تامین مسکن

در سال 1938 دولت تصمیم گرفت برنامه خانه‌سازی در سرتاسر کشور را شروع کند و برای تمام مردم مملکت اعم از کارمند و کارگر شاغل و بازنشسته حتی پیشه وران جزء، خانه‌های ارزان قیمت با اقساط طویل‌المدت بسازد و تحویل دهد تا خاطر عموم از این مشکل بزرگ راحت شود!

از هر وزارتخانه یک نفر نماینده معرفی شد تا به اتفاق متخصصین و مهندسین کمیسیون‌های لازم را تشکیل دهند و پس از بررسی و مطالعه کامل، برنامه کار را تهیه و جهت اجراء در اختیار دولت بگذارند...

اعضاء کمیسیون که بالغ به چهل نفر می‌شدند در سالن بزرگ اجتماع کردند و کمیسیون با نطق مهیج جناب وزیر مربوطه رسماً وارد کار شد...

پس از نطق جناب آقای وزیر مدتی هم از وقت کمیسیون به اسم معارفه و صرف چایی و شیرینی گذشت... کمی هم از آب‌وهوا و سیاست دنیا و تحولات جهان صحبت کردند...

در آخر جلسه کسی که از همه مسن‌تر بود گفت:

- خب، رفقا اجازه بفرمایید وارد اصل مطلب بشویم...

همه سکوت کردند و رییس سنی ادامه داد:

- توجه دارید که منظور از اجتماع و تشکیل این کمیسیون، تهیه برنامه خانه‌سازی و تأمین مسکن برای عموم است...

تمام حضار با حرکت سر فرمایشات رییس سنی را تأیید کردند و ریاست محترم به بیاناتش ادامه داد:

- البته می‌دانید در دنیای کنونی دیگر نباید مسائلی به نام مشکل مسکن و عدم بهداشت و وجود بی‌سوادی در مملکت وجود داشته باشد...

از هر گوشه سالن صدایی بلند شد: «درسته...» «صحیح است...» «همین‌طور است...» «احسنت...»

ناطق با لبخند محبت‌آمیزی از همکاران تشکر کرد و ادامه داد:

- امروز ما دورهم جمع شده‌ایم تا مسئله مسکن را که یکی از مشکلات اساسی خانواده است بررسی کنیم و با هم فکری شما اعضاء محترم کمیسیون که هرکدام نماینده یک مقام رسمی هستید و همه شما در کار خودتان بصیر و مطلع هستید این کار را به پایان برسانیم...

جملات «آمین» و «انشا الله» از هر طرف بلند شد و چند نفر با زدن روی میز و بلند کردن انگشت، اجازه صحبت خواستند...

یک نفر که قدش از همه بلندتر و صدایش از همه کلفت بود موفق شد صحبت کند... پس از ذکر مقدمه‌ای گفت:

- اگر آقایان اجازه بفرمایند بهتره قبل از هر کار هیئت رییسه ای را بی کمیسیون انتخاب کنیم تا کار با نظم و ترتیب بیشتری انجام گیرد...

تمام اعضاء کمیسیون با این نظر موافقت کردند. مرد قد بلند و صدا کلفت گفت:

- به نظر من آقای مهندس زلفی زاده نماینده سازمان آبادانی و مسکن برای ریاست کمیسیون به هر جهت مناسب است...

زلفی زاده که میان بیست و هفت هشت ساله‌ای بود و تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بود به خیال اینکه ریاستش تصویب شد مثل فنر از جا بلند شد و به حضار تعظیم کرد...

نماینده دفتر فنی و ساختمانی که به اندازه سن آقای مهندس سابقه خدمت داشت گرچه کلاس ندیده و تیتر مهندسی نداشت ولی به لحاظ تجربه و سابقه‌اش ریاست کمیسیون را حتی خودش می‌دانست. به همین جهت به عنوان مخالف شروع به صحبت کرد...

