زنان شاعر ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان (بخش دوم) (از محبوبه نعمت زاده تا لطافت کنجایه وا)

پیش از مطالعه این بخش،‌بخش نخست را بخوانید:‌ زنان شاعر ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان (بخش نخست)

در بخش اول این مقاله با گل‌چهره سلیمانی و آزاد امین‌زاده آشنا شدیم. حال در مقاله‌ی پیش رو، با محبوبه نعمت‌زاده، موجوده حکیمووا‌ و لطافت کنجایه‌وا و نمونه‌هایی از شعر آن‌ها آشنا می‌شویم.

آشنایی با محبوبه نعمت‌زاده

محبوبه نعمت‌زاده، روزنامه‌نگار و شاعر توانمند تاجیکستان، در 7 فوریه 1949 در شهر دوشنبه به دنیا آمد. وی در رشته‌ی روزنامه‌نگاری دانشگاه ملی تاجیکستان تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1971 فارغ‌التحصیل شد. در سال‌های 1971 تا 1992 در روزنامه‌ی انباز و مجلات فیروزه و چشمه در سمتِ خبرنگار و سپس مدیر شعبه فعالیت‌ کرد؛ همچنین مدتی خبرنگار و مدیر بخش ادبیات و صنعت روزنامه‌ی سمرقند بود. در سال‌های 1996 تا 2000 در روزنامه‌ی آواز سمرقند و هفته‌نامه‌ی کودکانه‌ی آیینه فعالیت داشت. سال‌های 2002 تا 2009 نیز گزارشگر و گوینده‌ی رادیوی «صدای خراسان» در ایران بود. در حال حاضر، وی در شهر سمرقند زندگی می‌کند. نعمت‌زاده برای کودکان و نوجوانان شعرها و داستان‌های زیبایی به چاپ رسانده است. از جمله: باران بهاری (1980)، افسانه‌ی دختر زرگر (1990)، مهربان (1996)، تولدت مبارک (1998)، بانوی بابا (2000)، گریه ‌کنم یا که نی؟ (2006)، مادر جان، مادرم (2012)، باغ شمال (2013). کتاب‌های او در دوشنبه‌، سمرقند و تاشکند منتشر شده‌اند. 

محبوبه نعمت زاده

نمونه‌ای از اشعار وی:

باد خوش تابستان                                                                                                                                   می‌آید از دورادور 
باد خوش تابستان 
جان را می‌بخشد حضور 
باد خوش تابستان

بادْ هَندلک[1] آرد 
از پالیز بابا جان 
از حَولی[2] همسایه 
بوی جُواری‌بریان[3]

باد خوش تابستان 
در دیده‎ها خواب آرد 
از شاخه‌ی درختان 
باران میوه بارد

لفظ مادری 
دوگانه[4] گشتیم 
در شهر کابل 
با دختر شوخ 
مَرغوله[5] کاکل

رویش گندمگون 
مژگان[6] دراز است 
نگاهش روشن 
از شرم و ناز است

همچون دو لاله 
با هم‌ مانندیم 
ترانه در لب 
هر دو خرسندیم

باشد هماهنگ 
نام وَی ‌و من 
نام او چمن 
نام من سمَن

سخن بگوییم 
هر دو با دری 
بین ما یک است 
لفظ مادری

دخترک بی‌هنر 
سحرگهان از همه پیش 
نانوادختر می‌خیزد 
دست‌ورویش را شسته 
آرد گندم می‌بیزد

با خیال شعر نَو 
شاعره خیزد از خواب 
دخترک شاهی‌باف 
دارد به کارش شتاب

دخترک دانشجو 
خواند کتاب از سحر 
زردوز ماهر از شوق 
می‌دوزد طاقی[7] زر

دخترک بی‌هنر 
آخر به چه می‌کوشد؟ 
سَقچ[8] خَرَد از بازار 
در سر ره فروشد

گریه کنم یا که نی؟ 
پیش پا خورده به سنگ 
در راه اَفتیدم[9] 
نگاه کردم به اطراف 
کسی ندیدم 
اِ، کجا رفته باشد 
پدر جان من 
کی از کارش می‌آید؟ 
مادر جان من

