«سپیده رئیس سادات» از پنج سالگی دلبستهی موسیقی اصیل ایرانی شد، و از نه سالگی به آموختن ردیف آوازی نزد خانم «پریسا» (فاطمه واعظی) و همچنین استادانی مانند «پرویز مشکاتیان» و «محمدرضا لطفی» پرداخت. او در سال ۱۳۸۱ کارشناسی نقاشیاش را از دانشگاه دریافت کرد و در سال ۱۳۸۷، دانشآموخته گرایش موزیکولوژی از «دانشگاه ادبیات و فلسفه بولونیا» شد. او اکنون در «دانشگاه تورنتو»، در مقطع دکتری به پژوهشگری در زمینه موسیقی میپردازد. به بهانه مادر شدن ایشان و داشتن کودکی یک ساله، به گفتوگویی با موضوع گوش موسیقایی کودک و تجربه ایشان با دختر یکسالهاش میپردازیم.
خواهش میکنم از علت علاقهمندی شما در کودکی به موسیقی کلاسیک ایرانی بگویید؟
آنچه در اینباره به یادم دارم این بود که هر گونه صدای خوب همسایهها و دوستان مرا به خودش جلب میکرد. یادم است هنگامی که پنج ساله بودم، با ویولن دوست پدرم «فرود گرگینپور»، که از استادان موسیقی قشقایی بود، میخواندم. صدای «غلامحسین بنان» و ترانه «الههی ناز» ایشان را دوست داشتم. وقتی صدای خانم پریسا را شنیدم و بهویژه کنسرت نوا و بیات تُرک که نوار صوتی آن را در پخش صوت خودروی پدر مرتباً گوش میدادم، شیفتهی آواز و تحریرهای صدای ایشان شدم. از چهار پنج سالگی این علاقهمندی در من آغاز شد. پدر و مادرم اگرچه خودشان ساز نمیزدند خیلی به موسیقی علاقهمند بودند. پدرم دوستان موسیقیدان بسیاری داشت و مرتباً بزرگان موسیقی به خانهی ما میآمدند و ساز میزدند. این شانس بزرگی برای من بود و بیگمان این رویدادها در علاقهمند شدن من به موسیقی در این سن و سال بیتأثیر نبوده است.
شما مادر هستید و یک فرزند دارید، در دوران بارداری و پس از تولد فرزندتان، آیا آگاهانه برنامهریزی کردهاید که کوچولویتان نیز به موسیقی علاقهمند شود؟ با چه نوع موسیقی؟
برنامهریزی ویژهای نکرده بودم، ولی در اینباره اندکی مطالعه کرده بودم. در کتابها و نوشتهها از تأثیر موسیقی روی جنین در دوران بارداری، بهویژه در سه ماه آخر، مطلع شدم. مثلاً در کتاب «Touchpoints»، به مادر بارداری اشاره میشود که پیانیست بوده و در ماههای آخر بارداری جمله موسیقیایی دشواری از «والس شوپن» را بسیار تمرین میکرده و هنگام تمرین، جنین در رحم او آرام بهنظر میرسیده است. مادر تعریف میکند که سه ماه پس از تولد، بار دیگر همان والس را میزند و هنگامی که مادر به همان جمله میرسد، نوزاد که در گهوارهاش بازی میکرده، از بازی کردن دست میکشد و به مادر نگاه میکند، گویی قطعه را میشناخته است. نویسنده کتاب نتیجه میگیرد که نهتنها جنین در هنگام بارداری میشنود، بلکه حافظه موسیقیایی نیز دارد. این گفته مرا به فکر واداشت که چهقدر مهم است جنین پیش از تولد چه نوع موسیقی بشنود و یاد بگیرد.
چه تجربههایی با آوازخوانی برای دختر نوزادتان دارید؟
من در دوران بارداری تقریباً صدا نداشتم و تغییرهای هورمونی حتی روی حرف زدنم نیز تأثیر گذاشته بود؛ ولی در این دوره خیلی سهتار میزدم و چون سهتار، سازی است که روی شکم قرار میگیرد، ارتعاشهای آن روی جنین تأثیر گذاشته بود و پس از بهدنیا آمدن دخترم، متوجه شدم او چهقدر به صدای سهتار واکنش نشان میدهد و با آن ارتباط برقرار میکند. واکنش او نسبت به صدای آواز من اینگونه نبود و در ماههای نخست پس از بهدنیا آمدن که خوابش بههم ریخته بود، وقتی او را میخواستم آرام کنم، برایش سهتار مینواختم. گاهی که خودم خسته میشدم، فکر کردم از صدای ساز ضبط شده اساتید موسیقی بهره ببرم. جالب بود وقتی دختر کوچولویم صدای سهتار استاد «عبادی» را میشنید، حتی هنگامی که خیلی ناآرامی میکرد، بسیار عجیب بود که با اولین مضراب بداههنوازی شور استاد عبادی، آرام میشد. در حالی که همان وقت پستانک نمیخواست و دوست نداشت.