آقای سه انگشتی نماینده شهرداری که چند ماه دوره کلاس نقشه‌کشی را دیده و خودش را مهندس قابلی می‌دانست از اینکه رقیب پر و پا قرصی کنار می‌رفت ذوق کرد و به امید انتخاب شدن به ریاست کمیسیون گفته‌های نماینده دفتر فنی و ساختمانی را با شعارهای «صحیح است...»...«درست است...» تأیید می‌کرد...

 بالاخره اعضاء کمیسیون ریاست آقای مهندس را رد کرد اما اختلاف دیگری بین نماینده دفتر فنی و ساختمانی و نماینده شهرداری پیش آمد...

بگو مگوی آن‌ها تا ساعت ده شب طول کشید و جلسه اول بدون اخذ نتیجه پایان یافت و قرار شد در جلسه بعدی که هفته آینده تشکیل می‌گردد این موضوع حل شود...

جلسه دوم...و سوم...و چهارم و...

اعضاء کمیسیون جمع می‌شدند مدتی وقت آن‌ها صرف چایی و شیرینی و مدتی هم از این‌طرف و آن‌طرف صحبت می‌کردند وقتی هم بحث درباره مسئله اصلی شروع می‌شد به علت تشدد آراء عدم توافق اعضاء کمیسیون مسئله به هفته بعد موکول می‌گردید!!

با این‌ترتیب سال 1938 به پایان رسید و هنوز کار مهمی انجام نگرفته بود...

در اوایل سال 1939 با ترمیمی که در کابینه انجام شد مدتی کار به تعویق افتاد. بعد هم که قرار شد کارش را دنبال کند چند نفر از نمایندگان ادارات عوض شدند...

و تا خواستند کار را شروع کنند مرد مسنی که سال گذشته جلسه را افتتاح کرده بود به رحمت ایزدی پیوست و چون مدت هیئت رییسه سال قبل هم تمام شده بود...

دوباره یک رییس سنی انتخاب کردند... کار انتخاب هیئت جدید بازهم توی رقابت افتاد. نماینده‌ها بازهم مدتی بگو مگو کردند...

بازهم جلسات دیر تشکیل می‌شد...بر سر مسائل اساسی بازهم اختلاف‌نظر پیش می‌آمد...

با این ترتیب سال 1939 هم به پایان رسید!!!

تا سال 1942 نتوانسته بود یک راه‌حل عملی و قابل اجرایی تهیه نماید و به دولت بدهد... به همین جهت تعطیل شد.

در سال 1944 با تغییر کابینه مجدداً تشکیل شد. از چهل نفر نمایندگان ادارات هفت نفرشان فوت کرده بودند به‌جای آن‌ها نمایندگان تازه‌نفس انتخاب شد...

چون سه ماه از سال گذشته بود و از طرفی امسال سرمای شدیدی شد کمیسیون عملاً نتوانست کاری بکند و انجام کارهای اساسی به اوایل سال 1945 موکول گردید...

در سال 1945 به علت بحران‌هایی که در مملکت پیش آمد نمی‌توانست مرتب کار کند...

اعضاء کمیسیون حوصله کار کردن و مطالعه و بررسی نداشتند و همه در بلاتکلیفی به سر می‌بردند... در این میان سه نفر دیگر از اعضاء عمرشان را به شما دادند و به‌جای آن‌ها سه نفر دیگر تعیین شد. اواخر سال 1946 رییس سنی به سایر اعضاء اولتیماتوم داد:

- آقایان سهل‌انگاری و بی‌اعتنایی بسه...روزنامه‌ها هرروز مقالات پر سر و صدایی در اطراف ما می‌نویسند. مردم چشم امیدشان را به دست ما دوخته‌اند که چه وقت خانه‌هایشان را تحویل می‌دهیم...

- بیایید به خاطر خدا و به خاطر وجدان و شرف و ملیت این کار را تمام کنید.

تمام اعضاء از اینکه وجدان و شرف خودشان را در شرف اضمحلال می‌دیدند تصمیم گرفتند جدی و بدون وقت‌گذرانی مشغول کار شوند...