حتی نمی‌نماید 
خواهرم تابان 
گریه کنم یا که نی؟ 
مانده‌ام حیران

منظره 
در بین سبزه‌زاران 
سه دانه لاله رویید 
بزغاله تازان آمد 
آن‌ها را دید و بویید

میمون بچه‌ جانش را 
کرد به پشتش سوار 
پر می‌خواهد گشاید 
چوجه[10] ‌ی مرغ چپار[11]

خرسکی از پنجره 
کلّه‌ی خود بیرون کرد 
اما نداند آن را 
باید چسان درون کرد

خرگوشک این را دیده 
خنده زند قاه‌قاه 
غیلیده روی سبزه 
کُلچه‌چه[12] می‌رود راه

آهو چسان می‌دود 
وای، ورا پای نیست! 
پای ورا چون کشم؟ 
در ورقم جای نیست...

گربه‌چه‌ی من                                                                                                                                             دارم من یک گربه‌چه 
سفیدک باادب 
در بالای کَت[13] نرم 
به راحت می‌کند خواب

روزانه موشکان را 
سور ـ سورِ ـ سور[14] می‌کند 
شب که رسید در برم 
سور ـ سورِ ـ سور می‌کند

موش او را بیند از دور 
دیر ـ دیرِ ـ دیر می‌کند 
این‌خیل[15] گربه هر روز 
پِلَو خورد، می‌ارزد!

بارانک بهاری 
شِبر ـ شِبر می‌باری 
از بام و در می‌شاری 
با قطره‌های نرمت 
به من چنان می‌فاری

وه چه خوش، تازه شسته 
رَهرَو و در و دیوار 
برگ گل و درختان 
تازه کردی از غبار

شیشه‌های تریزه[16] 
شد پرجلا و رخشان 
روی حولی، آزاده[17]  
گَردی نیابی در آن

بارانک بهاری 
هرگه ببار، التماس 
از روب و چین حولی 
تا بشوم من خلاص

در سایت کتابک بخوانید: بهار در شعر شاعران کودک و نوجوان تاجیکستان

آشنایی با موجوده حکیمووا‌

یکی از دیگر شاعران تاجیک که برای کودکان اشعار و نوشته‌های زیبایی دارد موجوده حکیمووا‌ است. او در 5 می 1932 در شهر خجند متولد شد. بعد از گذراندن تحصیلات دانشگاهی، در سال 1958 کار روزنامه‌نگاری را آغاز کرد. در سال‌های 1962 ـ 1970 کارمند و سردبیر ‌مجله‌های پیانیر تاجیکستان و مشعل بود. پس از آن نیز به مدت دو سال (1970 ـ 1971) سردبیر روزنامه‌ی کمسومول تاجیکستان شد. وی در سال‌های 1985 ـ 1990 نیز در مجله‌ای به نام فیروزه در حوزه‌ی زنان تاجیکستان فعالیت می‌کرد. 

موجوده حکیمووا

موجوده اثرهای منظوم و نمایشی زیادی آفریده است. آثارش برای بچه‌ها عبارت‌اند از: 
ماشین ماشین‌سوار (1972)، دستان ماهر (1978)، طوی بهار (1980)، شرشره (1982)، مرا نغز می‌بینید؟ (2008)، آفتاب (ترجمه‌ی ازبکی؛ تاشکند، 1975)، نَش نوریک (1975)، دستان ماهر (1978) و بهار شکوفان (1980). همچنین نمایشنامه‌های: زیستن می‌خواهم (1973)، سایه‌ی گناه (1975)، انتظاری (1975)، ظفر (1979)، حبیبه (1980)، دنیای روشن (1982)، لاله‌های سفید (1984)، پند دریا (2012) و افسانه‌ی سال نَوی نیز به قلم او تعلق دارند. (ر.ک: سامانی و سلیم، 2014 :271) اولین شعرهای او در روزنامه‌های حقیقت در شهر لنین‌‌آباد و پیانیر تاجیکستان چاپ شدند. او مؤلف مجموعه‌های شعرِ سرود سحر (1964)، الهام (1970)، به‌سوی نور (1976)، نبض راه (1977)، دیار محبّت (1987) و بوی بهار (2002) برای بزرگسالان است. شعرهای او در مجموعه‌های گروهی ترانه‌ها برای مکتبیان (1960)، برای خُردترکان (1961) و... چاپ شده‌اند.  
این شاعر توانمند در 2 ژانویه 1993 درگذشت. به نمونه‌ای از شعرهای او توجه می‌کنیم:

