ننه همرو اسباب بازیهای سفالی میسازد، آن ها را رنگ میکند و قصهی مجسمههای خود را برای بچهها میگوید. از جملهی این قصهها، قصهی شیری گرسنه است که میخواهد قوچی را بخورد. قوچ که زورش به شیر نمیرسد، به حیله متوسل میشود و به او میگوید که خوردن راه و رسمی دارد و شیر باید برای خوردن او سیخ، فلفل و ... مهیا کند.
شیر برای تهیهی لوازم به دهکده میرود. اسب نیز به حیله متوسل میشود و شیر را با لگد خود پرت میکند. شیر گرسنه و صدمهدیده و دردمند حتی جرئت نمیکند با صدای بلند غرش کند.
در این کتاب، قصهای عامیانه در دل داستانی واقعی قرار میگیرد تا با چاشنی طنز، نکات اجتماعی- اخلاقی را گوشزد نماید. پیرزن قصهگو از اهالی روستایی در ازبکستان است. نویسنده در جلب نظر مخاطبان به هنر سفالگری و آمیختن خلاقیت های هنری با داستانهای کهن موفق عمل میکند و مخاطبان را به نوعی به ساختن کاردستی و قصهگردانی با آنها تشویق مینماید.