بازرگانی از غلام به بانو پیام فرستاد تا برای شب ششانداز پزد. غلام که تا آنروز نام این خورش را نشنیده بود، گمان برد ششانداز غذایی به کفاف شش شخص باشد. مرم خانه را پیش خود شماره کرد، هفت تن برآمدند. اندیشید که خواجه بهعمد غلام را بهحساب نیاورده و بر غم او خاتون را گفت: آقا فرموده هفت انداز بپزید.