کی خوش‌رو؟ 
کی خوش‌رو؟ 
دانا خوش‌رو 
داناچه‌ی ما خوش‌رو 
سحر خیزد او از خواب 
سلام دهد به آفتاب 
آفتابک خندد به او 
دانا می‌شود خوش‌رو

کی خوش‌رو؟ 
دانا شیرین 
داناچه‌ی ما شیرین 
چون که دانا بیهوده 
نریزد آب دیده 
خندد رویش گل‌برین 
خنده‌ی دانا شیرین

ارچه[18]  
اَرچه، جان اَرچه 
فرح‌فزایی 
سبزی و خرّم 
بس دلربایی 
در گرد و پیشت 
ما کرده بازی 
رقصیم و خوانیم 
با سرفرازی

در شاخه‌هایت 
بازیچه‌ها پر 
زرگوشک[19] و مرغ 
اسپک[20] و اشتر

بعد دو سه روز 
می‌روند این‌ها 
از نَو تو مانی 
یکّه و تنها

ولی می‌خواهم 
چون حُسن بیشه 
سرسبز و زیبا 
باشی همیشه

مرا نغز می‌بینید، اَ ؟ 
آچه[21] جان، جان آچه جان 
اگر گپ‌درا[22] شوم 
قابل و دانا شوم 
اگر لباس خود را 
چرکین نکنم اصلا

بند طُفلیچه‌هایم[23]  
خودم بسته، گشایم 
بی‌اِنجقی[24] هر سحر 
به باغچه روم اگر 
مرا نغز می‌بینید، اَ؟ 
آچه جان، جان آچه جان 
   
به گپتان گوش کنم 
نی[25] را فراموش کنم 
به کارِ خانه اگر 
یاری دهم من بیشتر 
مهمان آید به خانه 
به عزّتش شادانه 
گذارم به روی میز 
کُلچه و قند و مویز 
مرا نغز می‌بینید، اَ؟ 
آچه جان، جان آچه جان

اگر دروغ نگویم 
بهانه‌ها نجویم 
باهود و بیهوده 
نریزم آب دیده 
افسانه‌ها را دانم 
برایتان شعر خوانم 
هنگام خفتن اگر 
گویم شبتان بخیر 
مرا نغز می‌بینید، اَ؟ 
آچه جان، جان آچه جان

در سایت کتابک بخوانید: شعر کودک و نوجوان در کشور تاجیکستان نگاهی به دوکتاب جوره هاشمی «چرا شمالک وزید؟» و «موسیقی خاموشی»

آشنایی با لطافت کنجایه‌وا و آثارش

لطافت کنجایه‌وا در 8 ژوئن سال 1950م در ده فیض‌آباد ناحیه‌ی غانچی در ولایت سغد دیده به جهان گشود. او دانشکده‌ی روزنامه‌نگاری دانشگاه ملی تاجیکستان را در سال 1972م به پایان رساند و فعالیتش را از رادیو و تلویزیون تاجیکستان آغاز کرد. از سال 1981 تا 2014م سردبیر مجله‌ی ادبی ـ بدیعی استقبال (مشعل سابق) بود. از سال 1996م تشکیلات جمعیت بین‌المللی «استقبال» را تأسیس کرد و تاکنون ریاست آن را بر عهده دارد.[26] او شاعر و نویسنده‌ی کودکان و نوجوان است و اهم فعالیتش برای این گروه سنی است. 

