پیش از شروع این بخش، بخش نخست را مطالعه کنید: بازنمایی اختلال استرس بعد از آسیب (PTSD) در شخصیت «کاپیتان هوک» پویانمایی پیترپن (بخش نخست)
در داستان پیتر پن، تمساح نمادی از دنبالهدار بودن تجربهی تلخ و دلهرهآوری است که کاپیتان هوک از سر گذرانده؛ نمادی که نویسنده آن را با هوشمندی ویژهای درنظر گرفته است. روانشناسان باور دارند اگر فردی دچار PTSD شود، اضطراب بلندمدت آن سبب به خطر افتادن بخش زیادی از زندگیاش میشود؛ یعنی اگر کسی بر اثر حادثهای دلهرهآور، بخشی از سلامتی خود را از دست داده باشد، تداوم خاطرات حادثه، ادامهی زندگی او را مختل میکند. در این داستان، تمساح بعد از خوردن بخشی از بدن کاپیتان هوک -دست او- به دنبال خوردن باقی بدن اوست. هنگامی که فردی حادثهای آسیبزا را تجربه میکند، باید در اسرع وقت از لحاظ روانی تحت درمان و توانبخشی قرار بگیرد؛ در غیر این صورت، استرس ناشی از آن حادثه بر آیندهی او اثر میگذارد و بسیاری از فرصتهای زندگیاش را -مانند فرصتهای تحصیلی، اجتماعی، شغلی و عاطفی- از دست میدهد.
صدای تیکتاک ساعتی که در شکم تمساح است، نماد نزدیک شدن افکار آسیبرسان است. کاپیتان هوک با شنیدن صدای هر تیکتاکی دچار اضطراب و ترس میشود. در اختلال PTSD، فرد در بسیاری از موارد با وجود تلاش برای دوری از یادآوری حوادث استرسزا، ناخوادآگاه -چه در خواب و چه در بیداری، آن حادثه را به یاد میآورد و بارها و بارها آن را در ذهن خود مرور میکند. این نوشخوار ذهنی سبب بروز اختلال در روند زندگی این افراد میشود. کاپیتان هوک از لحاظ بدنی قدرتمند است اما وجود تمساح یا تصور نزدیک شدن آن، او را دچار اضطرابهای شدید میکند. به گونهای که این اضطراب در چهره و رفتارهای پر از ترس او دیده میشود. افزایش ضربان قلب، از حدقه بیرون زدن چشمها، تعریق شدید، رنگ پریدگی و از دست دادن کنترل اعضای بدن، از ویژگیهای فردی است که دچار PTSD است و آن حادثه دوباره در ذهنش بازسازی شده است. کاپیتان هوک با نزدیک شدن صدای تیکتاک ساعت یا هر چیزی مشابه آن -مثلا در زدن به شکلی آهنگین- دچار اضطراب شدید میشود. بنابراین تمرکزش را بر روی کاری که در حال انجام آن است، از دست میدهد. پیتر پن نیز پس از آگاه شدن از ترس کاپیتان هوک، سعی میکند در مبارزاتاش از یادآوری تمساح یا تقلید صدای ساعت استفاده کند تا کاپیتان هوک دچار حملات اضطرابی شدید شود و پیتر بتواند او را شکست دهد.
خرید کتاب کودک درباره انواع ترس و غلبه بر آن ها
نماد تمساح و استفادهی پیتر پن از ترس ناشی از حضور تمساح و صدای تیکتاک، نشاندهندهی اثر مزمن استرس بر روح و روان افراد است. درواقع کاپیتان هوک پس از قطع شدن دستش، دچار ترسی عمیق از پیتر پن شده است. هوک با دیدن پیتر، خاطرات دردناک قطع شدن دستش را به یاد میآورد و این باعث اضطراب او میشود. متیو پری، این ترس را که همیشه همراه کاپیتان هوک است به تمساحی گرسنه تشبیه میکند که همواره او را تهدید میکند و هیچوقت از گزند آن در امان نیست. این استرس با دیدن پیتر پن و شروع مبارزه با او بیشتر میشود. درواقع چیزی که باعث شکست کاپیتان هوک از پیتر پن میشود، همین تجربهی تلخ و وحشتناک مربوط به رویارویی قبلی با پیتر پن است.
