درست همزمان با اطلاعیه اخیر آموزش و پرورش درباره ممنوعیت تنبیه بدنی و جرم بودن آن، فایل تصویریای در شبکههای اجتماعی منتشر شده که از تنبیه بدنی یک دانشآموز سرکلاس درس، به شکل دردناک و تحقیرآمیزی پرده برمیدارد.
معلم در این فیلم با مشت و لگد نوجوانی را کتک میزند و دانشآموز دیگری بهطور مخفیانه از این صحنه فیلمبرداری کرده است.
در شرایطی که ریاستجمهوری، آقای روحانی به صراحت اعلام کردهاند: «هیچ تنبیه بدنی درمدارس کشور برای دانشآموزان وجود ندارد و اگر خدای ناکرده در گوشهای از کشور با تنبیه جسمی دانشآموز مواجه شویم دولت تدبیر و امید با اشد وجه با آن برخورد خواهد کرد. » و در شرایطی که مغایر با این اظهارات، ما همچنان شاهد تنبیه بدنی در برخی مدارس هستیم، سؤال من از وزارت آموزش و پرورش این است که اگر تنبیه بدنی، از مصادیق اعمال مجرمانه محسوب میشود، چه سازوکاری برای پیشگیری از وقوع چنین تخلفی اندیشیده شده است؟ چه سیستمی برای رسیدگی به شکایات دانشآموزان وچه مجازاتی برای متخلفان درنظر گرفته شده، در نظام استخدامی آموزش و پرورش، چه تمهیداتی برای گزینش افراد صالح و سالم از نظر روانی و رفتاری، بهعنوان معلم، ناظم و کادر مدرسه درنظر گرفته شده است؟
نکته دیگری که به زعم من بسیار نگرانکننده است، این است که خشونت جسمی یا کلامی، بیشتر در مدارس دولتی که پذیرای کودکان و نوجوانانی از قشر ضعیف جامعه هستند رواج دارد. این کودکان که اغلب با مشکلات مالی، خانوادگی و بدسرپرستی دستبهگریبانند، ممکن است سوءرفتارهایی همچون خشونت، بیشفعالی و عدمعلاقه به تحصیل را از خود بروز دهند که اتفاقا نیازمند توجه و رفتار آگاهانهتری از جانب معلمان و کادر مدرسه است ولی متأسفانه بهدلیل همان سهلگیری در انتخاب و پرورش معلم و بهدلیل محرومبودن از احترامی که محصلان در مدارس غیرانتفاعی از آن برخوردارند، بعضا با بدترین برخوردها و خشونتهای کلامی و حتی جسمی مواجه میشوند.
تداوم این رفتار غیرانسانی، اندک علاقه و امید به تحصیل و پیشرفت را هم در این دانشآموزان آسیبدیده از بین میبرد و نتیجهای جز لجبازی، دلزدگی، ایجاد حس انتقامجویی و در نهایت ترک تحصیل و رهاشدنشان در خیابانها و محیطهای آلوده نخواهد داشت. با وجود این تا زمانی که وزارت آموزش و پرورش، اِعمال خشونت در برخی مدارس را به رسمیت نشناسد و با دیدگاه حمایت صنفی و تعصبات درون سازمانی، برای پنهان نگهداشتن این آسیب اجتماعی تلاش کند، هیچیک از ما نمیتوانیم با خیالی آسوده فرزندانمان را بهدست مدارس بسپاریم و از امنیت روانی و جسمانی عزیزانمان، در جایی که باید خانه دومشان باشد اطمینان حاصل کنیم.