لطافت کنجایه وا

تعدادی از کتاب‌های شعر و داستانش عبارت‌اند از: 
لاله عروسک (1980م)، مرجان رنگه (1986م)، شراره خاطره‌ها (1992م)، صندوقچه‌ی مروارید (1997م)[27]، نمایشنامه‌ی افسانه‌ی طلا نور (2003م)، موسیچه و دُردانه (2005م)، گهواره‌جنبان (2010م) و شعرا (2010م). 
نمونه‌های آثارش به زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده‌اند. کنجایه‌وا خود نیز آثار نویسندگان کشورهای دیگر را به تاجیکی برگردانده‌ است. به ‌پاس خدمات شایسته‌‌اش به ادبیات کشور تاجیکستان با مدال «خدمت شایسته» از او تقدیر شده است. 
این شاعر پرآوازه از سال 1982م عضو اتفاق روزنامه‌نگاران و از سال 1995م عضو اتفاق نویسندگان تاجیکستان است. 
لطافت کنجایه‌وا بیشتر در شعر پیرو استادانی همچون میرسعید میرشکر، امین‌جان شکوهی، گل‌چهره سلیمانی و عبید رجب بوده است. او در ردیف استادان بزرگ ادبیات کودک در رشد و تکامل این ادبیات سهم مهمی داشته است. آثار جالب و خواندنی او به گونه‌ای است که اکثر شعرهای بچگانه‌اش را به شکل سرود می‌خوانند. شعرهای او را «عسلین» نامیده‌اند. وی مؤلف کتاب‌های بی‌شماری برای کودکان و نوجوانان است.  
دیگر کتاب‌هایش عبارت‌اند از ترانه‌ها (1982م)، راز شبنم (2000م)، آه گسسته (2003م)، نامه به برادر (2005م)، گربه‌ی سامان و جوجه‌ی آرش (2005م)، نجات‌بخش دنیا کیست؟ (2005م)، قافیه‌بازی 1-2 (2006م)، خلوت گیسو (2009م)، فرشته‌ای به نور آرزو (2009م)، سرگذشت جوجه‌ی دانا (2012)، قافیه‌بازی 10 (2013م)، مورچه‌یک بدنفس (2013م)، ضیافت (2013م)، افسانه ـ 10 (2013م)، بازی رُست‌شَوَکان[28] (2013م)، شکران، کجایی؟ (2014م)، آچه بز شاهانه (2014م) و کتاب صدبرگ حیا (2014م) که برای بزرگسالان است؛ همچنین افسانه‌ی مور و انبر (2014م)، بدنفسک (2014م)، سرود نوروز (2014م)، الفبای خودآموز (2014م)، افسانه‌ی عجایب‌‌ (2015م)، شه‌بزک جانانه (2015م)، گمبوسک سخی (2015م)، حریر ناز (2015م ـ فارسی)، صدبرگ حیا (2018م) ، دختر پیرو (2018م)، الفبای زودآموز (2019م)، صدرنگه پُفک بهر یوسفک (2019م)، شیوای نی‌نی (2019م)، شکران کجاست؟ (2019م)، ترانه‌ها به الهه‌ی وفا (2019م)، سیصد و شست و شش روز گفتگو با خدا (2019م ـ قسم 1).  
او یکی از اولین ترانه‌سرایان ادبیات معاصر تاجیک به حساب می‌آید. لطافت کنجایه‌وا غزل‌ نیز می‌سراید و در غزل «صبرین» تخلص می‌کند. وی مؤلف بیش از 50 کتاب نظم و نثر برای کودکان و بیش از 700 مقاله است؛ همچنین مترجم بسیاری از آثار بزرگان جهان به زبان تاجیکی است و بسیاری از آثار او به زبان‌های روسی، انگلیسی، ازبکی، اسپانیایی، بلاروسی، اکراینی و... ترجمه و منتشر شده است. (رک. سامانی و سلیم، 2014: 104ـ 105) 
برای نمونه چند شعر او را از نظر می‌گذرانیم:

شمالک تیره‌ماه[29]  
به حولی روبی آید 
به دانه کوبی آید 
به رقص و بازی آید 
به تاز، تازی آید 
به میوه‌چینی آید 
احوال‌بینی آید

شمالک تیره‌ماه 
شمالک تیره‌ماه

با هدیه حولی روبد 
با شادی دانه کوبد 
با رقص گل ببازد 
با آب جو بتازد 
با خاله میوه چیند 
بیکار و خپ[30] نشیند

شمالک تیره‌ماه 
شمالک تیره‌ماه

نان آسمان 
اندر تنور آسمان 
مامای شب 
پخته‌ست نان 
یک دانه نان 
نان کلان 
بهر ستاره‌ بچّگان

مهتاب 
مهتاب شب برآمد 
از بام و از در آمد

بالین نرم من دید 
جاگاه گرم من دید

خمیازه‌ی مرا دید 
پهلوی من بیازید 
خیزم سحر ز خوابم 
مهتاب را نیابم

چمچق زیبا 
بنشسته در شاخ سَده[31] 
چُمچُق[32] سحر چهچه زده

بی‌عینک و چوت[33] و کتاب 
سر می‌کند درس حساب

یک را به دو ضَمّ می‌کنیم[34] 
از چار، یک کم می‌کنیم

بر دانش چمچقچه‌ها 
چمچق سپس ماند بها[35]

چی ـ چی و چی! چی ـ چی و چی! 
چی ـ چی ـ چی! و چی ـ چی ـ چی!

شه‌پرک 
چه شوخ و شاد پر زنی 
خوشا خوشا به حال تو 
به هر طرف که سر زنی 
دلم بود کَشال تو[36]

شه‌پرک روی بهار 
شه‌پرک بوی بهار

تو حُسن لاله و سُمَن 
تو همچو لعل‌پاره‌ای 
به گوش هر گل و چمن 
تو رنگ گوشواره‌ای

شه‌پرک روی بهار 
شه‌پرک بوی بهار

باران حَمَل  
ای ابر نیسان 
ریز، ریز 
باران 
باران حَمَل

باریده بگذر 
تیز، تیز 
تا مویَکَم 
یابد عمل 
از شانه‌ی 
باران تو 
مویَم 
مَهین و تَر شود

هر قطره‌ی 
تابان تو 
در آفتاب 
اختر شود

شرشره 
گریه‌ی ابر بهار 
قهقهه‌ی کوهسار

پیچید و شد شَرشَره[37] 
دختر شوخ دَرَه

دختر شوخ دره 
غنچه بشد یک‌سره

شارید[38] و شارید و دید 
کورته‌ی[39] خود سَپ سَفید[40]

پیچید و پیچید و دید 
بویک هُلبو[41] شمید

خنده زد و نور شد 
صَوت و صَدا جور شد

بازی عجیب 
در بازی رُستکان[42]  
هرکی 
هرکجا  
پنهان

مورچه 
اندر تنورچه 
بزغاله 
پشت یاله 
گربه  
درون کُورپه[43]  
آرو[44]  
در قوطی‌دارو 
شه‌پرک 
روی خرک 
خارپشتک 
پشت پشتک

طاقه[45]  
مانده 
قورباغه 
می‌کابد وق ـ وق

موسیچه[46] و دُردانه 
موسیچه خوانَد 
در زیر ایوان 
از خوانش آن 
دُردانه حیران 
کو ـ کو ـ کوکو ـ کو! 
کوـ کوـ کوکوـ کو! 
موسیچه در زد 
فرّی پرید او 
بر شاخک بید 
بید لب جو 
کو ـ کو ـ کوکو ـ کو! 
کوـ کوـ کوکوـ کو!

دردانه فهمید 
معنی کو ـ کو... 
گفتا: ـ نمی‌رم 
اینجا بیا تو! 
کو ـ کو ـ کوکو ـ کو! 
کوـ کوـ کوکوـ کو!