خرید کتاب کودک درباره غلبه بر اضطراب و نگرانی
در این مثال، جنگیدن با پیتر پن و همراهی آن با قطع شدن دست کاپیتان هوک، باعث شده است تکرار جنگ تن به تن با پیتر پن، کاپیتان هوک را دچار استرس کند و این اتفاق سبب تضعیف او در جنگ میشود.
طبق پژوهشهای انجام شده، ساختاری به نام سامانهی «لیمبیک»، مسئول عملکردهای مغزی مانند هیجان، رفتار و حافظهی بلندمدت است. سامانهی لیمبیک رفتارهای هیجانی و محرکهای انگیزشی را تنظیم میکند که در ارتباط با بقای گونه هستند. همچنین، لیمبیک عملکرد سیستم اتونوم (خودمختار) و درونریز (هورمونی) را بهویژه در پاسخ به محرکهای هیجانی و سطح برانگیختگی در اثر محرکها را کنترل مینماید. این هیجانات لذت، خشم، ترس و... هستند. افزون بر این، سامانهی لیمبیک مغز، نقش مهمی در فرآیند بهکارگیری حافظه و ذخیرهسازی اطلاعات دارد. یکی از کارهای این سامانه، ایجاد حافظه برای احساسات گوناگون است. برای همین هنگامی که فردی حین پردازش یک احساس، مثلا خشم گرفتن بر فردی دیگر، دچار احساسی مانند درد شدید و ترس ناشی از قطع عضو میشود (همانند اتفاقی که طی مبارزهی پیتر پن و کاپیتان هوک افتاده است) وقتی بار دیگر، فرد یکی از این احساسات برایش تکرار شود، باقی احساساتی که دفعهی پیش همراه آن بوده است، دوباره به سراغش میآید. در اینجا ترس ناشی از قطع شدن دست، با دوباره دیدن پیتر پن همراه میشود در حالی که فقط یکی از این احساسات به صورت واقعی جریان دارد.
تصویری از سامانه ی لیمبیک در مغز انسان
در روانشناسی آموزش هم طرح شده است اگر کودکی هنگام خواندن درسی، خاطرهای تلخ مانند تنبیه شدید معلم را تجربه کند، بسیار بعید است که به خواندن دوبارهی آن درس رغبتی نشان دهد. چون سامانهی لیمبیک مغز او، این دو حادثه را با هم به او یادآوری میکند. از طرفی وقتی کودکی نسبت به یک درس -مثلا ریاضی- خاطرهی تلخی داشته باشد -برای مثال در کلاس ریاضی، شهرش مورد بمباران شدید قرار بگیرد- در آینده، گرایش کمی به درس ریاضی دارد؛ چرا که خاطرهی ناخوشایندی از این درس در سامانهی لیمبیک او ثبت شده است. نکتهی مهم اینجاست که سامانهی لیمبیک با دیگر قسمتهای مغز در ارتباط است. به همین دلیل وقتی همزمان با یک درس خاطرهی تلخی برای کودک ایجاد شود، علاوه بر ناخوشایند بودن تکرار آن درس برای کودک، بخش پردازش کنندهی مغز نیز تحت تاثیر قرار میگیرد و توانایی مغزی او برای یادگیری آن درس در لحظات خواندن آن، کم میشود. در نتیجه اگر فردی در بزرگسالی برای مثال، توان یادگیری زبان خارجه را نداشته باشد نمیتوانیم بگوییم که این فرد استعداد یادگیری زبان را ندارد یا کمهوش است. بلکه شاید تجربههای گذشتهی او درمورد یادگیری زبان، بر توانایی مغزش در این مورد تاثیر منفی گذاشته باشد.
در سایت آموزک بخوانید: اضطراب در کودکان و نوجوانان
نماد تمساح و ساعت در داستان و فیلم پیتر پن، به خوبی نشان میدهد چگونه حادثهای ناخوشایند فردی جنگآور را به فردی ترحمبرانگیز تبدیل میکند. در واقع به ما میآموزد که ما نسبت به گذشتهی خود بسیار آسیبپذیر هستیم. بنابراین هنگام قضاوت دربارهی خود و دیگران، باید بدانیم هرکدام از ما گذشتهای دارد که بر رفتارهای امروز ما تاثیر دارد. شاید حتی از ارتباط میان اتفاقات گذشتهی زندگی خود و رفتارهای امروزمان آگاهی نداشته باشیم.