تجربههای فردی شما بسیار جالب است، آیا پیشنهاد ویژهای برای مادران جوان دارید؟
آنچه من مطالعه کردم و تلاش کردم بهعنوان مادر یاد بگیرم، این بود که بیشتر افراد آگاه پیشنهاد میکنند برای بچهها آواز بخوانید، حتی اگر خوشصدا هم نیستید. من خودم این تجربه را دارم که فرزندم تمرینهای آوازم را، گرچه گاهی طولانی هستند، گوش میدهد و خسته نمیشود. یک مورد دیگراین است که شنیده بودم برخی معتقدند سوناتهای «موتزارت» بچهها را تیزهوش میکند. درست و نادرست این را نمیدانم و فکر میکنم بیشتر افسانه است، ولی سوناتهای پیانوی موتزارت، با آن که بسیار زیبا هستند، سادگی بچهگانهای نیز دارد و شنیدن آن برای بچهها جالب است.
آیا بهجز نواختن سهتار، تجربه نواختن سازهای دیگری را برای دخترتان داشتهاید؟
من مرتباً برای دختر کوچولویم سهتار میزدم و هرچه بزرگتر میشد دوست داشت ساز را خودش در دست بگیرد، ولی چون چنگ زدن و کشیدن سیمهای سهتار خطرناک بود، شروع کردیم از سازهای کوبهای استفاده کردن. در واقع این سازها جزء اسباببازیهای او شدند. تنبک و یک هنگ درام کوچک که شاگردان عزیزم به من هدیه دادند و خیلی صدای خوشی دارد، همچنین یک داربوکای مصری و دایره کوچک ازبک دارم که هنگامی که میخوانم، دخترم خودش را به سمت این ساز میکشد و آن را مینوازد و یا با جغجغههایش همراهیام میکند.
در تربیت، «آزادی کودک و تقویت او در پیدا کردن مستقل راهکارها» و دادن این امکان که خود او راهکارها را پیدا کند، بسیار مهم است. آیا در این زمینه تجربهی ویژهای دارید؟
به نظرم بسیار مهم است که اجازه دهیم کودک خودش تجربه کند و اگر چالشی هست، تلاش کند از پس آن برآید. من نیز این رفتار را با دخترم تجربه میکنم که خودش از چالش عبور کند و طعم موفقیت را بچشد.
چگونه کودکان را به ملودیها و شعرهایی که به شکل ترانه خوانده میشود، میتوان علاقهمند کرد؟
بسیاری از ما گمان میکنیم برای کودکان حتماً از موسیقی ساده باید استفاده کنیم، این اشتباه است. کودکان نهتنها موسیقی ساده (بیشتر «پاپ») را که شعر و ملودی و ریتم سادهای دارد می فهمند، بلکه مطمئن هستم بچهها ظرفیت شنیدن پیچیدهترین و زیباترین موسیقیها را نیز دارند. این ظرفیت ما بزرگترهاست که معمولاً محدود است. دخترم به یک اندازه با دوتار خراسانی، سمفونی «بتهوون» و موسیقی آغاز و پایان برنامههای خبر به وجد میآید. من این تجربه را دربارهی نقاشی با دختر کوچولویم نیز دارم. خیلی کوشش میشود همیشه از رنگها، طرحها و نقاشیهای ساده برای کودک استفاده شود، ولی من دیدهام که دختر کوچولویم به نقاشی و طرحهای پیچیده نیز علاقهمند است و مدتها با گلهای روی قالی، خودش را سرگرم و بازی میکند. ما یک تابلوی بسیار زیبا اثر «ایوب امدادیان» هدیه گرفتیم که شاهکار است و من متوجه شدم دخترم مدت طولانی به این تابلو نگاه میکند، و طرحها و عکسهای پیچیده نیز توجه او را جلب میکند و گاهی نقش فرش برایش جالبترین چیز میشود.