بزرگمهر بهادر، شاعر و روزنامه‌نگار تاجیکستان، به مناسبت روز تولد لطافت کنجایه‌وا در تاریخ 5 ژوئن 2020م مصاحبه‌ای با ایشان انجام داده است که نقل بخش‌هایی از این مصاحبه خالی از لطف نیست. مصاحبه با این عنوان منتشر شده است: «یگانه ادیب میلیونر، اسرار دارایی‌اش را افشا کرد.» 
- درود معلم عزیز. در یکی از صحبت‌ها یاد کرده بودید که شما در نوجوانی وظیفه‌ی سردبیری را بر دوش داشته‌اید. انس گرفتن‌تان با قلم و کاغذ از کجا شروع شد؟  
- سردبیر گزیته‌ی دیواری (روزنامه‌‌ی دیواری) مدرسه، بعدتر سردبیر مجله‌ی دانشگاهی قلم بودم و نمی‌دانستم که یک زمان سردبیر مشهورترین روزنامه‌ی کشور ـ مشعل ـ می‌شوم از بس که کتاب‌های بسیار را باشوق مطالعه داشتم و از آن‌ها تأثیر می‌پذیرفتم و کوشش می‌کردم که در روزنامه‌ی دیواری، مطلبم را شعرگونه بنویسم. از مادرکلانم (مادربزرگ) سرودهای نغز خلقی را شنیده، از یاد می‌کردم. اولین شعر کودکانه که پسندیده و حفظ کرده بودم شعر «آ، برّه‌چک مست من» از عبدالسلام دهاتی بود. بعدتر اولین شعرهای کودکانه‌ام در روزنامه‌های پیانیر تاجیکستان و مشعل نشر شدند. به همین طریق، ادبیات کودکانه مجنون شد و ما لیلا. هنوز از عشقش دلم می‌تپد. 
- وقتی شعرهای خود را از زبان بچه‌ها می‌شنوید، در وجودتان چه حسی دارید؟ 
- پیوند مرموز شعر و عالم کودکانه را حس کردن برای شاعر بخت بزرگی‌ است. شکر که من از این شهد احساس بارها چشیده‌ام. از ذوقی که خواننده از قرائت شعر می‌برد، دل و جان مؤلف بی‌اثر نمی‌ماند. یک بار واقعه‌ی عجیبی رخ داد. در جایی ‌ایستاده بودم که ‌بچه‌های خردسال می‌گذشتند. باشوق چند کتاب خود را به آن‌ها هدیه دادم. به عکسی از خودم اشاره‌ کرده، پرسیدم که این عکس را می‌شناسید؟ گفتند: «بله، لطافت کنجایه‌وا» وقتی با انگشت به خودم اشاره‌ کردم و گفتم که من لطافت هستم همه تعجب کردند و یکی از آن‌ها با سادگی گفت: «شما نمرده‌اید؟» برای کودکان شاعران معاصر مثل شاعران کلاسیک حساب می‌شوند. آن‌ها شعر را می‌شناسند، نه شخصیت را و این بسیار عجیب است.  
- برخی شما را «بانوی میلیونر» نام گذاشته‌اند چطور این نام را به دست آورده‌اید؟  
- در سی سالی که کشورمان صاحب ‌استقلال شده است شاید تنها انتشارات استقبال است که تا 30 هزار نسخه کتاب چاپ کرده است. من با همین تعداد انتشار کتاب‌های بچگانه را آغاز کردم و کم‌کم به یک میلیون رساندم. گاهی شماره‌ی کتاب‌های انتشارات ما به 1 میلیون و 700 هزار نسخه هم رسیده است. گاهی چون جایی برای نگهداری کتاب‌ها نیست بخشی از آن‌ها را در خانه‌ی خودم نگهداری می‌کنم تا به فروش برسند. یک میلیون کتاب نه در کیف و نه در خانه جای نمی‌گیرند، اما امانتدار اساسی میلیون‌های من دل کودکان‌اند.  
- در مسیری که سال‌ها در آن زحمت کشیدید جایزه‌ی شما چه بوده است؟ 
- مهم‌ترین عنوان و جایزه‌ی من خوانندگان من، بچه‌های کشورم، هستند که مثل فرشته‌‌اند و چنین جایزه‌ای را هر‌کسی ندارد. 
- در آستانه‌ی هفتاد‌سالگیِ خود هفت راه گفتن شعر خوب برای بچه‌ها را بیان کنید؟ 
- در این هفتاد سال، صدها راه‌و‌روش شعر گفتن را تجربه کردم. اما در پاسخ سؤال شما می‌گویم: فراموش نکنیم که وقتی کسی برای کودک شعر می‌نویسد باید کودک باشد. باید با زبان کودکانه فکر کند و آرزوهای بی‌غش کودکان را باور کند و با خصلت کودکانه آشنا باشد. باید با آن‌ها هم‌نشین شده و مثل آن‌ها گشت‌و‌گذار کرده، رفتارشان را آموخت. صحبت، حرف، صدا و حرکت‌های بچه‌گانه را یاد گرفت. شعرهای ساختگی برای کودکان بی‌سود است. بچه‌ها زود پی‌ می‌برند که این شعر با زبان آن‌ها نیست. 
**** 
در پایان، امیدواریم که علاقه‌مندان به ادبیات کودک برای آشنایی با ادبیات کودک دیگر کشورهای فارسی‌زبان بیشتر تلاش کنند.

