفیگی)
ابتدا جلد کتاب را به کودکان نشان دادم و پرسیدم نظرشان چیست. اهورا گفت: فیل دویده، افتاده، خرطومش شکسته... آدرینا و یسنا معتقد بودند که خورده به دیوار! شروع به بلندخوانی کتاب کردم. با خواندن هر صفحه، صدای خندیدن بچهها بلندتر میشد! وقتی به صفحات پایانی کتاب رسیدم، پرسیدم: حالا به نظرتان چرا خرطومش شکسته؟ این بار اهورا و آدرینا و یسنا گفتند: حتما خواهر کرگدن هم آمده، دیگر خرطومش تحمل نداشته و شکسته. در پایان داستان چهرهی کودکان دیدنی بود! همه متعجب شده بودند! در پایان طرز ساخت یک نوع عروسک ساده را به بچهها آموزش دادم که خیلی خوششان آمد و حسابی سرگرم شدند. از دوستان عزیز کتابدار در کتابخانه صدرالواعظین خوانسار هم برای به اشتراک گذاشتن کتاب «با خودت چه کار کردی» بسیار سپاسگزارم.