ژاکت برادر بزرگتر خرس کوچولو برایش تنگ شده است. او مانند خیلی از کودکان هم سن خود ژاکتش را خیلی دوست دارد و حاضر نیست آن را از دست بدهد. مادر از او می خواهد که ژاکتش را به برادر کوچکش بدهد. او با نارضایتی حرف مادر را گوش می کند و به برادرش یادآورمی شود که مواظب ژاکت باشد و از آن خوب نگهداری کند.
هنگام بازی خرس کوچولو به داخل چاله ای پراز گل می افتد و برادر او را دعوا می کند. خرس کوچولو گریان به جنگل می رود و برادر بی توجه به بازی خود ادامه می دهد، اما تنهایی بازی کردن لطفی ندارد. برادرش را صدا کرده و به هرجا که ممکن است سرمی زند، اما اثری از او نیست. تا این که به سرنخی از ژاکت می رسد که شکافته شده است. او مسیر نخ را دنبال کرده و سرانجام خرس کوچولو را وسط جنگل در حال گریه پیدا می کند. او دیگر به ژاکتش فکر نمی کند و خوشحال است که برادرش را پیدا کرده و او را نزد مادر می برد و مادر هم دو ژاکت پشمی راه راه برای هر دو می بافد.
احساس مالکیت در کودکان شدید است حتی هنگامی که وسایل آنان دیگر بدردشان نمی خورد باز هم به آن تعلق خاطر دارند و حاضر نیستند آن را از دست بدهند. همچنین خیلی بسیار پیش می آید که بین خواهران و برادران بر سر مسایل کوچک دعوا رخ می دهد و با هم قهر می کنند، اما به همان سرعت هم دعوا را فراموش می کنند چون به هم نیازمندند. کودکان متوجه می شوند که اموال شخصی آنان همیشگی نیست و چه خوب است که آن را با دیگران شریک شوند. والدین با راه حل های مسالمت آمیز می توانند در برطرف کردن اختلاف بین کودکان نقش داشته باشند. تصاویر کتاب شاد و با حالت است و کودکان با آن به خوبی همانند سازی می کنند.