به من نگو مامان!

عنوان لاتین
Nenn mich nicht Mama

یک روز صبح، اُتو، سنجاب کوچولو، جلوی در خانه‌اش یک گلوله‌ی سبز خاردار پیدا می‌کند. توی آن یک موجود نرم و کرکی است که مرتب می‌گوید: «بیب» و صدا می‌زند: «مامان! مامان!» اتو نمی‌خواهد مامان او بشود، ولی پشمالو یواش یواش وارد زندگی راحت اُتو می‌شود و روزگار آرام او را حسابی بر هم می‌زند.

در کتاب «به من نگو مامان!»، شخصیت اصلی داستان، یک سنجاب است. او به طور اتفاقی و به سبب مهربانی، از موجودی نگهداری می‌کند که جلوی لانه‌اش گذاشته شده و هیچ شباهتی هم به خودش ندارد. این موجود شبیه هیچ موجود دیگری نیست و شگفت‌انگیزتر اینکه اندازه‌اش هر روز چند برابر می‌شود و جایش در لانه‌ی سنجاب تنگ‌تر. به‌طوری ‌که دیگر در رختخواب جایی برای سنجاب نمی‌ماند. هیکل درشت پشمالو به همه‌ی وسایل خانه برخورد می‌کند و آن‌ها را می‌شکند.

 

سنجاب، که دیگر از این وضع کلافه شده است، چند آگهی می‌نویسد و برای پیدا کردن مادر او به همه‌ی درختان اعلامیه می‌چسباند و چند روز هم به جنگل می‌رود، ولی در جنگل هم کسی این موجود عجیب و پشمالو را نمی‌شناسد. پشمالو که سنجاب را مامان خودش می‌داند در مدتی که سنجاب در منزل نیست خانه را مرتب می‌کند و سوپ خوشمزه‌ای می‌پزد و حتی ورودیِ لانه را متناسب با قد و اندازه‌ی خودش درمی‌آورد. سنجاب در راه بازگشت از جنگل فکر می‌کند که اگر پدر و مادر پشمالو را پیدا نکرده، در عوض او موجود خوب و مهربانی است و سوپ‌های خوشمزه‌ای هم درست می‌کند. سنجاب در همین فکرهاست و به نزدیکی لانه رسیده است که در یک حمله‌ی خطرناک عقاب، به کمک پشمالو، نجات پیدا می‌کند.

ماریان دوبوک در داستان «به من نگو مامان!»، به‌خوبی نشان می‌دهد که سرپرستی هر موجودی اگر با مهربانی همراه باشد، زندگی را پر از صفا و شادی و همدلی می‌کند. در مواقع خطر هم با کمک یکدیگر می‌شود خطر را رفع کرد. نویسنده شخصیت پشمالوی کتاب را به‌خوبی خلق و تصویرگری کرده است و در واقع، آنچه را در نظر داشته و به خیال آورده برای خوانندگانش به تصویر کشیده است.

 کتاب پیش رو برگردانی از ترجمه‌ی آلمانی این کتاب است.

گزیده‌هایی از کتاب

  در جنگلی بسیار انبوه، درختی بزرگ‌تر از بقیه‌ی درخت‌هاست. روی این درخت، سنجاب کوچولویی به نام اُتو زندگی می‌کند. یک روز صبح، وقتی اُتو از خانه‌اش بیرون می‌آید جلوی در یک گلوله‌ی سبزِ خاردار عجیب‌وغریب می‌بیند. با تعجب می‌گوید: «این دیگر چیست؟! این دیروز اینجا نبود.»

برگردان
گیتا رسولی
نویسنده
Marianne Dubuc, ماریان دوبوک
تصویرگر
Marianne Dubuc, ماریان دوبوک
سال نشر
چاپ اول 1400
ناشر
نگارنده معرفی کتاب
انتخاب ژانر
عنوان عملیات
ژانر
کتاب ادبیات غیرداستانی علمی کودک و نوجوان
کتاب شعر کودک و نوجوان
کتاب مرجع کودک و نوجوان
کتاب ادبیات کهن ایران برای کودک و نوجوان
کتاب لالایی
کتاب نمایشنامه کودک و نوجوان
افسانه
بازنویسی و بازآفرینی
حکایت (فابل)
خاطره (سرگذشت)
خودزندگی نامه (اتوبیوگرافی)
داستان اساطیری
داستان پریان
داستان تاریخی
داستان دلهره آور
داستان طنز
داستان عاشقانه
داستان علمی تخیلی
داستان فانتزی
داستان کارآگاهی
داستان کلاسیک
داستان کمیک و رمان گرافیکی
داستان کوتاه
داستان ماجراجویی
داستان معمایی
داستان واقع گرا
داستان ورزشی
داستان هجو
رئالیسم (واقع‌گرای) جادویی
زندگی‌نامه (بیوگرافی)
ژانر وحشت
سخنرانی
خودیاری
کتاب درسی
گاه‌نامه
متل یا ترانه متل
مقاله
غیرداستان
رمان نوجوان
کتاب ادبیات غیرداستانی فانتزی کودک و نوجوان
قالب
کتاب تصویری کودک
کتاب حسی لمسی
کتاب مقوایی
داستان تصویری
کتاب پارچه‌ای
کتاب چوبی
کتاب پلاستیکی
کتاب تصویری
کتاب کامی شی بای
کتاب پاپ آپ
کتاب اسباب بازی
قطع بزرگ
Submitted by skyfa on