منابع:

- باباجان، علی و هاشمی، جوره. (2012). تذکره‌ی‌ ادبیات بچه‌ها. ج1، دوشنبه: ادبیات بچگانه. 
- باباجان، علی و هاشمی، جوره. (2013). تذکره‌ی ‌ادبیات بچه‌ها. ج2، دوشنبه: ادبیات بچگانه. 
- پولادی، کمال. (1384). بنیادهای ادبیات کودک، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 
- سامانی، اسرار و سلیم، مجید. (2014). ادیبان تاجیکستان. دوشنبه: مؤسسه نشریات ادیب وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان. 
- شجاعی، محسن. (1385). فرهنگ فارسی تاجیکی. (زیر نظر: محمدجان شکوری، ولادیمیر کاپرانوف، رحیم هاشم، ناصرجان معصومی). 2 ج. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر. 
- شریفی، هدیه. (1383). «قصه، قصه‌ی گم‌ شدن در نشانی ‌است» (سیری در ادبیات کودک تاجیک) پژوهشنامه‌ی ادبیات کودک و نوجوان، ش 38، صص 36 ـ 59. 
- علیخانی، زیبا. (1401). ادبیات کودکان و نوجوانان تاجیکستان، تهران: انتشارات گویا. 
- علیخانی، زیبا. (1400). «چهره‌ی تابان نظم کودک و نوجوان تاجیکستان» (گل‌چهره سلیمانی: نگاهی به کتاب شدّه‌ی مرجان)، گاهنامه‌ی نقد ادبیات کودک و نوجوان، شماره 6، تابستان، صص 84_ 119. 
- فیضولایف، نعمت‌جان (2010). نظم کودکان. خجند: نشریات نور معرفت.     
- فیضولایف، نعمت‌جان و بحرییف، فیضولاجان (2012). چهره‌ی تابان نظم، خجند: نشریات نور معرفت.    
- کنجایه‌وا، لطافت. (2002). موسیچه و دردانه. دوشنبه: نشر استقبال. 
- مرشدی، سیاوش. (1394). «نقد کتاب در سایر کشورها» (معرفی چند نویسنده‌ی ادبیات کودک تاجیکستان)، فصلنامه‌ی‌ نقد کتاب کودک و نوجوان، سال دوم، شماره 6 
- نظرزاده، سيف‌الدين. (2008). فرهنگ تفسیری زبان تاجیکی. 2 ج. دوشنبه: پژوهشگاه زبان و ادبیات به نام رودکی. 
- نیک‌طلب، پوپک. (1398). از کوچه‌های سمرقند تا ساحل مدیترانه. چاپ اول. تهران: فرادید. 
- نیک‌طلب، پوپک. (1391). «سیر تحول ادبیات کودک و نوجوان در تاجیکستان»، کتاب ماه کودک و نوجوان، شهریور1391، صص 47 ـ 50 
 

