کدامین دست میتواند بر راه تو تور ببندد یا سینهات را نشانه رود؟ تو اوج زیبایی زمینی. کدامین دست توانست بر گلوی تو تیغ کشد؟ چهل سال چشمبهراه میزبانی تو نشستیم، اما این بود، مهماننوازی ما.
او و همه این پرندگان به مهمانی آمده بودند. تا چند ماه سرد سرزمینهای یخبسته شمالگان را در کنار ما بیاسایند، بخوانند و شادمانه پرواز کنند. ما راه را بر آنها بستهایم و هر روز گروهگروه از آنها را شکار میکنیم. این بار هم نادرترین مرغ مهمان را؛ مرغ غواص گلوسیاه که پس از چهل سال آمد به سرزمین ما تا از او پذیرایی کنیم؛ اما میبینید چه بر سرش آوردهایم. این است مهماننوازی ما. این است آنچه که در آموزشوپرورش به کودکان دیروز و شکارچیان امروز آموختهاند. هستی را بکش! زیبایی را بکش!
مردم ایران، مردم مازندران و گیلان!
ما با اینگونه برخورد با زیباترین جلوههای طبیعت و هستی، جان و هستی خود را نشانه رفتهایم، ما تنها بر گلوی این مرغان تیغ نکشیدهایم، بلکه کودکانمان را از مهمانی زیباترین پرندگان جهان بازداشتهایم. این همه بیرحمی برای چه؟ برای کیلویی گوشت؟
تو که این زیباترین پرنده را گرفتی و تو که بر گلوی او تیغ کشیدی، از نفرین زمین بترس. زمین جایگاه دادوستد است. با این دست که دهی با دست دیگر میگیری. با زمین و طبیعت با مدارا و دوستی رفتار کن تا آنها دوست تو بمانند.
تصویری از مرغ غواص گلوسیاه