تهیه برنامه دو سال طول کشید. هنگامی‌که در پایان سال 1948 برنامه جهت اجرا به دولت ابلاغ شد حتی بودجه سال 1949 تهیه و به تصویب هم رسیده بود. دیگر کاری از دست متصدیان مربوطه برنمی‌آمد..

در سال 1950 بودجه لازم پیش‌بینی و در لیست منظور شد اما چون دولت کسر بودجه داشت و از هیچ کاری نمی‌شد کسر کرد اجباراً بودجه تأمین مسکن را صرف خرید وسایل باشگاه رؤسای کل ادارات کردند و بابت حقوق بیست و هشت نفر ماشین‌نویس و سکرتر پرداختند!!!

در سال 1955 که هیچ مانعی در راه اجرای برنامه تأمین مسکن نمانده بود هنگام پیاده کردن طرح متوجه شدند که هزینه اجرای طرح هفتاد و پنج درصد ترقی کرده و بودجه موجود کفاف ثلث پروژه را هم نمی‌کند. به همین جهت اجرای طرح متوقف شد و بودجه را صرف خرید ماشین‌های دولتی کردند!!!.

در سال 1956 روز از نو روزی از نو مقرر گردید مربوطه پروژه تقدیمی را مجدداً بررسی و اصلاح کند از نماینده‌های ادارات یازده نفر دیگر فوت کرده بودند...

مدتی طول کشید تا عوض آن‌ها انتخاب و به کمیسیون معرفی گردید و مدتی هم طول کشید تا نمایندگان جدید با همکاران خود آشنا شدند....

و بازهم مدتی طول کشید تا اعضاء مطالبی را که سال‌ها پیش بررسی کرده بودند به خاطر آوردند!!

با این‌ترتیب تهیه پروژه و طرح جدید به سال 1957 موکول شد...

در سال 1960 که طرح جدید به دولت ارائه شد چون حزب قبلی اقتدارش را از دست داده و حزب اقلیت روی کار آمده بود تمام برنامه‌ها به هم خورد...

سال 1963 از چهل نفر اعضاء اولیه کمیسیون فقط یه نفر باقی‌مانده بود... حالا یک مشکل بزرگ دیگری پیش آمده اعضاء از دو حزب مخالف بودند تشکیل می‌شد...

این روزها علاوه به‌صرف چای و شیرینی و بحث سیاسی و آب‌وهوا مدتی هم وقت کمیسیون صرف مباحث حزبی می‌شد. در سال 1965 فقط سه نفر از اعضاء قدیمی باقی‌مانده بود یکی آب دهانش را نمی‌توانست کنترل کند، یکی نیمه بدنش فلج شده و سومی هم نابینا شده بود. بااین‌حال هنوز پروژه تأمین مسکن در حال رسیدگی نهایی بود!...

بهار سال 1970 بازهم کمیسیون تشکیل شد. آخرین عضو بازمانده اولیه را توی صندلی چرخدار به جلسه آوردند... طبق سنت قدیمی قرار بود رییس سنی اولین جلسه را افتتاح کند...

اما رییس هرچه زور زد صدایش درنیامد و بعد هم توی اون همه سروصدا و شلوغی خوابش برد!!!

اعضاء کمیسیون به احترام این همکار قدیمی و تاریخی و به خاطر اینکه خواب شیرین او را به هم نزنند جلسه را تعطیل کردند!!.

قرار شده است بعد از این هم این احترام به بزرگ‌ترها رعایت شود و هر وقت یکی از اعضاء خوابش ببرد دیگران سکوت نمایند!!.

با توجه به اینکه سایر اعضاء هم سنی ازشان گذشته و قدم به مرحله پیری گذاشته‌اند و به علت کار زیاد و خسته‌کننده در جلسات اکثراً دچار خستگی روحی و جسمی می‌شوند و مسلماً خواب‌آلوده و بی‌حال می‌شوند. می‌رود به این زودی‌ها پروژه تأمین مسکن تهیه نمی‌شود. مردم بیچاره و بینوا موفق به داشتن خانه نخواهند شد شاید فرزندان و نوه‌های آن‌ها به این آرزوی چند صد ساله برسند آمین.

مترجم:
نویسنده:
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on