من مسئول گل خودم هستم! در حاشیه داوری داخلی براتیسلاوا

هر سال برای داوری داخلی براتیسلاوا از سوی کانون دعوت می‌شوم. چندین دوره به احترام تصویرگران پرتلاش کشورمان در این نشست ها شرکت ‌کردم و سعی‌ بر این بود که با رعایت اخلاق حرفه‌ای و پیروی از معیاری‌های شناخته شده به آثار برتر رأی دهم.

چند سالی است که در این داوری شرکت نمی‌کنم، شماری از تصویرگران و علاقمندان به کتاب کودک، دوستان و آشنایان از من پرسیده‌اند چرا؟

همان‌طور که همگان می‌دانند، «موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان» بیش از یک دهه است که در انتشار آثار با کیفیت کودکان تلاش می‌کند و من مدیر هنری انتشارات موسسه هستم. در دوره‌های اخیر که برای داوری دعوت شده‌ با خود اندیشیده‌ام که چگونه می‌توانم در برابر آثاری که برای پیشبرد نشر آن تلاش کرده‌ام، به عنوان یک داور بی‌طرف انجام وظیفه کنم؟ کاری دشوار و از نظر من ناممکن است.

یادم می‌آید که در دور اول داوری کنکور نامی کره جنوبی در سال 2013، یکی از داوران که خود تصویرگر برجسته‌ای در کره جنوبی بود، پس از شرکت در دور اول مسابقه از داوری کنار کشید. علت را که پرسیدیم اظهار داشت که در دانشگاه هنر سئول درس می‌دهد و بسیاری از شاگرانش در آن مسابقه شرکت کرده‌اند و نمی‌تواند بی طرف بماند. شگفتا که برنده جایزه اول این مسابقه یکی از شاگردان او شد. این استاد گرامی هم در دوره تدریس‌اش فوت و فن کار را به تصویرگران جوان خوب یاد داده بود و هم با این حرکتش درس اخلاقی نه تنها به او، به همه ما داد که در جایگاه داور بین‌المللی قرار داشتیم. با خودم فکر کردم به راستی داوری در هر مسابقه‌ای یک مسئولیت سنگین اجتماعی است و باید به اصول اخلاقی پایبند و حساس بود.

شاید درباره لابیگری در مسابقات زیاد شنیده‌ باشید. فقط خاص سرزمین ما نیست، بر پایه تجربه‌های گسترده‌ای که در داوری‌های گوناگون بین المللی داشته‌ام، شوربختانه اخلاق همیشه و همه جا حرف اول را نمی‌زند، اما من به این گفته « شازده کوچولو » باور دارم که «باید مسئول گل خود بود». به همین سبب تصمیم گرفتم پاسخگوی عملکرد خودم باشم و به اصول پایبند بمانم. و این شد که از رفتن به این نشست‌های داوری سرباز زده‌ام.

البته به مسول محترم کانون که مرا دعوت کردند، سبب اصلی را نگفتم. تنها گفتم حالم خوب نیست. حالم واقعاً هم خوب نیست. نه بخاطر کرونا و ده‌ها علت دیگر که حال همه را بد کرده است. حالم خوب نیست برای همه اتفاقاتی که در گستره ادبیات کودکان ایران دارد رخ می‌دهد. برای همه جلو زدن‌ها و حذف کردن‌ها و کوته‌بینی‌ها و حسادت‌ها که متاسفانه روز به روز گسترده‌تر می‌شود.

این یادداشت را در پاسخ دوستانی نوشته‌ام که از من پرسیدند چرا به داوری نرفتم و البته واکنشی هم هست به داوری‌هایی که هر روز و هر ماه و هر سال روزن‌های عبور از آن تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود، تا جایی که در یک فهرست 15 نفره، پانزده تصویرگر با سبک‌ها، گرایش‌ها و نگاه‌های متفاوت با ناشران گوناگون قرار نمی‌گیرند.

پرسش من از داوران عزیز این است که اگر بپذیریم که هیچ سهم خواهی و قانون خودی و ناخودی برقرار نبوده است، چرا گزینش‌های خود را آنگونه انجام می‌دهیم که به تدریج تصویرگرانی داشته باشیم مسابقه‌ای با سبک و ذائقه خاص که مهم نیست چه داستان یا موضوعی را روایت کرده‌اند؟ چرا تصویرگرانمان را به سوی تقلیدهایی نه چندان حرفه‌ای از آثار برتر جهانی هل می‌دهیم؟ چرا همه را با سلیقه‌های داوران مسابقات بین المللی قالب‌بندی و بسته‌بندی می‌کنیم؟

این چراها را مطرح می‌کنم تا به تصویرگران جوان و تلاشگری که آثار خوب و باکیفیتی به این رقابت‌ها و مسابقه‌ها روانه می‌کنند، بگویم که این نام ها و برنده شدن‌ها می‌گذرد و پایدار نیست. آنچه مهم است کودکان هستند. تلاش کنید برای کودکان این سرزمین کتاب‌های با کیفیت منتشر کنید و در قلب و جان آن‌ها ماندگار شوید.

زهره قایینی اسفند 1399

پی‌نوشت: دوسالانه‌ی تصویرگری براتیسلاوا مهم‌ترین و منحصر به فردترین رویداد در زمینه‌ی تصویرگری کتاب کودک و نوجوان است که با پشتیبانی یونسکو و همکاری شعبه‌های ملی دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان در کشور اسلواکی برگزار می‌شود.

نویسنده:
کلیدواژه:
Submitted by editor74 on