شما این دیدگاه را باور دارید که موسیقی توان یادگیری کودک را افزایش میدهد؟
من هم شنیدهام که موسیقی سرعت یادگیری را افزایش میدهد. با دوستانی که با متد «مونتهسوری» آشنا هستند، صحبت کردم، آنها نیز نظرشان این بود که این روش آموزش با موسیقی به کودکان، بهویژه تا دو سالگی، خیلی مهم و آموزنده است. ولی چیزی که تجربهی خودم بوده و میخواهم بگویم، این است که بیشتر وسایلی که برای بچهها ساخته میشود و به فروش میرسد، مثل صندلی، برخی اسباببازیها که با موسیقی همراه هستند، صداهایی که از آنها شنیده میشود، خوب نیستند؛ صدای مصنوعی دارند و زیبا نیستند و بیشتر تجاریاند و بهتر است بچهها را با موسیقی طبیعی آشنا کرد. اگر هم وسیلهای را مجبور هستیم بخریم، میتوان از موسیقی آن استفاده نکرد.
دربارهی تصویرسازی در شعر و موسیقی برای بچهها چه دیدگاهی دارید؟
بچهها از تغییرهای صوتی و صدا در بازگویی داستانها و شخصیتهای داستانی لذت میبرند و موجب خنده و شادی آنها میشود. مثلا وقتی خرگوش با موش حرف میزند، یا شیر با گربه و یا حتی چیزهای سادهای که با زیر و بم کردن صدا و تغییر ریتم صدا در گفتوگو با بچه، موجب علاقه و شادمانی او میشود.
تجربه شما دربارهی لالاییها چیست؟
هنگامی که لالاییهای اجرا شده با صدای گرم «سیما بینا»از مجموعه ارزشمند «لالایی های ایرانی» ایشان را برای دخترم پخش میکنم، اثر بسیار خوبی دارد. خودم نیز آنچه را یاد گرفتهام، برای دخترم میخوانم، مثل لالاییهای کلاسیک که مثلاً در «گوشه بختیاری» است. نمیدانم تأثیر لالاییها و ملودیهای ساده چهقدر است، ولی حتماً برای دخترم لالایی میگویم. در آن مدتی که مادرم هنگام بهدنیا آمدن دخترم با ما بود - گرچه ایشان خواننده نیست و مدت بسیار کوتاهی در خانه ما بود - متوجه شدم دخترم لالاییهای او را بیشتر از لالاییهای من دوست داشت. به این دلیل این موضوع را میگویم که مادرهای جوان فکر نکنند صدای خوبی باید داشته باشند تا برای بچههایشان لالایی بخوانند.
شما آموختن موسیقی را از کودکی آغاز کردید، آیا روش آموزش موسیقی را در دوره خودتان میپسندید؟ اکنون دیدگاهتان دربارهی آن سبک آموزش چیست؟ روش آموزش پیشنهادی شما کدام است؟
روش آموزش آواز در ایران بهشکل مدون، سابقه سنتی ندارد، زیرا اصولاً در قدیم همه کلاس موسیقی و آواز نمیرفتند و بیشتر بچههای اهالی موسیقی بهدنبال آموختن بودند و در خانه و در مجالس بهطور معمول از بزرگترها آموزش میگرفتند. بعدها رادیو نیز بینهایت در تعلیم موسیقی مؤثر بود، ولی پس از انقلاب، آموزشگاههای موسیقی زیاد شدند و خیلیها به یادگیری موسیقی علاقهمند شدند. هنوز بهجز همان آموزش ردیف که روایتهای مختلفی از آن هست، شیوه مشترک دیگری برای آموزش موسیقی سنتی ایرانی وجود ندارد. آنچه افزون بر این آموزش داده میشود، بیشتر سلیقه خود مربی است. من نیز همان ردیف را تدریس میکنم، ولی سعی میکنم بهطور منظم و با توجه به ظرفیت هنرآموزان، دربارهی تئوری ردیف و تاریخ موسیقی توضیحاتی نیز بدهم. تکنیکهایی نیز برای آماده و گرم کردن صدا از استادان ایرانی و غیر ایرانی یاد گرفتهام که آنها را با اندک تجربهها و تمرینهای خودم، منتقل میکنم.
بسیار ممنونم. تندرست و موفق باشید.