بشر ابتدا که در عصر شکار زندگی میکرد، سطح نیازهایش در حد نیازهای فیزیولوژیک و پایهای بود. چنین انسانی امنیت و آینده چندان برایش اهمیت نداشت و حتی مفهوم آینده نیز در او شکل نگرفته بود. چنین بشری تنها به نیازهای لحظهای خود میاندیشید، ولی انسان پسازآن وارد عصر کشاورزی شد. در عصر کشاورزی نگاه به آینده مفهوم پیدا میکرد زیرا باید میدانست چه وقت وجین کند یا کی محصول را درو کند. در این مرحله، بود که امنیت برای او معنی تازهای پیدا کرد. صنعتی شدن که با اختراع ماشین بخار آغاز شد، بسیاری از تعاملات جامعه بشری را تغییر داد.
در این مرحله جامعه از امنیت کافی برخوردار بود و نیاز به عشق، و محبت و احترام احساس میشد. مرحلهای که بشر چند دههای است آن را آغاز کرده، عصر اطلاعات است که با اختراع دستگاههای محاسبهگر و کامپیوتر شروع شد و انسانها از دانش و مهارت بهعنوان سرمایه اصلی استفاده کردند. جهانی که امروزه ما در آن زندگی میکنیم، دهکده جهانی نام گرفته و عصر حاضر را عصر ارتباطات یا عصر اطلاعات مینامند. پس خواندن بهعنوان عملکردی اساسی و پایه آموزش و یادگیری، برای همه افراد لازم و ضروری است. همانطور که همه میدانیم، شخصیت هر فرد از همان ابتدای تولد پایهریزی میشود و ۶۰ درصد شخصیت کودک تا ششسالگی شکل خواهد گرفت و با توجه به حضور ما در عصر ارتباطات، کسب دانش از مهمترین ابزارهای ما برای ادامه زندگی است. حال با توجه به اینکه کودک تمام سالهای اولیه زندگی را همراه والدینش میگذراند، بنابراین نقش والدین در رشد و تکامل و بلوغ روانی کودک بسیار مهم است.
از همین روی پژوهشگران یکی از دلایل اصلی کتاب نخوان بودن افراد یک جامعه را این میدانند که از زمان کودکی این افراد به کتاب علاقهمند نشدهاند و این ایراد در ابتدا به والدین آنها وارد است. چراکه رواج کتابخوانی به همان اندازه که فرد را توانمند میکند در مقیاسی وسیعتر جامعه را نیز توانمند میسازد. یادگیری کودک در سالهای اول زندگی از طریق تقلید است. والدین باید این را بدانند که اگر میخواهند کودک، کاری را انجام دهد، اول باید خودشان آن را انجام بدهند تا او نیز به تقلید از آنها، آن کار را انجام بدهد. ما باید بتوانیم خواندن، کلمات و ادبیات را برای بچهها سرگرمکننده و جذاب کنیم. اولین کلید این کار، این است که خودتان در هنگام کتاب خواندن هیجانزده باشید و کتاب خواندن جزو ارکان مهم زندگی شما محسوب شود.
بسیاری از والدین دوست دارند کودکشان به مطالعه عادت کند؛ در این میان برخی پدر و مادرها به راهکارهای تاریخ گذشته متوسل میشوند و بعضی دیگر بدون هیچ اقدامی انتظار دارند فرزندشان براثر کششی درونی به سمت کتاب گرایش پیدا کند. البته این انتظار، اغلب به نتیجه دلخواه نمیرسد چراکه آرزوی دوستی کودک با کتاب، بدون ارائه الگوی مناسب و بدون تشویق و تأیید او تحققپذیر نیست. ذهن کودک، انباشته از مجموعهای از سؤالات و ندانستههاست که برای پاسخ به آنها بزرگترین منبع اطلاعاتی که برای خود در نظر میگیرد، خانواده است. پس پایهگذاری این امر یعنی آشنایی با کتابخوانی در ذهن کودک از همان ابتدا بسیار ساده و مؤثر است.
از سنین پایین برای او کتاب بخوانید
کودک در سنین خیلی پایین شاید درکی از معانی واژهها نداشته باشد ولی از شنیدن صداهای متنوع و دیدن احساسات و عواطف شما لذت میبرد. با صدای آهسته، با لحنی گرم و دلنشین، با شور و حرارت برای نوزاد کتاب بخوانید. با این کار میتوانید بیشازپیش به او نزدیک شده، او را بغل کنید و از کنار یکدیگر بودن لذت ببرید. همراهی شما به او کمک میکند که بهتدریج نسبت به کتاب علاقهمند شود و بعدها نیز هنگام کتاب خواندن، تجربه و احساس امنیت و لذت بردن در کنار شما را برای او بازآفرینی میکند.
کتاب بهعنوان اسباببازی
کتاب برای خردسالان نقش اسباببازی را ایفا میکند. آنها از کتابهای رنگی و نقاشی دار خوششان میآید. ارتباط کودک با کتاب، صرفاً از راه خواندن قصه برای او فراهم نمیشود؛ بلکه بازی با کتاب، حتی پاره کردن و خطخطی کردن صفحهها نیز باعث صمیمیت او با کتاب میشود. استفاده از ادبیات خاص کودکان، ادبیاتی که بتواند جذاب و پویا باشد و کودک را به مطالعه جذب کند یکی از عوامل موفق در بالا بردن روحیه کتابخوانی در کودکان است. ادبیات کودکان با درک و فهم، زبان و بیان و تخیل و تجربههای کودکان متناسب است و «تصور» در ادبیات کودکان اهمیت بالایی دارد و همیشه بخشی از پیام توسط «تصاویر» منتقل میشود.
مانند شخصیتهای داستان رفتار کنید
زمانی خواندن یک کتاب برای کودک خوشایند و لذتبخش است که موجودات خیالی داستان به پرواز درآیند، قطارها بهصورت واقعی حرکت کنند و صدا بدهند. درواقع باید تخیلی رفتار کنید و حتی مانند یک کودک باشید. بهعبارتدیگر از شخصیت واقعی خود خارج شده و مانند شخصیتهای داستانی رفتار کنید.