           گل چهره سلیمانی                      آزاد امین زاده 
                          گل‌چهره سلیمانی                                                                  آزاد امین‌زاده


محبوبه نعمت زاده                           موجوده حکیمووا‌

                       محبوبه نعمت‌زاده                                                                 موجوده حکیمووا‌


لطافت کنجایه وا 
لطافت کنجایه‌وا

پاورقی

[1]. هندلک: خربزه‌ی گرد کوچک

[2]. حولی: حياط خانه

[3]. جُواری‌بریان: ذرت بریان

[4]. دوگانه: دوست

[5]. مرغوله: پیچ‌و‌تاب، حلقه‌حلقه

[6]. مژگان: مژه

[7]. طاقی: نوعی کلاه تاجیکی

[8]. سقچ: صمغ درخت، سقز

[9]. افتیدم: افتادم

[10]. چوجه: جوجه

[11]. مرغ چپار: مرغ خانگی پاچه‌دراز درنامانند، نوعی خروس بزرگ. پاچه‌دراز چپار به‌طور مجاز: دو رنگ خال‌خال به هم آمیخته.

[12]. کُلچه‌چه: کلوچه‌ی کوچک/ خرگوش روی سبزه مثل کلوچه‌ی کوچک‌ می‌غلتد.

[13]. کت: تخت، چهار پایه‌ی کلان (بزرگ) برای نشستن و خوابیدن

[14].  کلمه‌ای تقلیدی از طبیعت

[15]. این‌خیل: این‌گونه، این‌طور

[16]. تریزه: پنجره

[17]. آزاده: تازه، پاکیزه

[18]. ارچه: درخت کاج

[19] . زرگوشک: خرگوش

[20]. اسپک: اسب

[21]. آچه: مادر

[22]. گپ‌درا: حرف گوش‌کن

[23]. طفلی: کفش

[24]. ‌انجق: زودرنج، پرناز و نوز

[25]. نی: نه

[26]. کنجایه‌وا روزنامه‌نگار، نویسنده و رئیس تشکیلات جمعیتی بین‌المللی به نام «استقبال» است که از سال 2008م «ت. ج. ب» نام گرفت. این تشکیلات کتاب‌های کودکانه‌ی خوبی را، طبق استانداردهای جهانی، به زبان‌های گوناگون از جمله انگلیسی، ترکی، ختایی، گرجی، روسی و... منتشر کرده است.

[27]. کتاب صندوقچه‌ی مروارید شامل تیزگویک (کلمات مشابه هم و پشت سر هم)، چیستان و کیستان (کیست آن) و بازی در قالب شعر برای بچه‌هاست.

[28]. بازی قایم موشک‌

[29]. شمالک تیره‌ماه: باد پاییز

[30]. خپ: خاموش، آرام

[31]. سده: درخت بید

[32]. چمچق: گنجشک

[33]. چوت: (روسی) چرتکه

[34]. ضمّ می‌کنیم: جمع می‌کنیم

[35]. ماند بها: نمره می‌دهد.

[36].  دلم به دنبال توست.

[37]. شرشره: آبشار

[38]. شارید: جاری شد

[39]. کورته: پیراهن

[40]. سَپ سَفید: خیلی سفید

[41]. هلبو: گیاهی خوشبو

[42]. بازی رستکان: یک بازی شبیه قایم‌موشک

[43]. کورپه: لحاف، روانداز

[44]. آرو: زنبور

[45]. طاقه: تنها

[46] . موسیچه: یاکریم

نویسنده:
ویراستار:
گروه ویراستاران کتابک
ویراستار:
پدیدآورندگان:
Submitted by editor69 on